خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

  • ۰
  • ۰

سلام

میخواستم بدونم زن هایی که شوهرشون همش سرش توی گوشیه و توی شبکه های اجتماعیه و نسبت به زن و بچش بی اهمیته چه رفتاری باید نشون بدن ؟

چیکار کنند که شوهرشون از این گوشی دست بر داره آخه شوهر من هر وقت تو خونس یا حتی بیرون هم اگه رفتیم فقط گوشی دستشه .

بخدا خسته شدم هزار بار بهش گفتم من خوشم نمیاد اما اون میگه به تو چه حرف نزن  یه پا معتاد شده شب ها تا نصف شب روزها سر سفره حتی دستشه اصلا در طول روز نگاهمم نمیکنه .

فقط موقع نیاز جنسی یادم می افته اونم خیلی زود کارشو میکنه که باز بره تو گوشیش از اوضاع خیلی ناراحتم .

تو رو خدا کمکم کنید چیکار کنم زندگیم داره خیلی سرد میشه یعنی دیگه منو دوست نداره؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام مجدد

رضا پونصد هستم .

می خوام نظر دوستان رو در یه موردی بپرسم. نمی دونم که باید اقدامی در این باره بکنم یا نه. چون ممکنه دو حالت پیش بیاد :

حالت اول:  از دو طرف یا یکی از طرفتین با واکنش بدی روبرو بشم

حالت دوم:  یا اینکه دو نفر رو بختشون رو باز کنم.

موضوع اینه که من تو محل کارم یه خانمی هست که ایشون از هر نظر خانم خوبی هستن. اما مشکلی که دارن اینه که کمی معلولیت دارن. و همچنین در بین آشنایان یک آقایی هم می شناسم که ایشون هم آقای خوبی هستن و درآمد و شرایط مناسبی هم دارن و ایشون هم کمی معلولیت دارن. و الان تا سن سی و چند سالگی فکر می کنم به خاطر همین معلولیت هیچ اقدامی برای ازدواج نکردن.

حالا من فکر می کنم اگه این دو نفر با هم ازدواج کنن هر دو خوشبخت می شن. ولی می ترسم اگه با آقا مطرح کنم ناراحت بشه که چرا یه دختر معلول رو بهم معرفی کردی و همینطور اگه خانم ببینه که من یه معلول رو بهش معرفی کردم اون هم ناراحت بشه و در کل ممکنه من این وسط کباب بشم.

نظر دوستان و مخصوصا اگه کسی خودش معلولیت داره و یا در بین اطرافیانش کسی معلولیت داره در این باره چیه؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰


سلام

شما شبا راحت میخوابین؟

من داغونم . خوابم خواب نیست بیداریه محضه . فرض کنید خوابیدین بعد تو خواب صدای همه رو بشنوید حرفاشونو بتونید تجزیه تحلیل کنید . تو خواب بدونید خوابید و اینا رو میشنوید . کسی بیاد بالا سرتون لازم نباشه صداتون کنه چون قبلش شما بیدار شدی و نگاش میکنی .

من حتی یه تصویر محو از اطرافمم دارم . یعنی همه بهم گفتن وقتی خوابی بازم چشات نیمه بازه ! یعنی کمی پلک چشمام بازه واسه همین محیط پیرامونمو تو خوابم میبینم ! در کل نشون میده مغزم استراحت نمیکنه .

واسه همین هر چی میخوابم کمه ! روزی بیست ساعتم بخوابم باز خسته ام . اصلا از خواب که بیدار میشم اینقده تو خواب دویدم و کار کردم و فکر کردم  و این چیزا میبینم که بیدار که شدم باید استراحت کنم چون واقعا خسته ام !

تو خواب برنامه ریزی میکنم . فکر میکنم به کارا و تصمیمایی که باید انجام بدم . دوران تحصیلم مثلا امتحان فیزیک اگه داشتم تو خواب اینقده فرمولا رو دوره میکردم که دیگه تو بیداری از حفظ بودم !

توی خواب دنبال وسایلی که گم کردم میگردم و اینقدر فکر میکنم که یادم میاد ! فرداش میرم اونجا پیدلش میکنم . نگید خوبه . وحشتناکه که مغزت یه لحظه استراحت نکنه. خوابم زیاد میبینم و تو خواب میدونم که دارم خواب میبینم!

مثلا خواب میبینم دور از جون بابام مرده ! تو خواب گریه میکنم بعد به خودم دلداری میدم که غصه نخور خوابه بیدار شدی زنده میشه ! البته بازم چون تو شرایطش قرار گرفتم غصه میخورم !

گاهی که استرس دارم یا فرداش کاری باید انحام بدم که دیگه واویلا!!!! تا صبح هزار دفعه تو خواب اون کارو انجام میدم .

یعنی هم اون کارارو انجام میدم هم به محیط اطرافم تسلط دارم هم مغزم فعاله و میدونه داره خواب میبینه . دارم دیوونه میشم .

دکتر رفتم دیازپام و اینا داده که اگه بخورم ساعت مشخصی باید بخوابم و اگه نشه بخوابم دست و پام میلرزه . و چون بچه کوچیک دارم نمیتونم مصرف کنم .

همش 25 سالمه اما اعصابم داغونه . ذهنم خسته اس . همش میخوام بخوابم . کم طاقت شدم .

من باید چیکار کنم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

با سلام

از کاربرهای محترم  یک سوال دارم  آن هم اینکه منطق جوان ها یا نوجوانها از لحاظ رفتار و گفتار و یا از لحاظ پوشش چیه ؟ و پدر و مادرها چه کار باید به کنند که به مذاق آنها بر نخوره و فرد خوب و عالی در آینده در جامعه ظاهر شوند.

من از تمام دوستان و اگر روانشناس های محترم و از جمله دختران و پسران عزیز میشه نظرشان را بدون تعارف و واقعی و بدون قضاوت یک طرفه جواب بدهند .

خیلی متشکرم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

دوستان سلام

من زیر 20 سالمه . از وقتی وارد دانشگاه شدم با یکی از هم کلاسی هام که از شهر دیگه ای هست وارد رابطه دوستی شدم چندباری هم قهر و آشتی داشتیم. حدود 11 ماه میشه که با همیم.

من 6 ماه بعد ارتباطمون ازش قصدش رو از دوستی پرسیدم و اون خیلی واضح گفت که قصدش ازدواج با من نیست چون من ویژگی های همسر مورد علاقه اون رو ندارم (حجاب و چادری بودن و نماز و...) و وقتی من میپرسیدم که بعد از دوره ی لیسانس رابطمون چی میشه میگفت که خیلی منطقی تموم میشه..

همیشه میگفت دوستم داره ولی منطقش اجازه نمیده که از معیارهاش چشم پوشی کنه...حدود 9 ماه ک از رابطمون گذشت ما کات کردیم و دوماه یا سه ماه هیچ ارتباطی نداشتیم و من کم کم فراموشش کرده بودم ...و بدون توجه به اون شخص عقایدم رو با مطالعه و صد در صد تصمیم قاطع خودم تغییر داده بودم یعنی چادری شدم و عقایدم عوض شد..تاکید میکنم که به خاطر ایشون نبوده...بعد از دوره ی کات بودنمون ایشون دوباره به سراغم اومدن و الان هم ارتباط داریم فقط رفتارشون خیلییی تغییر کرده و انگار که علاقه مندیشون هزار برابر شده...

من باز هم مسئله ازدواج و آینده مون رو مطرح کردم که ایشون کاملا این بار موافق هستن... . منتها من این پیشنهاد رو دادم که حاضرم فقط شش ماه دیگه با ایشون جهت آشنایی جدی برای ازدواج ارتباط داشته باشم و بعد شش ماه اگر نطرمون بر ازدواج نبود که هیچی اگر بود باید کاملا رسمی. عقد بکنیم...

ایشون موافق هستن اما واقعا خودم هم میدونم که شرایط ازدواج رو ندارن چون هم سنیم و سربازی و کار و مسکن و... مشکل ساز هست.

با این وجود همچنان پیگیر هستن اما اگر عقد کنیم قطعا دوران عقد ما بیشتر از 2-3 سال خواهد شد در حالی که تو خانواده ما عقد بیشتر از یک سال رو نمی پذیرن!

واقعا دچار سردرگمی شدن از یه طرف میدونم که به ایشون خیلی فشار میاد و از طرف دیگه دوس دارم که بعد شش ماه مسئله جدی بشه

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من عاشق دختری شدم اما اون معلوم نیست تو دلش چی میگذره ؟ یه بار بهم نزدیک می شه و تا من می رم جلو ازم دوری می.کنه!!! حالا منظورم از این جملات روابطی مثل صحبت کردن و ابراز علاقه و ایناست نه چیز دیگه...

خلاصه اینقدر این کارو باهام کرد تا یه بار رفتم.بهش گفتم ازت متنفرم. می خوام ببینم این جمله روش تاثیری داره؟ اینکه اون دختر عاشق من نیست ولی همش میاد و می کشه عقب این حرف من رو چنین دختری چه تاثیری می ذاره.

یا کلا اگه دختری از پسری که اصلا اونو نمی خواد چنین جمله ای بشنوه چه حسی میاد تو دلش؟ اگه کسی نسبت به کسی بی احساس باشه که این همه عقب جلو نمی کنه
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

سوالی که داشتم اینه که آیا اینکه یه دختر جوان اصلا هیچ گونه تمایلی به جنس مخالفش نداشته نباشد میتونه طبیعی باشه من از دوران بلوغ تا الان که بیست و یک سال دارم هیچ وقت تحریک نشدم حتی دیدن فیلم و عکس های تحریک آمیز هیچ گونه حس خاصی در من بوجود نمیاره و تمایلی هم به ازدواج ندارم .

به نظر شما این طبیعیه ضمنا از نظر ظاهری هیچ مشکلی ندارم و هیلکم کاملا زنانه هست عادت ماهیانه منظم هم دارم و آزمایش هورمونی هم دادم کاملا طبیعی بوده از تنهایی خودم لذت میبرم و دوست ندارم ازدواج کنم از طرفی هم میترسم بعدا که سنم بالاتر رفت پشیمون بشم که چرا ازدواج نکردم و اون موقع دیگه خواستگاری نداشته باشم .

نمیدونم چکار کنم دارم خواستگارای خوبی رو رد میکنم ولی میترسم کارم اشتباه باشه و بعدا پشیمون بشم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
مثلا توی محیط دانشگاه دو سه تا پسر میان سر اینکه بتونن به اصطلاح مخ دختره رو بزنن با هم شرط میبندن که مثلا وقتی یک نفر تلاش میکنه و نمیتونه به دختره نزدیک شه با هم شرط میبندن که ببینیم کی میتونه این دختره رو مخشو بزنه .

خلاصه ببینیم دختره به کی پا میده در صورتی که اون دختر اصلا اهل این جور حرفا و روابط نیس و احتمالا اون پسرا هم میدونن . میخواستم بدونم پسرا چرا این کارو میکنن چه نفعی میبرن و مهمتر اینکه میخواستم بدونم با چه جور دخترایی این کارو میکنن ؟

یعنی چی تو اون دختره دیدن فکر میکنن دختره ساده ایی هستش یا از دختره خوششون میاد یا....  نمیدونم میخوام بدونم راجع بهش چه فکری میکنن که میخوان سر اینکه کی میتونه مخ اینو بزنه شرط بستن .

دیگه نمیتونم بهتر از این منظورمو برسونم احتمالا باید توی فیلم ها دیده باشین ممنون میشم راهنمایی بفرمایین
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰


با سلام خدمت همه دوستان خانواده برتر
پسری هستم ۲۵ تا ۳۰ ساله، مجرد، فارغ التحصیل یه رشته مهندسی از یکی از دانشگاه های برتر تهران . میدونم معرفیم ربطی به سوالی که میپرسم نداره ولی در کل خواستم یه ذهنیتی از کسی که این سوال براش پیش اومده براتون ایجاد کرده باشم. 
سوالی که برام پیش اومده و مخصوصا زمانی که فیلمی با این مضمون میبینم برام پر رنگتر میشه اینه که چطور وقتی یه مرد اتفاق ناگواری مثل تصادف برای همسر باردارش میفته یا همسرش دچار بیماری خاصی میشه که برای درمان مجبوره بین همسر و فرزند به دنیا نیومده، یکی رو انتخاب کنه دچار تردید میشه !؟  ( خدا نکنه در صورت ازدواج با همچین مصیبتی روبرو شم) اما نظر من اینه که به عنوان یه مرد به قدری باید عاشق همسرم باشم که حتی لحظه ای به خودم تردید راه ندم که همسرم و سلامتیش برام در اولویت قرار داره .
حتی اگه نزدیکای تولد بچه باشه. درسته چون هنوز متاهل بودن و بعد از اون پدر بودن رو تجربه نکردم شاید عشق پدر و فرزندی برام ملموس نباشه اما به نظرم هرگز نمیتونم جون همسرم رو به خاطر بچه ای که هنوز به دنیا نیومده به خطر بندازم و خلاصه صحبتم اینه که به نظرم عشق بین مرد و زن باید به قدری قوی باشه که حتی عشق فرزند و والدینی هم نتونه بهش برسه.
البته اینو خوب میدونم که جنس این دو نوع عشق با هم فرق داره ولی اگه بخوایم در مورد کمیت صحبت کنیم عشق بین همسران باید بیشتر از عشق والدین و فرزند باشه.  من به عنوان یه مرد وقتی همسری نداشته باشم چطور میتونم صاحب فرزند بشم !؟ پس مسلما سر منشا برام در اولویت خواهد بود که همون وجود خود همسره! 
سوالم مخصوصا از خانمای محترم وبلاگ اینه که ایا طرز فکر من به عنوان یه پسر غیر عادیه !؟ یا این عقیده که فکر میکنم بعد از ازدواج همسرم باید مهمترین شخص زندگیم باشه حتی جلوتر از فرزند، برام مفید خواهد بود!؟
ببخشید که طولانی شد
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰


سلام خسته نباشید

من یک مشکلی دارم و با کسی هم نمیتونستم مشکلمو مطرح کنم و جایی بهتر از اینجا پیدا نکردم و لطفا رک و کامل راهنماییم کنید مرسی

من با دختری چند سال دوستم و خیلی میخوامش و بدبختانه از هم دور هستیم و من شهر دیگه ای هستم و دختره هم شهر دیگه ای و بعد از چند سال تصمیم گرفتیم که رابطمون جدی کنیم و من بهش گفتم به پدرت بگو تو این چند سال که من درسم و سربازی تموم میشه .

خانواده هامون با هم آشنا بشن و دختره گفت باش و چند روز که گذشت پرسیدم چی شد گفت به پدرم گفتم گفت من از شهرستانی ها خوشم نمیاد و باید فراموشش کنی و به دختره گفتم تو چی گفتی گفت هیچی و کلا پدرم مخالف و به نظر من جواب قانع کننده ای نبست و دختره هم جدیدن بهم گیر داده که دوست ندارم بری بیرون .

اصلا باید برای چی بری بیرون ؟ هر روز و من چند بار بهش گفتم که من مگه تا حالا به بیرون رفتن تو گیر دادم گفت نه گفتم پس این حرف ها چیه؟ گفتم نمیدونم باید حرف منم برات ارزش داشته باش .

حالا نمیدونم چکار کنم به نظر شما به پدرش گفته آخه هر چی میگم جوری جواب میده که قانع کننده نیست و شماره پدرشم نمی فرسته برام ولی دختره شماره خواهر ها و خونمون داره سر یک قضیه ای که گفت دروغ میگی من رو میخوای و به خانوادت گفتی که مجبور شدم شماره خونمون و خواهرام بهش بدم و حتی تا شهرشونم سفر کردم .راهنماییم میکنید چکار کنم 
  • یه دوست