سلام

با دختری حدود 2 سال رابطه دارم و از همدیگرم دور هستیم و یک سال پیش رابطمون جدی کردیم و شناخت هایی از اخلاق و رفتار همدیگه پیدا کردیم  که  از هم دیگه خوشمون اومده بود و رابطمون جدی کردیم و خونه دختره رفته کیش و قبلا بندرعباس بودن و تابستان 94 میخواستم ببینمش .

ولی گفت نه وقتی گفتم بیا منم گفتم باش و اسفند 94 گفت قراره بریم  بندرعباس خونه فامیلمون با خانواده و بهش گفنم خوبه پس منم میام که ببینمت و دختره گفت نه من نمیام و من چند بار اصرار کردم گفت نه منم گفتم من رو اینجوری که میگی میخوای میای و من رفتم بندرعباس که فکر میکردم میاد دیگه زنگ زدم بهش گفتم کجایی گفت کیش و بهش گفتم بندرعباسم گفت باش خوش بگذره و قطع کرد و منم گفتم باش شاید تحت فشار گذاشتمش اینجوری کرد که عید امسال وقتی بهش اس میدادم و چند دقیقه ای که اس میداد یک دفعه اس نمیداد و زنگ که میزدم چند باری بهش جواب نمیداد .

فرداش که اس میداد میگفتم چی شد دیروز اس ندادی گفت خوابم برد منم شک نکردم که امروز که 11 عید بعد از ظهر که اس داد گفتم کجایی گفت بندرعباس منم یک دفعه گفتم بندرعباسم امروز رسیدم و جا خورد اول باور نکرد و میگفت شوخی نکن منم جدی میگفتم نه بندرعباسم کجایی بیام ببینمت که بهم اس داد گفت اگه بندر عباسی بگو آب و هواش چطوری منم از اینترنت نگاه کردم و بهش گفتم و انتظار داشتم بگه واقعا بیا فلان جا تا ببینمت ولی بر عکس شد و مثل این که اصلا خوشحال نشده بود و بیشتر هول شده بود .

بهم گفت فهمیدم تابستونم پس دروغ گفتی که اومدی بندر عباس که اس دادم  نه اون دفعه اومده بودم که نیومدی و الان دروغ گفتم که اومدم بندر میخواستم ببینم من رو میبخوای یا نه و واسه دیدنم میای که فهمیدم و دیگه اس نداد .

به نظر شما قصدش با من ازدواج و اینجوری که خودش میگه من رو میخواد واقعا  و لطفا راهنماییم کنید و یک چیزی یادم رفت وقتی رابطمون جدی شد شماره آبجی هامو میخواست که بهش دادم که باورش بشه قصدم جدی واسه ازدواج و بهشم گفتم بیا همدیگر ببینیم که بعدش خانواده هامونم باهم آشنا بشن و وقتی که من بهش گفتم شماره پدرت بفرست تا با پدرم  اشنا بشه و قضیه رو بگم و آشنا بشن که بهانه های مختلفی آورد که گفت نه .

بهشون گفتم مخالفت کردن راضی شدن باش و راضی میشن چون بهشون گفتم فقط تو رو میخوام که آبجیم گفت باش بذار ببینم وقتش کی میشه اون وقت به پدر و مادرم میگیم و منم گفتم باش .

بعد یک 3 ماهی که گذشت گفتم چی شد گفت هنوز مخالفن و با اصرار من یک شماره داد که خاموش بود بهش گفتم چرا خاموش گفت روشن میکنه گفتم باش هنوز که هنوز شماره که داده خاموش به نظر شما قصد دختره ازدواجه و احتمالش هست که یکی دیگه ای تو زندگیش باشه به جزء من آخه بد جور بهش شک کردم من چکار کنم  و آدرس خونشونم ناقص داده بود و دیگه نمیدونم بخدا قاطی کردم و ببخشید که طولانی شد و عیدتونم مبارک باشه و خیلی میخوامش دختر رو