با عرض سلام
من دختری 20 ساله هستم . در حال حاضر
دانشجو هستم. الان حدود 4 سال است که با یک پسری ارتباط دارم و واقعا
همدیگر را دوست داریم ولی بنابر مشکلاتی که داریم نمیتوانیم به هم برسیم .
از شما خواهش میکنم که ما را در حل این مشکلات یاری کنید.
مشکل اصلی ما خانواده من است که اولا مذهبی هستن و اعتقادی به دوست داشتن و ازدواج ما ندارند و دوما میخواهند که من با فامیل ازدواج کنم ولی من نمیخواهم با فامیل ازدواج کنم .
نمیدانم چگونه انها را راضی کنم خودم هم نمیخواهم که بی آبرویی اتفاق بیفتد و کسی بفهمد که ما دوست بودیم و یا اصلا با فرار کردن به هم برسیم .
سومین مشکل ما این است که راه ما کمی دور است و خانواده ام ان را بهانه میکنند و من خواهر بزرگتر هم دارم که ازدواج نکرن آن بهانه دیگری هست که میگیرند .
از شما تقاضا دارم که من را راهنمایی کنید .
واقعا نمیتوانم مشکلم را جز خدا و شما به کس دیگری بگویم و حرف های هیچ کس را هم قبول ندارم . به نظر شما چگونه میتوانم با انها حرف بزنم چون مشکل بعدی من عدم اعتماد به نفس من است .
به قول دوستم دل شیر ندارم که حرفم را رک بگویم وقتی هم که میگویم با مخالفت مادرم رو به رو میشوم با پدرم هم اصلا نمیتوانم در این باره حرف بزنم .
ممنون از وقتی که در اختیارم گذاشتید
- ۹۵/۰۶/۱۸