خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

  • ۰
  • ۰

سلام
من یه دختر هستم که خدا رو شکر از بچگى مشکل مالى نداشتم و همیشه همه چى در اختیارم بوده.خلاصه بگم سرم از بچگى تو درس و کتاب بوده و با کسى نبودم... بیشتر زندگیم واسه درس زحمت کشیدم . نمیدونم چى شد عاشق شدم . عاشق یکى دقیقا بر عکس خودم .

معتاده ، درس نخونده ، پول نداره ، خانواده با فرهنگى نداره و ... . نمیدونم چى شد ازش خوشم اومد حتى اینم نمیدونم از چی این ادم خوشم اومده ؟

اونم خیلى دوستم داره و رفته واسه ترک مواد .  نمیتونم از فکرش در بیام اون نمیدونه که منم دوسش دارم (باهاش حرف زدم ولى فکر میکنه آویزونه نمیدونه منم عاشقش شدم)

از طرفى هم چون پدرم تو شرکت کار میکنه همکاراش براى پسر یا اشناهاشون منو از بابام خواستگارى میکنن.انصافا شرایط همشون خوبه .

(البته هیچکدومشون منو بخاطر خودم نمیخوان مطمئنم بیشتر بخاطر موقعیت پدرمه) ولى من دلم پیش یکى دیگست که مطمئنم با اون بودن فقط تو خواب امکان داره

کمکم کنید. من کسى رو ندارم باهاش درد دل کنم .

راه درست چیه؟ چیکار کنم؟ دیگه حوصله درس و دانشگاه رو هم ندارم واقعا گیجم . (اگه بخوام ازدواج هم بکنم 2 تا مسئله هست یکى اینکه عاشق یکى دیگه هستم و نمیتونم کس دیگه اى رو تحمل کنم دوم اینکه اون خواستگارایى که گفتم منو بخاطر خود خودم نمیخوان)
ممنون

پسری شدم که هیچ سنخیتی باهاش ندارم

سلام
من یه دختر هستم که خدا رو شکر از بچگى مشکل مالى نداشتم و همیشه همه چى در اختیارم بوده.خلاصه بگم سرم از بچگى تو درس و کتاب بوده و با کسى نبودم... بیشتر زندگیم واسه درس زحمت کشیدم . نمیدونم چى شد عاشق شدم . عاشق یکى دقیقا بر عکس خودم .

معتاده ، درس نخونده ، پول نداره ، خانواده با فرهنگى نداره و ... . نمیدونم چى شد ازش خوشم اومد حتى اینم نمیدونم از چی این ادم خوشم اومده ؟

اونم خیلى دوستم داره و رفته واسه ترک مواد .  نمیتونم از فکرش در بیام اون نمیدونه که منم دوسش دارم (باهاش حرف زدم ولى فکر میکنه آویزونه نمیدونه منم عاشقش شدم)

از طرفى هم چون پدرم تو شرکت کار میکنه همکاراش براى پسر یا اشناهاشون منو از بابام خواستگارى میکنن.انصافا شرایط همشون خوبه .

(البته هیچکدومشون منو بخاطر خودم نمیخوان مطمئنم بیشتر بخاطر موقعیت پدرمه) ولى من دلم پیش یکى دیگست که مطمئنم با اون بودن فقط تو خواب امکان داره

کمکم کنید. من کسى رو ندارم باهاش درد دل کنم .

راه درست چیه؟ چیکار کنم؟ دیگه حوصله درس و دانشگاه رو هم ندارم واقعا گیجم . (اگه بخوام ازدواج هم بکنم 2 تا مسئله هست یکى اینکه عاشق یکى دیگه هستم و نمیتونم کس دیگه اى رو تحمل کنم دوم اینکه اون خواستگارایى که گفتم منو بخاطر خود خودم نمیخوان)
ممنون
  • ۹۵/۰۶/۲۲
  • یه دوست

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی