به نام نامی حق
پس تا به حال متوجه شدیم عشق محور حرکت زنان هست
به نام نامی حق
پس تا به حال متوجه شدیم عشق محور حرکت زنان هست
سلام
من در زمانی که عذر شرعی دارم
وقتی میخوام شوهرم رو از راه های غیر مدخوله ارضا کنم، طبیعتا خودم هم
تحریک میشم و زیر دلم بشدت درد میگیره.
سلام به همگی
وقتی شانرده سالم بود عاشق یکی از دخترای اقواممون که چهار سال ازم کوچکتر بود شدم...ایشون از لحاظ ظاهری در سطح عالی قرار داشتن به طوری که هر دو ماه یه خواستگار براشون میومد...
نزدیک به چهار سال همه جوره عاشقش بودم
اما بهش نگفتم... سال آخر دیدم توی اینستاگرامش از خودش عکس میزاره... من
به غیرتم بر خورد اما طاقت کردم... یه مدت بعد دیدم در همین شبکه اجتماعی
با بعضی از پسر ها دوست شد...
من برای اولین بار بهش پیام دادم و با
خوش رویی ازش خواستم که دست از این کارش برداره اما اون بعد از شناختن من
بهم گفت که به من ربطی نداره و من در حدی نیستم که بخوام نصیحتش کنم و
بلاکم کرد...من با کلی سختی و فشار بالاخره فراموشش کردم
.
.
.
اما همون موقع هایی که در حال فراموش کردنش بودم به فکر یه جایگزین برای اون بودم {مثل اکثر شما بعد از اولین شکست عشقی}.
میخواستم یه نفر رو پیدا کنم که دوستم داشته باشه... به فکر یکی از آشناهامون که خیلی احساس میکردم دوستم داره و از لحاظ اخلاق در سطح عالی قرار داشت و دختر چادری بود و از لحاظ زیبایی در سطح متوسط { رو به بالا } بود افتادم...
از مدتها قبل {همون موقع که عاشق یکی دیگه بودم} میدونستم عاشقمه اما بهم چیزی نمیگفت...تا این که یه مدت بعد از اولین شکست من بهم پیام داد و گفت عاشقمه و میگفت بدون من میمیره...
من دو دل شدم. بهش گفتم نمیخوامش.. برام
یه نامه فرستاد و گفت که بخاطر من از پیشم میره. اینقدر نامش غمگین بود که
دلم به حالش سوخت و الکی گفتم دوستش دارم..
.
.
.
حالا سوالم اینه:
ایشون سن زیادی ندارن ممکنه حرف هاشون از روی بچگی باشه و همینطور از حرفهاشون مشخصه از من یه بت ساختن و منم راستش حس عشقی نسبت به ایشون ندارم.البته دوستش دارم یعنی هر وقت پیشمه خیلی آرامش دارم و کارهاش رو که میبینم تحسین میکنم..اما عاشقش نیستم {با توجه به این که یک بار عشق رو تجربه کردم میفهمم} ..به نظرتون چیکار کنم؟؟ ولش کنم؟؟ یا منم همیشه باهاش بمونم؟؟
البته اینم بگم ایشون با این که سنشون کمه خیلی تیز و باهوشن به طوری که هر وقت ازش ناراحت میشدم بدون این که من بگم خودش متوجه میشد و معذرت خواهی میکرد و حلش میکردسلام
دختری هستم 18 ساله یه مشکل دارم .
من هیچ احساسی به جنس مخالف ندارم یعنی وقتی یه جا نشستم یه طرفم دختر باشه یه طرف دیگم پسر برام هیچ فرقی ندارن عین همن جذب هیچ پسری نمیشم حتی وقتی بهم ابراز علاقه می کنن و پیشنهاد ازدواج میدن بازم هیچ حسی نسبت بهشون ندارم ( فوقش یه چند ساعت به حرفاش فکر می کنم وبعد کلا طرفو فراموش می کنم) .
هر چه قدر هم که خوشتیپ و خوشگل باشن بازم هیچ احساسی ندارم ( سر این موضوع خواستگارای خوبی داشتم از هر لحاظ ولی ردشون کردم چون این طوری نمیشه زندگی کرد ) با دیدن فیلم عاشقانه و عکس... اصلا تحریک نمیشم یه جوری شده که معیار اصلیم برا ازدواج شده پول و شغل ویه ذره هم قیافه .
با این معیارم که نمیشه ازدواج کرد چون پسر ازدواج می کنه تا یه نفر باشه بهش محبت کنه دوسش داشته باشه نیازشو برطرف کنه با یه تیکه چوب نمی خواد که ازدواج کنه (ولی اینم بگم که اگه کسی رو دوست داشته باشم براش سنگ تموم می ذارم)لپ مطلب که نمی تونم کسی رو دوست داشته باشم وعاشق بشم (اینم میدونم که سنم کمه وزوده برا ازدواج یا عشق و عاشقی فکر کنم ولی هر چه قدر که می گذره بی احساس تر میشم )سلام دوستان
من متاهلم چند وقت پیش یه مزاحم تلفنی داشتم اون کاملا منو میشماخت ولی من نه . البته خودشو بهم معرفی کرد ولی راست و دروغش با خداست.
میدونم کار بدی کردم ولی در حد گفتمان معمولی راضی شدم با هم تلفنی ارتباط داشته باشیم اواخر بهم پیشنهاد زنا داد با تهدید من قبول نکردم و رابطمونو تموم کردم گاهی وقتا بهم فحش هم میداد ولی چون اون براحتی میتونست زندگیمو خراب کنه کوتاه میومدم.
الان که خیلی وقته از این رابطه میگذره گاهی اوقات بیاد حرفایی که بهم میگفت می افتم خیلی ناراحت میشم . بعضی وقتا به سرم میزنه که یه کاری دستش بدم ولی باز بخاطر آبروی خودمم و همسرم بیخیال میشم.
شما خودتون رو جای من بذارید اگه همین جوری یه مزاحمی پیداشه براتون بهتون فحش هم بده چیکار میکنید ؟
بنظرتون من بیخیال شم یا که نه یه درسی بهش بدم اگه آره چه جوری ؟سلام
من از وقتی یادمه ، همیشه عید نوروز رو با یاد شهدای دفاع مقدس برای بعضیا تلخ کردن. من مادرم خواهر شهیده، و اطرافمم شهدای مفقود الاثر هست که هنوز چشم انتظارشونن !!
چرا عید رو که میشه همه شاد باشن ، به دل بعضیا با یاداوری داغ دل عزیزانشون زهر مار میکنن؟
میدونم شاید بگید شهدا افتخار بزرگی اند و از این قبیل حرفها، اینو منم قبول دارم. ولی واقعا خدا رو خوش میاد، من مادرم همیشه عیدها از تلویرزیون راهیان نور میبینه تا خوده شب عید یه چشمش اشکه یه چشمش خون.
حالا اونایی که هنوزم چشم انتظارن بماند که چه حالی دارن! آخه سر سال جدید باید غم بیارن تو دل بعضی خانواده ها ؟ بخدا ما عیدها همیشه کوفتمون میشه.
شهدا کم چیزی نیستن. ولی آخه انصافه میذارن دم عید یا جنازه ی شهید گمنام میارن یا عزا پخش میکنن؟
بعد میگن چرا مردم ایران غمگینن، انقدر اعصابم خورده که صبح ساعت هفت داشت نوحه شهدا پخش میکرد، مامانم صبح اول صبح داشت هق هق میزد.
بابا چرا انقدر با روح مردم بازی میکنن. مثلأ سر ساله خیر سرمون !!