خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشق شدن پسر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام

دختری هستم ۱۸ ساله ، عاشق نشدم تو عمرم و فکر میکنم هم هیچوقت عاشق نخواهم شد... حالا میگم چرا . بله میگفتم..یکم از اخلاقیاتم رو بگم شاید بدرد بخوره...

کلا دو شخصیت متفاوتم؛ یک شخصیت ظاهری:

انسانی منطقی. شدیدا عقل گرا که همه ازش مشورت میگیرن. عاشق درس و شیفته تنهایی... بیزار از ابراز علاقه و بیزار از ارتباط با پسر... خشک و جدی و سرد و مغرور

شخصیت واقعیم که اگه کسی از سد اول عبور کنه میبینتش:

مهربون، احساساتی، فداکار و با گذشت و شوخ و طل کوچیک ...

  • ۰
  • ۰

سلام

اسمم محسن 21 سالمه دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران از هر نظر عالی برای ازدواج با دخترخوب و مومن . من عاشق دختری شدم که از قضا پسر عموی منم عاشق اون دختره شده البته پسر عموی من چند ساله با اون دختره دوسته دو هفته پیش من دختری رو دیدم تو موسسه قلم چی ( به دانش اموزان مشاوره میدم برای کنکور ) خیلی به دلم نشست عاشقش شدم .

اومدم به مادرم گفتم این طوره ... مادرم گفت باشه هر وقت بگی  میریم خواستگاریش . منم عاشق واقعیم . از سر خوشحالی اومدم به پسر عموم گفتم عاشق دختری شدم این جوره اون جوره ... تا اینکه اسمشو گفتم پرید هوا اره اون مال منه اون جوره .... من اونو دوسش دارم .... من میخوام برم خواستگاریش ... از این حرفا . نا گفتنی نماند که برادر دختره با پسر عموی من دوسته .
حالا من موندم چیکار کنم یا باید قید اون دختره رو بزنم یا باید مردو مردونه پای عشقم واستم .از طرفی هم میترسم پسر عموم دعوا راه بندازه . ادم شری نیست ولی خب کمی شیشه خورده داره .


این پسر عموی من ادم بیکاری بود با مدرک فوق دیپلم که الان تو کارخانه به واسطه پدر من (پدر من ادم با نفوذیه همه میشناسنش و سرش قسم میخورن پدر من سفارششو کرد به یه کار خانه که الان با حقوق یک ملیونو خورده ای داره کار میکنه) . من با پسر عموم عین دوتا برادر بودیم که با هم قهر کردیم . اینم بگم خواهری ندارم که بخواد بره جلو تا دختره رو راضی کنه . اگه برم جلو بابای دختره 100درصد دختره شو به من میده گفتم همه ما رو قبول داره از طرفی هم شهر ما کوچیکه نمیخوام ابرو ریزی بشه به خاطر یه عشق و عاشقی .

وقتی که به پسر عموم گفتم اون دختره رو میخوام اتیشی شد نمیخوام خون به پا شه منظورم اینکه دعوا شه تو در و همسایه برای ادم بد شه همه بشنون .

به نظر شما چیکار کنم . چطور برم جلو . میدونم باید اول به مادرم بگم بره با مادرش حرف بزنه ولی پسر عمومو چیکار کنم کمی میترسم . نمیخوام به پدرم بگم از کار بیکارش کنه خدا رو خوش نمیاد یه ادم بیکار شه .

خلاصه چیز های گفتنی رو گفتم دیگه عقلم به جایی نمیرسه به خدا ! اگه شما راهی سراغ دارید بهم بگید
  • یه دوست