سلام من بیست و دو سال سن دارم
تقریبا یک سالی میشه که عاشق یه دختر شدم که یکی از همسایه هامونه و با هاش
در ارتباطم از نظر مالی به خانواده و پدرم وابسته ام .
الان این دختر چند وقته خواستگار داره ما به هم فوق العاده وابسته ایم پیدا شدن خواستگار واسه یک دختر با این شرایط یه کم سخت تره همین موضوع داره منو اذیت میکنه از طرفی میدونم خانوادم به این راحتیا راضی نمیشن اگر هم که بشن ممکن خیلی زمان ببره از طرفی هم نمیخوام این دختر به خاطر من خواستگارشو رد کنه و منتظر من بمونه از اون طرف من نتونم خانوادمو راضی کنم.
واقعا توی فشارم نمیتونم ازش راحت بگذرم . اون حاضره به خاطر من خواستگاراشو همه رو رد کنه ولی خانوادش به اون دارن فشار میارن ولی اون حاضره به خاطر من تحمل کنه باز . اما من گیر کردم تو خودم که اگه نتونم راضی کنم خانوادمو چی میشه ؟
به خدا خیلی دوسش دارم به خاطر همینه میگم باید منو فراموش کنه به خواستگارش فکر کنه ولی دارم اتش میگیرم . نمیخوام از دستش بدم تو رو خدا راهنمایی کنید که چیکار باید کنم ؟