سلام خسته نباشید
معرفی سایت نودشتیا در مورد کتاب و رمان و بخصوص کتابها فعالیت میکند
سایت (98ia)
بزرگترین سایت رمان جدید ایران به شمار میاد که فعالیت زیاد ی کتاب دارد از کاربران میخواهیم که در انجمن نودشتیا عضو بشند و تایپ رمان اغاز کنند
سلام خسته نباشید
معرفی سایت نودشتیا در مورد کتاب و رمان و بخصوص کتابها فعالیت میکند
سایت (98ia)
بزرگترین سایت رمان جدید ایران به شمار میاد که فعالیت زیاد ی کتاب دارد از کاربران میخواهیم که در انجمن نودشتیا عضو بشند و تایپ رمان اغاز کنند
تفعل زدم نیمه ی شب به قرآن / کتابی که از وحی شیرازه دارد
برای دلم آیه ی صبر آمد / ولی نازنین ،صبر ، اندازه دارد . . .
(اللهم عجل لولیک الفرج)
میلاد نور بر شما مبارک
خدایا ، درک دوران سبز ظهور دولت عشق را نصیب ما بگردان
آمین . . .
گره 13 از زندگیت بازشود، نغمه عشق به آهنگ دلت سازشود، سوسن و سنبل و مریم همه تقدیم شما، این بهار و صد بهارت با گل آغاز شود. سیزدتون مبارک!
با سلام
کلاسهای آموزشی سبزه گره زنی آغاز شد !
گره ازدواج
گره کنکور
گره جدایی !
گره ملوانی !
دوبل گره !
گره کور !
با تضمین بروارده شدن آرزو !
(گارانتی تا سیزده سال بعد !)
رئیس افسانه ای مک دونالد:
شانس با تلاش ارتباط مستقیم دارد.
هر چه قدر بیشتر تلاش کنید
خوش شانس تر خواهید بود.
گمان می کنم هر آدمی
باید پشت پنجره ی اتاقش،
یک گلدان گل شمعدانی
داشته باشد،
که هر بار گلهایش خشک می شود و دوباره گل می دهد،
یادش بیفتد که روزهای غم هم
به پایان می رسند!
سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش،
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام
یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد
سال نو مبارک
سلام
من یک پسر 28 ساله هستم، فوق لیسانس عمران، ماشین دارم، خونه دارم کارمم مرتبط و حقوق مناسبی هم دارم .
تقریبا چند ماه پیش خواستگاری یه دختر از اقوام دور رفتیم، که من بعد از چند جلسه ازشون خوشم اومد و با هم صیغه خوندیم، من تو این مدت چه از لحاظ عاطفی و چه مادی و هر چیز دیگه ای براشون کم نذاشتم یعنی هر چه که فکرش رو بکنید، ولی ایشون بر خلاف صحبت های اولیه خودشون که می گفتن مهربون و کم توقع هستن تو هر مسئله کوچکی دعوا درست می کردن و باعث ناراحتی و قهر میشدن، به خانواده من کم محلی می کردن، خیلی خیلی زود ناراحت میشدن از هر چیزی.
خلاصه هر چیزی رو بهونه می کردن، البته
انصافا بعضی مواقع هم خوب بودن، ظرف سه ماه که با هم بودیم دو بار سر چیزای
الکی رابطه رو خراب می کردن، ولی با توجه به اینکه من بهشون علاقه داشتم
پیگیری می کردم و بعد از صحبت قبول می کرد که اون اشتباه کرده و زود عصبانی
شده، الان دوباره قهر کرده و میگه کلا بهم بزنیم نامزدی رو، شروط زیادی
میذاره . من دیگه نمی دونم چیکار کنم، لطفا راهنمایی کنید
از کتاب های درسی آن سال ها یادم هست امام امیدش به ما دبستانی ها بود ، می گویم : آقا ، حالا بزرگ شده ایم ، از امیدتان راضی هستید ؟