سلام
چند سالی هست که خیلی بداخلاق و تندخو
شدم اصلا نمی تونم تحمل کنم کسی بهم توهین کنه یا به قول معروف بگ بالا چشت
ابروعه و برا همین زیاد با پدر و مادرم مشکل پیدا می کنم و بر می گردم
بهشون و نمیخوام اینجوری باشه چون بعدا عذاب وجدان میگیرم و شروع می کنم به
گریه کردن ادم واقعا حساسی هستم و رفتارا و کارایی که بقیه می کنن رو من
خیلی تاثیر میذاره
از نظر عقاید مذهبی خیلی با مادرم تفاوت
دارم و اون دوست داره جوری باشم که خودش میپذیره من واقعا خیلی دوسش دارم
ولی واقعا رفتاراش عذابم میده و باعث شده همش باهم دعوا داشته باشیم
ولی مشکل دیگه ای که دارم اینکه من درسم واقعا خوبه و جای رشد دارم ولی نمیخونم چند وقته و اهمیت نمیدم دچار بی ارادگی و ترس درباره اینده شدم و گاهی اوقات بخاطر فشار هایی که حس می کنم روم هست از ادمایی دور ورم بدم میاد و نمی خوام باهاشون صحبت کنم و نمیدونم چیکار کنم که دوباره امیدو انرژی درس خوندن به وجود بیاد برام احساس می کنم افسردم و فقط میخوام اهنگ گوش بدم و هیچ کار دیگه ای نکنم
ترس دارم از اینده اونم به صورت خیلی
شدید و وحشتناک . احساس های عجیبی دارم که اصلا نمیدونم چطوری باهاشون کنار
بیام خودمو ب ظاهر ادم خیلی شادی نشون میدم ولی واقعا این جور نیست و همش ی
بغضی دارم که دارم پنهونش می کنم
- ۹۵/۰۶/۲۲