خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق شوهر به همسر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام

همین اول بابت پستی که ممکنه طولانی شه عذر خواهی میکنم:)))

من و همسرم نزدیک به 4 و نیم ساله که ازدواج کردیم و 5 سال اختلاف سنی داریم . همسره بنده تقریبا منو به سختی به دست اوردن ( میشه گفت نزدیک به 3 سال هر 4 یا 5 ماه به همراه خانواده یه سری به خونه ما میزدن واسه خواستگاری )

حالا مسئله ای که منو درگیر خودش کرده اینه که ایشون الان خیلی به من وابسته هستن در  حدی که در هفته 3 روز سر کار نمیرن .

وقتی اعتراض میکنم میگه خب دلم بات تنگ شده میخوام بمونم خونه . البته اینم بگه که وقتی خونن 1 ثانیه از کنار من جم نمیخورن ، یا یه بار تازگیا خواستم با مامانم برم بیرون ولی چون مکانی که میرفتیم دور بود باعث میشد نزدیک به 5 ساعت ازش دور باشم یه بغضی کرده بود ... اخر سرم گریه کرد و من نرفتم :(

چند باری که مستقیم گفتم دوسش دارم هر بار گریه کرده منم واقعا به خاطر این رفتاراش اذیت میشم .

بعضی کاراش نه برا من قابل درکه نه اطرافیان ، دوستاش و خانوادش .  هر لحظه به خاطر این دوست داشتن و وابستگی زیاد مسخرش میکنن عین خیالش نیس ولی من اذیت میشم .

دوست دارم کمی غرور داشته باشه . تو مهونیا از بس که حواسش به منه نمیتونه تو بحثی شرکت کنه ، سنگینیه نگاهش هر لحظه با منه .

مشکل اصلیه من اینه که 1 ساله اصرار میکنم که بچه دار شیم شاید کمی از دوست داشتنش نصیبه بچمون شه هر بار با گریه گفته میترسه من کمتر دوسش داشته باشم .

میگم بریم پیش روانشناسی مشاوری ، میگه من مشکلی ندارم فقط زیادی دوست دارم . نمیذاره 5 دقیقه با مادر شوهرم تنها صحبت کنم میترسه با حرفاش ناراحتم کنه در صورتی که اون بیچاره تا حالا به من چیزی نگفته ... .

اوایل فکر کردم تو گذشته اتفاقی افتاده چیزی شده که اینطوری شده از چند نفر پرس و جو کردم گفتن قبل ازدواج اصلا این مدلی نبود .

جدیه با جذبه اس ولی با بقیه ، با من خیلیییی مهربونه ، به حدی رسیده که باعث عذابم شده . کمکم کنین چیکار کنم که کمی مغرور شه در رابطه با من از وابستگیش کم شه ؟

دوس دارم بعضی وقتا من پیش قدم شم ولی از بس همیشه نزدیکمه من فرصتی برا پیش قدم شدن ندارم .

  • یه دوست