سلام
دختری هستم  22 ساله ،  10 ماهه با همسرم که یک سال از من کوچکتره عقد کردیم... این اقا پسر برای من میمرد... خیلی دنبالم بود...خیلی...... به خاطرم گریه ها میکرد....
من از خودش خوشم نمیومد ولی شیفته ی این عشقش شده بودم... خیال میکردم عاشق مثل اون تو دنیا وجود نداره ... و چون خیلی برام مهم بود که من دنیای همسر ایندم باشم با خودم میگفتم نکنه همچین عشق و محبتی رو از دست بدم... ، خلاصه قبول کردم و با هم ازدواج کردیم....
راستش اوایل خیلی بهم ابراز علاقه میکرد... دوریم براش غیر قابل تحمل بود... اما بعد از گذشتن چند ماه احساس میکنم عشقش فروکش کرده ... و دیگه دیوانه وار دوسم نداره... بدخلق و بد عنق شده... همش با گوشیشه... پسری که غیر من اسم دختر دیگه ای رو به زبون نمیاورد حالا دوست اجتماعی دار شده..... سر کوچکترین مسائل باهام دعوا را میندازه... انگار دیگه منو نمیبینه.... با اینکه براش ارایش هم میکنم دیگه انگار براش جذابیت ندارم ...
درسته که قبل ازدواج زیاد ازش خوشم نمیومد و اوایل ازدواج... اما دیگه بهش خو گرفتم... وابستش شدم... نمیدونم اما احساس میکنم حالا دیگه منم دوسش دارم.... اما اون اهمیتی به ابراز احساسات من نمیده... پسری که قبل ازدواج برای یک کلمه شنیدن دوستت دارم از زبون من تشنه بود حالا دیگه براش بی معنی شده....
چیکار کنم که بازم دیوانه وار عاشقم بشه.... یعنی به ته خط رسیدم؟؟؟