سلام
دختری هستم که 25 سالمه، قبل اینکه به دنیا بیام پدرم فوت شدن، خودمم ارشد یکی از رشته های مهندسی رو دارم و به لطف خدا یک سالی هست تو یکی از ادارات دولتی مشغول بکار شدم.
راستش مشکل زندگی من اینه که تا قبل اینکه استخدام بشم بخاطر وضع مالی خیلی بد خانوادم دور ازدواج رو خط کشیده بودم، با اینکه خدا رو شکر از لحاظ ظاهر و استایل خیلی خوبم ولی خب بخاطر اینکه میدونستم مادرم حتی توان خرید یک حلقه رو ندارن برا همین همه پیشنهادهای ازدواجمو رد میکردم .
بخاطر اصول زندگی خودمم هیچ موقع دنبال بی اف نبودم، موقعی که استخدام شدم خیلی خوشحال شدم که دیگه مشکل زندگیم حل شدش، چون حقوقم خدا رو شکر خیلی خوبه از طرفی شبا هم تو خونه ترجمه انجام میدم .
الان از لحاظ مالی هیچ مشکلی ندارم، مشکل فعلی من اینه که من چون بخاطر محل کارم چادر سرم میکنم ولی از لحاظ قلبی هیچ اعتقادی به چادر ندارم ( پوشش زمان قبل استخدامم همیشه شیک و اراسته بودم ، نه محجبه بودم نه جلف ، با وجود وضع مالی خانوادم اما تا حد ممکن همیشه به خودم میرسیدم از لحاظ اعتقادی هم از همون بچگی اهل نماز و روزه بودم و هستم ).
اما الان چون بخاطر اینکه هنوز تو اداره رسمی نیستم برا همین چادری ام . تیپ خواستگارام تو این یکسال اخیر فرق کرده، ادمایی هستن که خیلی هاشون ادمای خوبی ان ولی از لحاظ فکری به هیچ وجه با من جور نیستن، من عاشق موسیقی ام عاشق کنسرت، ولی الان ادمایی به عنوان خواستگار میان جلو که بعضیاشون اصلا موسیقی رو حروم میدونن،یا بعضی هاشون میگن چادر اصله.
من قصد توهین به هیچ کدومشون رو ندارم
فقط از این ناراحتم که چرا وضعیت من اینطوری شده؟ بعضی موقعا بخودم میگم
استعفا بده بزن بیرون اما بعدش بخودم میگم بدون پول که نمیشه جهاز خرید .
از اون ور میگم اگه هم بمونی و به کارت ادامه بدی یا باید ازدواج نکنم یا
اینکه با کسی ازدواج کنم که هیچ تناسب فکری با من نداره .
اونجوری یا باید همیشه نقش بازی کنم یا بعد دو سال زندگی جدا شم، نمیدونم چیکار کنم ؟
- ۹۵/۰۶/۱۹