خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۸۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام خدمت دوستان عزیز

بنده دختری 19 ساله محجبه مذهبی و مقید و ولایی و بسیجی هستم . بنده معیاری که برای همسر آیندم در نظر گرفتم اینه که باتقوا و با ایمان باشن و همچنین خیلی دوست دارم که همسرم سپاهی و پاسدار باشن . بینهایت دوست دارم چون خودم از بچگی با این جور چیزا بزرگ شدم تو گوشت و خونم این جور چیزا هست . فرهنگ جهاد و مقاومت و شهادت تو خونمه.

شاید بهم بخندید من مثل دخترای حزب الله لبنان هستم، من همراه برادرم جمعه ها به هیئت هفتگی میریم بانی هیئت که خانواده‌ی بسیار خوبی هم هستن، خانواده ی ما مخصوصا من و برادرم رو خیلی دوست دارن و قبول دارن، حدود چند ماه پیش مادر این خانواده واسطه گری کردن و بنده رو به آقا پسری که این هیئت میان و دنبال یه دختر خوب برای ازدواج میگردن معرفی کردن .

این آقا پسر از قضا همه ی ملاکای بنده رو برای ازدواج دارن باتقوا ، باایمان و پاسدار هستن . در ضمن برای جنگ به سوریه هم رفت و آمد دارن .

شخصی که واسطه شدن هم از ایشون برای ما تعریف کردن هم از من برای ایشون تعریف کردن . قرار شد که ما یه روز جمعه بعد از هیئت با هم یه صحبت اولیه داشته باشیم تا اگر تفاهم داشتیم تشریف بیارن منزل.

این شخصی که واسطه شدن سن من رو دقیق نمیدونستن من 19 سالمه اون آقا پسر 30 ساله هستن . من اصلا سن ایشون برام ملاک نبود چون به نظرم سن عقلی مهمتره ،نه سن شناسنامه ای، اما این اقا تا سن من رو فهمیدن منصرف شدن و گفتن که دختر مردم گناه داره !

یعنی برای ایشون سوءتفاهم پیش اومده و فکر میکنن من و خانواده‌ام با این اختلاف سنی مشکل داریم،خلاصه کار به دیدار اولیه هم نکشید و همه چی بهم خورد .

اینم بگم ایشون بنده رو یه نظر دیده بودن و من هم ایشون رو دیده بودم فقط نمیشناختمش . بعد که گفتن و نشونه دادن فهمیدم که این شخص رو میشناسم .

از لحاظ ظاهر و جثه هم بهشون نمیخوره 30 سال و از لحاظ ظاهر مشکلی نیست از لحاظ فکری هم احساس میکنم خیلی به هم نزدیکیم،حالا با وجود به هم خوردن قضیه من خیلی ناراحتم همش فکر میکنم، شخصی رو که میخواستم از دست دادم، مادرم که ناراحتی من رو دیده تصمیم گرفته مستقیم با این آقا صحبت کنه و بهشون بگه که من با این اختلاف سنی مشکلی ندارم.

در ضمن با شغل حساس ایشون هم مشکلی ندارم و اتفاقا دوست دارم شغلشون رو . در ضمن چند بار به واسطه غیر مستقیم گفتیم که ما مشکلی نداریم اما واسطه فراموش کرده بهشون برسونه.

حالا مادرم تصمیم گرفتن با وجود گذشتن چند ماه از این قضیه با آقا پسر رک و مستقیم صحبت کنن ...

به نظرتون این کار اشتباهه؟!! و آیا اگه صحبت کنن احتمال اینکه آقا پسر قبول کنن هست؟!!

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
میخواستم از دوستان راهنمایی بگیرم . من دختر مجرد ۲۳ هستم که یه مشکل بزرگ از نظر خودم دارم اونم اینه که مامانم وقتی باهام شوخی های مادر دختری میکنه و به موهام یا بدنم دست میزنه یا حتی بازومو میگیره احساس چندش میکنم بدم میاد و همیشه به این فکر میکنم که در آینده که ازدواج کنم و همسرم هم بخواد باهام شوخی های مخصوص زوجین داشته باشه و من بازم چندشم بشه باید چکار کنم .
راهنماییم کنین
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام دوستان محترم

من بیست و هفت و شوهرم حدود سی سالشه. ما حدود شش ماهه که عروسی کردیم و راستش من به دلایل زیادی تصمیم داشتم تا لا اقل یه سال بچه دار نشیم از جمله اینکه شوهرم کار ثابت و مناسبی نداره و درآمدش کمه ولی این اواخر واقعا شوهرم علاقه مند بود بچه دار شیم و صحبت های بقیه همش منو میترسوند.

دو هفته قبل برای بار اول به شوهرم اجازه دادم که منی رو داخل بریزه چون به اشتباه یه لحظه فکر کردم اواخر دورمه و بعد فهمیدم دقیقا وسطش بوده. خیلی از بارداری میترسیدم. فرداش بعد حدود 14 ساعت از این قرصهای دو تایی اورژانس خوردم و خیالم راحت شد. از چند روز مونده به ماه رمضان هم شروع به روزه گرفتن کردم تا امروز که هشتمه همشو گرفتم. دو روز از موعد پریودم گذشته بود امروز تست زدم دیدم مثبته ...

خیلی خیلی نگرانم، تو رو خدا کمکم کنید، نکنه اون قرصها روی جنین اثر سوء داشته باشه، یا این مدتی  که روزه بودم.

خیلی میترسم، احساس گناه میکنم. بنظرتون چکار کنم؟

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام خسته نباشید

من چند سال پیش با یکی از اقوام در ارتباط بودم که واقعا دوستش داشتم. بعد از مدتی که گذشت مادرش فهمید و ارتباط ما قطع شد و اونم همه تقصیرا رو انداخت گردن من.

بعد از چند ماه دوباره اومد پیام داد که من با توجه به اینکه کنکور داشتم اصلا محلش ندادم. بعد از کنکور  که خدا رو شکر تو یه دانشگاه معتبر قبول شدم. بعد از چند ماه که گذشت دیدمشون سر و وضعش خیلی تغییر کرده بود با اونی که من میشناختمش خیلی فرق کرده بود.

فهمیدم با یه پسر دیگه در ارتباط بوده. بعد ایشون دوباره پیام دادن و ابراز علاقه کردن. اما من طردش کردم و اونم گفت دل منو شکستی و باید تاوان بدی و این صحبتا. گفت نفرین میکنه و حلال نمیکنه .حالا من موندم چیکار کنم. میخواد از دین و ایمان من سوءاستفاده کنه خیلی اعصابمو خرد کرده و عذاب وجدان گرفتم.

ممنون میشم راهنماییم کنید
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من با یک مادر افسرده بزرگ شدم 35 سالمه و مجردم . فرزند اول خانواده هستم و مسئولیت های زیادی رو به دوش کشیدم.

سعی کردم با تحصیلات عالیه ایندمو بسازم ولی با وجود درسخون بودن و دولتی خوندن در واقعیت بیکارم .

تمام جوونی من صرف نگهداری و کنترل خانوادم گذشت وقتی اونا بهتر شدن خودم در اوج جوونی زمین خوردمو افسردگی گرفتم.

دوست دارم ازدواج کنم ولی مادرم اجازه خواستگاری کسی رو نمیده از نظرش کسی در شان من نیس چون تحصیلات دارم ...
همینطور بخاطر مشکل روحی مادرم تو در و همسایه انگشت نما هستیم تا جایی که بارها به خود من تذکر دادن بخاطر رفتار مادرت فلان خواستگارت جلو نیومد ( کاملا در جریان بودم )  وقتی از پدرم میخوام از اینجا بریم حرفامو قبول نمیکنه وقتی از مادرم میخوام مراقب رفتارای اجتماعیش باشه واقعا کسی تو همسایه نمونده باهاش یه مدت قهر نبوده باشه میگه دیگران مشکل دارن نه من ...

واقعا از تنهایی رنج میبرم دیگه باورم شده بدبختم همه موقعیت هامو از دست دادم . حتی وساطت بزرگترهای فامیل کمکی بهم نکرد . مشاور هم رفتم ازم خواست جدا از خانواده زندگی کنم ولی شرایط مالی ندارم . بخدا کلافه ام راهی پیش پام نیست .

اینم بگم ارتباط خوبی در گذشته با خدا داشتم که تصمیم گرفتم ازش دور شم..همیشه راه حل مشکلاتم تو قران و نماز میگشتم . وقتی بی عدالتی تو جامعه میبینم وضعیت خودمو با همه زحمت هام دلسوزی کردن هام ... رو میبینم ..حتی پس اندازم پنهانی در اختیارشون میذاشتم وضع مالیشون بهتر شه . باورم نمیشه تو این سن و سال تو این نقطه ایستادم .

در حال حاضر مشکل روحیم رفع شده ولی دچار بیماری شدم که تنها راهش جراحیه باورم نمیشه خدا با من اینکارو میکنه
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من یه دختر 22 ساله م که مجردم . یه سوالی داشتم خواستم اینجا که کاربر زیاد داره بپرسم .

امروزی بودن یه دختر یعنی چی؟ یعنی اون دختر باید چه جوری باشه که بهش بگن امروزی؟؟ دوستم چند روز پیش بهم گفت تو اصلا امروزی نیستی و این خیلی منو به فکر برد من با اینکه سن و سالم کمه و یه دختر جوونم اصلا اصلا از عمل های زیبایی و بوتاکس و کاشت ناخن و پروتز و نمیدونم اکستنشن مو وووو هزار تا چیزای دیگه که خودتون میدونید بدم میاد .

حتی از لنز گذاشتنم بدم میاد و خودمو طبیعی دوس دارم به اندامم اهمیت میدم باشگاه میرم ورزش میکنم اب زیاد میخورم برای سلامتی پوستم و نظرم اینه اون چیزی که قراره با پروتز خوشگل بشه خب با ورزش های خاص هم میتونه بشه .

مثلا دوستای من به قول خودشون خیلی امروزی هستن و به خودشون میرسن یا درگیر عمل بینی یا درگیر مانیکور ناخن یا همش میخوان لباشونو گنده کنن ولی من مثله اونا نیستم به ظاهرم تیپم میرسم ولی ارایشم خیلی سادس .

مثلا من اصلا مداد ابرو نمیزنم چون ابروهام خوش فرمه و پره لزومی نمیبینم مداد بزنم و اینکه شنیدم مداد زدن به ابرو به مرور باعث ریزش ابرو میشه و منم چون از تاتو ابرو و هاشور کردن بدم میاد از الان پیشگیری میکنم رژ لبمم تا زیر دماغم نمیزنم خخخخخ .

  • ۰
  • ۰

با سلام

دختر 20 ساله تنها از مرکز ایران ، یه سوال خیلی جدی که دارم این هست که خانواده من شدیدا اختلاف دارن تا حدی که الان دو سال کار والدینم به دادگاه کشیده شده!! مادرم ، پدر و مادرش رو از دست داده و وسواس شدید داره ولی خیلی اهل خانواده و با وفا است با این توضیحات الان من ببینید در چه حالی هستم! از همه از زمان و مکان  از والدینم از پدر مادر والدینم یعنی حتی از خودم متنفرم و شاکی ...

اینجا رو دیدم و ازتون کمک و مشورت میخوام

چطور خودمو جمع و جور کنم و امیدم رو پیدا کنم؟ با این همه مشکلات زجر آور چه کنم؟ از ازدواج میترسم چون از کشیده شدن این مشکلات به زندگی شخصیم شدیدا میترسم و اینکه چکار کنم ؟ از خدا یک پسر مومن و صالح برای همسری میخوام ولی واقعا درمانده شدم چون به خاطر وضعیت خانوادگیم خواستگار ندارم!

با وجود اینکه زیبایی ظاهر و زیبایی معنوی و پاکی خودم رو حفظ کردم ولی اینو میدونم که به خاطر والدینم خواستگار ندارم من چکار کنم؟ تو رو خدا کمکم کنین من والدینم رو همچنین خصوصا پدرم و ...

  • ۰
  • ۰

سلام

سوالی که از همه آقایون و خانمای متأهل دارم اینه که زوجینی که بعد از چند سال که از ازدواجشون میگذره و هنوز بچه دار نشدن یعنی خودشون نخواستن نه اینکه خودشون اقدام کرده باشن اما بدلیل مشکلات پزشکی هنوز بچه دار نشده باشن یا حتی مشکلی هم علی الظاهر نیست اما خدا فعلاً بچه بهشون نداده اینا نه ، کسایی که خودشون نخواستن؛ دلیلشون برا بچه دار نشدن چیه؟

البته بجز افرادی که واقعاً از منظر اقتصادی در مضیقه هستن که خرج خودشونم به زور دارن در میارن اونا نه. کسی که مشکل اقتصادی هم نداره چند سال از ازدواجشون میگذره اما خودشون نخواستن بچه دار شن دلیلشون چی بوده؟

حالا باز چند ماه اول زندگی یا فوق فوقش یکی دو سال اول زندگی هنوز جا داره میگیم تازه زندگی مشترک شروع شده بزار به یه ثباتی برسه زن و شوهر خوب همدیگرو بشناسن خودشون به هر حال یه مقدار لذت زندگی مشترک 2 نفره رو بچشن بعد اقدام کنن برا بچه دار شدن. اما کسایی که 4 سال 5 سال بیشتر از ازدواجشون گذشته و هنوز خودشون اقدامی نکردن دلیلش چی بوده؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

با سلام

یه سوال دارم که فک کنم سوال جدی و مهم دخترها باشه ! سوال من این هست که پسری که واقعا قصد ازدواج داره چه علایم و نشانه هایی داره؟!

اگه پسری تو فضای مجازی ( فیسبوک, تلگرام ...) یکی رو بپسنده دختر چگونه بفهمه که آقا وااااقعاااا قصدشون ازدواجه و مثلا دختر بازی و یه مدت دوست بودن نیست ؟!

یا پسری قصدش آتو گرفتن و تهدید کردن نیست و اینکه اینگونه پسرها و درخواست خواستگاریشون چقدر معتبره؟ یعنی چقدر اعتماد میکنید و آخر خوبی داره  ؟

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

با سلام

من پسری حدودا ۲۳ ساله هستم که حدود یک ساله که از طریق خونواده ها حرفی بین منو دختر داییم زده شده ، اون تقریبا از همه لحاظ با معیار های من برای ازدواج نزدیکه ولی من تازگیا با مشکلات ژنتیکی این ازدواجا اشنا شدم و کمی دو دل شدم ( اینم بگم که اون هم دختر داییم و هم دختر عمه ام و پدربزرگامون هم با هم برادر بودن ) هر چند مشکل ژنتیکی خاصی تو خانواده هامون وجود نداره و تقریبا اکثر ازدواجا فامیلی موفق بوده به جز یه مورد نازایی.

راستش من خودم بخاطر همین موضوع تا حالا باهاش در ارتباط نبودم تا اگر بعدا مشکلی وجود داشت اون وابسته نشده باشه و‌ تصمیم احساسی نگیریم. بنظرتون اینکه من هیچ‌ ارتباطی باهاش ندارم کار درستیه؟
  • یه دوست