خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

  • ۰
  • ۰

با سلام  و تشکر از مدیر محترم سایت .

لطفا خانوم ها جواب بدن. کسی هست که عمل تنگ کردن واژن رو انجام داده باشه . یا متخصص در این زمینه باشه ؟

لطفا از مزایا و معایب عمل تنگ کردن واژن که خودتون انجام دادید بنویسید.

بینهایت سپاسگزارم .

عاشق کشورم و هموطنام هستم .

ممنوم عزیزان
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام به دوستای خوبم.

من النازم 24 سالمه یکی از کاربرای قدیمی وبلاگ . دو ساله ازدواج کردم. شوهرم خیلی خوبه. مهربونه . خییلی دوستم داره. اولویت اولش منم. یعنی شاید یکبار هم مجردی جایی نرفته مگر اینکه خیالش راحت بشه منم مجردی خوشم.

جلو خانوادش بهم احترام میذاره. تو سکس عالیه و ... خوبیاشو گفتم که دل خودمم اروم شه.

ولی به شدت سر یه چیزایی حساسه. کلا همه چیزو باید باهاش مشورت کنم. یعنی مثلا اگه بگه فلان کارو بکن حتی اگه کوچیک باشه یا بزرگ ، دوست داره بی معطلی انجام بدم.

ببینید کلا انتظار داره من یه زنی باشم که تو هر شرایطی بگم چشم. من تو خونه خودمون دختر مستقلی بودم ولی اینجا شوهرم تصمیم گیرنده هست همیشه.

البنه نامردیه بگم همیشه ها ولی ... بارها بهم گفته من زنی میخوام که رو حرفم حرف نزنه. فقط همین.. من  نمیتونم حرف گوش کن مطلق باشم .

اگه نمیتونی نمیخوامت..اینو دیشب بهم گفت. منم کلا دیشب گریه کردم الانم باهاش قهرم. بیست بار بهم زنگید هی باهام شوخی میکنه و.. تحویلش نمیگیرم اصلا... عذر خواهی کرد سر صبح ... دیشب همه خشمشو مشت زد تو کابینت ... کابینت رفت تو ... کلا یک ان عصبانی شد از دستم... میگه فقط بهم بگو چشم حرف گوش کن باش بگو چشم خرم کن بعد کار خودتو بکن.. من جونمم برات میدم.. دیشب خیلی حرفای بدی بهم زد بعدشم پشتشو کرد بهم خوابید...خیلی انحصار طلبه من امکان نداشت تو مجردی  بی ارایش برم بیرون ... ولی الان شدم عین قیر.. ضد افتابم نمیذاره بزنم.. وقتی بهم گفت دیشب نمیتونی باهام بمونی حاضر بودم همون موقع جمع کنم برم از غصه..

ادمیه که تو عصبانیت یچی میگه بعد پشیمون میشه.. امروز صبح به زور لقمه میذاشت دهنم حتی نگاش کردم..
ببخشید خیلی پرحرفی کردم خیلی دلم پر بود ... کلا ادم تو داریم.. بمیرمم حاضر نیستم مشکلاتمو با کسی در میون بذارم.. غریبه ها سو استفاده میکنند نزدیکا غصه میخورند فایده نداره
ممنون از این که حرفامو خوندید.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰


سلام

دختری هستم 26 ساله که حدود 2 سال و نیمه با پسری 27 ساله در ارتباطم. خانواده هایمان هم حدودا 1 ساله که از رابطه ما اطلاع دارند. در دانشگاه با هم آشنا شدیم. هر دو ساکن یک استانیم اما در دو شهرستان متفاوت که حدود 2-3 ساعت با هم فاصله داریم.

تا قبل از عید نوروز درخواست های مکرر ایشان برای ازدواج رو رد میکردم چون هنوز درسش تموم نشده بود و کار هم نداشت.

اکنون در یک شرکتی مشغول به کار هستند و درسش هم رو به اتمامه. اما از عید به بعد رفتار ایشان بسیار تغییر کرده و بسیار سرد شدند. بطوری که دیگر کوچکترین صحبتی در مورد ازدواج نکردند و هیچ اقدام و اصراری برای خواستگاری آمدن و ازدواج ندارند و به ندرت زنگ میزنند یا پیام میدن و دیگر مثل قبل صحبت خاصی جز سلام و احوال پرسی و صحبتهای روزمره بین ما نیست و وقتی دلیلش را میپرسم میگوید من الان آمادگی ازدواج ندارم و از شرایط خودم خسته شدم.

از این دوری و رفت و آمد خسته شدم و کلا حس و حالم رو از دست دادم. و میترسم بعد از ازدواج از اینی که هستم بدتر بشم و روابطمون سردتر بشه. میگه نمیدونم چی میخوام، نمیتونم جدا شم ازت و نمیخوام ناراحتت کنم و نمیتونم به کسی جز تو فکر کنم.

تا اینکه چند هفته پیش به من گفتن که پدرشون 10 سال قبل زن دیگری را بدون اطلاع خانواده صیغه کردند و تا الان هم اون خانم رو طلاق ندادن ولی رابطه ای هم بین پدرش و اون خانم نیست.

حالا در حالی که ایشون میگه منو هنوز از ته دل دوست داره و نمیتونه ازم جدا بشه، میترسه که خدای نکرده ماجرای پدرش برای خودش هم اتفاق بیفته و در آینده به من خیانت کنه و منو از دست بده. البته کاملا موافقه که کار پدرش بسیار اشتباه بوده ولی این ترس توی وجودش هست.

چند روز پیش خواهرش به من پیام داد که ایشون دوستت داره و فقط به کمی زمان نیاز داره. اما من فکر میکنم ما در برزخی گیر افتادیم که زمان هر روز داره شرایط رو بدتر میکنه و ما رو از هم دورتر...
الان من از شما راهنمایی میخوام،

من با ایشون رابطمو ادامه بدم و ازدواج کنم باهاش یا تموم کنم رابطمونو؟ منم واقعا دوستش دارم و نمیتونم به جدایی فکر کنم. اما میترسم. نمیدونم دقیقا مشکل ایشون و سردیشون و ترسشون از ازدواج بخاطر چیه و چرا احساس بلاتکلیفی میکنند.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام بچه ها

تو رو خدا کمکم کنید .

ما تو یه خانواده 7 نفره زندگی میکردیم و بعد از ازدواج  خواهرای بزرگترم و فوت مامانم الان فقط من و داداشم و بابام تو خونه ایم .

بابام شب کاره و شبا من و داداشم تنهاییم من راستش خیلی از تنهایی میترسم چند وقته داداشم دیر میاد خونه بهشم که میگی کجا بودی عصبانی میشه و میریزه به هم .

چند شب پیش ساعت 3 اومد خونه خیلی ترسیدم همش احساس میکردم جن تو خونه است حالا تنهایی و ترس من به کنار اون تا ساعت 3 بعد از نصفه شب کجا بوده؟ نکنه کارش به مواد یا زنا کشیده شده باشه؟ به نظرتون به بابام بگم؟ با خودش صحبت کنم؟ چیکار کنم؟ خیلی مشکوک شده جدیدا ، همش سرش تو گوشیشه یعنی داره چیکار میکنه؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
یکشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۲ ب.ظ

 سلام اعضای محترم خانواده برتر و کاربران مهمان

من پسری هستم خیلی معمولی . منظور اینکه تا کارشناسی ارشد خوندم. رشته مم مدیریته. کارمند رسمی یک اداره هستم. متاسفانه یا خوشبختانه عاشق و شیفته دختر خانمی شدم که نویسنده ست.

واقعا وقتی آدم میبینتش انگار یکی از دخترای نسل قدیم ایرانی رو میبینه. هم خونوادش متشخص و بینهایت سطح بالا هستن به لحاظ فرهنگی و علمی و هم خودش به حدی که من و اطرافیانم حتی وقتی این خانم معمولی صحبت میکنه احساس میکنیم در مقابلش خیلی کم سوادیم.

با اینکه خیلی محترم و مهربونم هست ولی همش آدم در کنارش حس میکنه که ازش کم میاره. من میدونم این دختر هم همسر خوبی خواهد شد هم مادر خوبی (حتی با اینکه از یکی از دخترای همدانشگاهیم شنیدم کمی نازپرورده و لوس هم بار اومده و به اصطلاح خودمونی پاشو زمین نمیذاره).

البته نه از این نظر که مغرور باشه ولی خوب انگار شیوه زندگیش خیلی با بقیه دخترا فرق داره. من هر چقدر از خوبی و متشخصی و باسوادی این دختر خانم بگم کم گفتم. راستی

این دخترو من تو دانشگاهمون میشناسم و هیچ رابطه ای هم باهاش ندارم. فقط تا همیین عید که دانشجوی ارشد دانشگاهمون بود میدیدم تو دانشگاه میرفت میومد. که خیلی هم مورد توجه استادا کارمندای دانشگاه و همه و همه بود. از بس همه میشناختنش اسمش به گوش مام رسید و مام یه دل نه صد دل عاشقش شدیم.

آخه این دختر از بس متفاوته من هر چی از تفاوتای رفتاریش بگم کم گفتم. الانم فقط در همین حد ازش خبر دارم که اون روز رییس دانشگاه و معاون گروه داشتن میگفتن یاد خانم .... بخیر.

راستی الان مشغول نوشتن کتاب دومشه. من اون روز دوباره دلم یجوری شد.واقعا هواشو کردم.من دلم میخواد اون دختر زنم باشه اما میترسم یه وقت حسابم نکنه و بگه این کیه دیگه.آخه همچین دختری تو این زمونه کمه. واقعا کمه. البته توهین نشه ولی به هر حال من ندیدم دور و بر خودم.

  • ۰
  • ۰

سلام

خانم یا اقایی که یکی از عزیزان مثل اعضای خانواده و فرزند رو از دست داده در شرایط روحی نابسامانی قرار داره البته معمولا خانمها دوران سوگ طولانی تری دارند و ممکنه بعد از مرگ فرزند یا پدر و مادر و خواهر و برادر تا مدتهای طولانی دور رابطه جنسی رو خط بکشند .

حال اگر مردی بخواد از همسرش که در این شرایط روحی سخت قرار داره درخواست رابطه کنه باید چطوری مطرح کنه ؟ چون بالاخره خانم حال خوبی نداره از طرفی هم خودش تحت فشار جنسی باید چی کار کنه ؟ البته این یه بحث دو طرفه است .

چون اقایون هم ممکنه با چنین مصائبی مواجه بشن و رابطشون با همسرشون رو تحت تاثیر بذاره
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰


سلام
در محیطی کار میکنم یکی از همکارام از نظر لباس و روابط با همکاران مرد خیلی ناجوره. خیلی بدبین شده ام به همه. وقتی خواستگار میاد برام اولین سوالم در مورد روابطش با نامحرمه و اکثرا به اونها بر میخوره و جواب تند میدن.
ولی نمیدونم چرا همش به این فکر میکنم اگر بخوام ازدواج کنم نمیتونم به همسر اینده ام اعتماد کنم. مثلا وقتی میگه اضافه کارم یا بیرون کار دارم. انقدر که تو شرکت مسائل نامناسب دیدم کلا تو زندگیم تاثیر گذاشته . فکر میکنم همه مردها وقتی شریط یا آدمش جور باشه نمیتونن به نفسشون نه بگن
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

با اعصابی داغان!!! از محضر بانوان سوالی دارم که امیدوارم بی پاسخ نمونه. و آن اینکه چرا در این سال های اخیر اینقدر توجه به ظاهر در بین بعضی از دختران دم ازدواج بیشتر شده ؟

رفیقی داشتم خوب بود... کار و بارش... پول جیبش... خانواده نجیبش... همه چی داشت. الا موی سر و دندان های درست و حسابی و مهم تر از همه قد... قدش 160 بود.

ولی ورزشکار بود.. قوی بود.. هیکل ورزشی داشت... اما کو؟؟ هر که قدش دید و دهان و سرش، بی انکه مخش ببیند و مغز و تنش جواب رد داد. و این شد که جوان گُل و حلال خوری مثل این رفیق من در آستانه 40 سالگی پیر پسر است.

واقعا بیایم حرف بزنیم باهم که چرا این فاکتور های ظاهری داره می چربه بر فاکتور های انسانی... بطوری که جوان امروز بجای اینکه شغلی برای خودش دست و پا کنه... یا به فکر خانه و زندگی مناسبی باشه... یا به فکر کرامت روحی و اخلاقی باشه چه به قصد ازوداج و چه غیر ازدواج دنبال ظاهر دار تر کردن خودش هست.

خانم های محترم بسم الله... بگید چرا؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
سلام
من و همسرم سه روزه ازدواج کردیم مشکل اصلی ما اینه که هیچ جوره نمیتونیم سکس کنیم . پرده من حلقوی ارتجاعی ولی وقتی همسرم با آلتش به واژنم فشار میاره من دردم میاد و او نعوظش رو از دست میده .
کسی راه حلی داره اگه کسی چیزی در این مورد میدونه بگه ما واقعا نگرانیم .
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

دختری 18 ساله هستم. پارسال با یک اقا پسری اشنا شدم در دنیای مجازی و چند ماهی با هم در ارتباط بودیم فقط در حد پیام دادن بود و البته بر خلاف اصرار بیش از حد ایشون و کنجکاوی واسه ملاقات بنده، من سخت مخالفت میکردم و طفره میرفتم.

چند ماه پیش ارتباطم رو با این اقا قطع کردم.چون احساس کردم من خیلی بهتر از دخترای مختلفی هستم که در جلوی چشم ایشون هست و نخواستم سرگرمی باشم و ترجیح دادم هیچ اقایی دیگه تو زندگیم نباشه و خواستم که فراموش بشم.

امسال در اون دانشگاهی که ایشون درس میخونه بنده هم قبول شدم. دو ترم جلوتر از من هستن ایشون. شهرستانمون کوچیک هست در شمال کشوره و دانشگاه دیگه ای نیست که بخوام برم در اون منطقه.

جدا از شوخی و شیطنت هایی که با ایشون داشتم در کل ادم ارومی هستم و ملاقات با جنس مخالف واسم خیلی مشکله. حالا امکانش زیاده که ما همدیگه رو ملاقات کنیم و ایشون من رو بشناسه .

از جایی که من تا حالا با اقایی رو در رو و هم کلام نشدم خیلی واسم مشکل شده و چون ترم اول دانشگاهمم هست سختیش بیشتر میشه. الان من نمیدونم ایشون رو ببینم چه رفتاری از خودم نشون بدممم؟!!! اونم تو محیط دانشگاه ؟!!

نسبت فامیلی خیلی دور هم با ایشون دارم ولی بازم ... شاید خیلی اتفاقی چشم تو چشم بشیم و همو بشناسیم. روزی بالاخره این دیدار پیش میاد . راهنماییییم میخوام لطفا .

یه نگرانی دیگه هم در مورد تیپ و ظاهرم هست که نکنه بدش بیاد و رفتاری نشون بده که شخصیتم خرد بشه.
  • یه دوست