خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

  • ۰
  • ۰

دوستان سلام

دختری هستم 27 ساله و اعتقاد دارم ادم تو هر سنی که باشه میتونه ازدواج موفقی داشته باشه و امید هم دارم ازدواج موفقی خواهم داشت موردی که میخوام بگم و لازم دوسنتم بگم اینه که متاسفانه و باز هم متاسفانه روابط زن و شوهر ها اونقدر باز شده حیا و حرمت همه چی از بین رفته .

چند وقت پیش عروسی دعوت بودیم بنظرم خیلی زشت بود عروس و داماد حرکاتی جلو مهمونا کردن واقعا من همش سرم پائین بود ببینید حسادت نیست ولی غریزه ی جنسی هر ادمی کار میکنه و اون بنده خدایی که مجرد هست بعدش چه زجری میکشه هیچ کس نمیفهمه و چه بسا ممکن هست بدنبالش گناهی هم مرتکب بشه .

خانم ها و اقایونی که تازه ازدواج کردین شما بیشتر این حرکات رو می کنین حواستون باشه ممکنه ناخوداگاه باعث گناه فرد مجردی بشین . حواستون باشه خواهشا حیا و حرمت رو نگه دارین همین مسائل تو زندگی شخصیتون تاثیر گذار هست.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من دختری هستم 22 ساله و دانشجوی ترم آخر کارشناسی. حدود 3 ماهه با یه آقا پسری که چند ماه ازم بزرگتره آشنا شدم. این آقا تازه شروع کردن به درس خوندن و نظامی هستن. از نظر عقلی پخته هستن و انگار از من بزرگترن. از نظر ظاهری هم بزرگتر نشون میدن.

همون ماه اول آشنایی اقدام کردن برای خواستگاری اما خونوادم راهشون ندادن بیان خونه و 6 یار زنگ زدن و جواب منفی گرفتن.

اما ما به ارتباطمون ادامه دادیم. خونوادم فهمیدن که باهاش در تماسم و محدودم کردن. جواب منفیشون بخاطر شغله. این آقام تا لیسانس نگیره نمیتونه شغل عوض کنه. تازه معلومم نیست بعدش کار پیدا بشه.

حالا از شما میپرسم شرایط منو داشتید چیکار میکردین؟ در ضمن خیلی پسر خوب و با حیاییه و من دوسش دارم. حاضره هر چقدر شده واسم صبر کنه اما من نمیدونم چیکار کنم؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام و خسته نباشید به همه

من میخواستم بدونم ازدواج واقعا چه محدودیت هایی ایجاد میکنه برای یک انسان . واقعا نمیفهمم من خودم یه پسر مذهبی هستم نمیتونم درک کنم انسان چه کار هایی موقع مجردی انجام میده که بعد ازدواج نمیتونه؟ !

اطرافیانم میگن به جای این حرفا از مجردیت استفاده کن. من نمیتونم درک کنم .

خواهشا اگه واقعا محدودیت ایجاد میکنه توجیهم کنین!
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام طاعات عباداتتون قبول . 

تو دانشگاه ... خوندم ولی ایکاش نرفته بودم .  هر وقت تو خوابگاهیم یا تو جمع دوستان دانشگاهی بودم به خاطر گیلانی و شمالی بودنم بهم طعنه های زیادی وارد کردند که حالا این حرفا تاثیر زیادی روم گذاشته . من گیلکم و همیشه یه عمر باید بخاطر گیلک و گیلانی بودن نیش و کنایه بشنوم و برچسب ... بهم بزنن .

همیشه تا با کسی حرفم میشد اونجا بهم میگفتن که تعصب ناموسی ندارم و ... چه گناهی کردم که اونجا بدنیا اومدم .

حالا سوالم اینه با دختر یا زن گیلان ازدواج کنم ؟ همیشه تو خوابگاه که بودم منو مسخره میکردن که ... .

دوستان عزیزم بجایی رسیدم که دیگه هیچ جا نمیتونم بگم گیلانی و شمالی هستم و از بودنم احساس نفرت دارم شما به چه صورت فکر میکنید ؟

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام طاعات و عباداتتون قبول

پسری 26 ساله هستم . تو یه خونواده متوسط از نظر مالی به دنیا اومدم اما وضعیت مالی ما متوسط باقی نموند تو این سال ها که جامعه ایران به دو قشر ضعیف و مرفه تقسیم شد من و خانوادم مثل بسیاری از خانواده ای ایرانی به قشر ضعیف پیوستیم یا بهتر بگم پیوستنمون .

بعد از دانشگاه و خدمت سربازی خیلی دلم میخواست ادامه تحصیل بدم اما با توجه به شرایط ترجیح دادم وارد بازار کار بشم و شدم البته یه شغل آزاد با درآمد کم .

تو همین مدت خواهرم شوهرش رو از دست داد و دختر خواهرم سه ماه بعد از فوت پدرش به دنیا اومد برادر بزرگم با داشتن زن و  فرزند وضعیت مالی مناسبی نداره البته من همیشه خدا رو شاکرم که به منو خونواده سلامتی داده به خاطر همه نعمتهای دیگه ای که به من داده .

خواهر و برادرم با ما زندگی میکنن .من احساس میکنم باید تو این وضعیت از خودگذشتگی کنم من به هیچ وجه نمیتونم گرفتاری برادرم و خواهرم رو ببینم پس انداز کمی دارم میخوام شغلم رو عوض کنم درآمدم و ببرم بالاتر و بیشتر کار کنم و از این طریق برادر و خواهرم رو حمایت مالی کنم .

تصمیم گرفتم ازدواج نکنم چون وقتی بچه خواهرم رو میبینم نمیتونم تحمل کنم خواهرزادم که از نعمت پدر محروم شده احیانا با ازدواج من توجهم نسبت بهش کمتر بشه من و خواهر زادم رابطه عاطفی خیلی عمیقی داریم به هر حال با ازدواج بخشی از توجهم معطوف همسرم میشه . تصمیم  گرفتم تا زمانی که این بچه بزرگ بشه و سرو سامون بگیره مجرد بمونم و از خواهرم و بچش و برادرم و خانواده حمایت کنم .
من آدم مقیدی هستم و از اینکه جبر زمانه باعث شده من همچین تصمیمی بگیرم ناراحتم . نمیدونم چیکار کنم که شرایط حال و آینده برام قابل تحمل باشه و نیاز به همسر رو در وجودم کمرنگ کنم .

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام خدمت عزیزان

من زیر 25 و دختره زیر 20 خیلی دوسش دارم و چند بار گفتم بهش. از بچگی بودیم با هم تا الان . ولی یک مشکلی داره اونم که کم خون هستش یعنی هر چند مدت یک بار بیچاره خودش میره بیمارستان تا بهش خون بدن.

عاشقشم میخوام ازدواج کنم باهاش میشه بگید چه خطراتی ازدواجمونو تهدید میکنه ؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام عزیزان، عید بزرگ فطر رو تبریک میگم، امیدوارم که زندگی پر از خدایی داشته باشید...

یه سوال داشتم خدمتتون،

بیست و پنج سالمه، پنج ساله که از همسرم جدا شدم...

الان تصمیم دارم دوباره ازدواج کنم، یه خواستگاری دارم ایشون سه ساله پیگیرن اما بنده به دلایلی به ایشون جواب مثبت ندادم، اما الان حس میکنم شاید دارم اشتباه میکنم میخوام بیشتر فکر کنم و در حال حاضر چند تا ترس دارم خانوما و آقایون میشه راهنماییم کنید لطفا....

از همسرم بابت روابط نامشروع ایشون و مقید نبودن به حلال و حرام و ... جدا شدم، ببخشید که رک میگم من و همسر سابقم روابط جنسی خیلی خوبی داشتیم، من فوق العاده ایشونو دوست داشتم و چون کم سن بودم وابستشون بودم و تحمل میکردم همه مشکلات اخلاقی رو اما دیگه این اواخر کارهایی ازشون سر زد که قابل چشم پوشی اصلا نبود به هر حال منجر به نفرت شدید من از ایشون شد...

حالا ایشون زن گرفته، همه میگن زنش ایشونو گرفته تو مشتش، یعنی مطیع ایشونه، تو همین وبلاگ دیدم میگن محبت و روابط جنسی میتونه مرد رو جذب زندگیش کنه من همه اینارو برای ایشون داشتم اما نمیدونم چرا نشد که تغییر کنه و دست از کاراش برداره؛

حالا که خودمم قصد ازدواح مجدد دارم این فکر مثل خوره داره روحمو میخوره، من ادم با محبتی ام، با روابط جنسی هم مشکلی ندارم اصلا و مطیع همسرم هستم، اما وحشتناک میترسم، میترسم که بازم نتونم همسرمو نگه دارم...

آخه یعنی چی شوهرو تو مُشتت نگه داری؟ من چی کار باید بکنم؟ مگه اون خانوم چجوریه؟ ( البته اون خانوم یه شیش سالی از من بزرگترن )

اون آقایی که سه ساله خواستگارمه مجرده، خیلی عاشقه بی اغراق اما ایشونم مهارت کلامی و رفتاری چندانی نداره و اینم باعث آزار منه، چندین جلسه باهاشون صخبت داشتم، هم منزل، هم بیرون و اینو فهمیدم که خیلی نمیتونه منو جذب کنه با اینکه ظاهر خیلی خوبی داره، پاک و درس خونده و کاریه ...

میترسم فردا روزی نتونم ایشونم نگه دارم، نتونم مثل اون خانوم همسرمو نگه دارم، دارم دیوونه میشم، میخوام همه صورت مساله هارو پاک کنم اصلا اما دلم واسه پدر مادرم که نگران آیندمن میسوزه ، نمیدونم باید چی کنم، چجوری باشم...

بهم یاد بدید، راهنماییم کنید، بتونم همسرمو برای همیشه عاشق نگه دارم، با اینکه من تجربه ازدواح دارم و ایشون نداره بتونم اون سیاستی که باید و داشته باشم...

ممنونم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
دوستان به نظر شما مقصود و منظور دین شریف اسلام از مهریه چیه؟ آیا روال فعلی در بحث مهریه رو به صلاح جامعه میدونید؟ آیا مهریه سنگین لزوما باعث خوشبختی دختر میشه؟
تا جایی که بنده اطلاع دارم در جوامع غربی روال به این صورته که با طلاق دارایی ها بصورت نصف بین طرفین تقسیم میشه. دقت فرمودید: تقسیم از جانب هر دو طرف.
آخه یعنی چه که بعضی از خانواده های دختردار میگن اگه دختر ما رو طلاق دادی باید یه چیزی داشته باشه بخوره تا از گشنگی نمیره؟ مگه اینجا آفریقاست؟ آیا خانم با طلاق گرفتن  فلج میشه؟ خوب بره کار کنه. یعنی وقتی تمام ارتباطات و لذت هایی که یه مرد از زنش میبره با طلاق قطع میشه تازه باید تا آخر عمر خانوم رو تامین کنه؟ خداییش این با عقل جور در میاد؟
به نظر من منظور اسلام از مهریه در جامعه ما ابدا درست برداشت نشده. مهریه صرفا یک هدیه از طرف مرد به همسرشه. شما وقتی می خواهید از کسی هدیه بگیرید سر قیمت با او دعوا میکنید؟ این مسخرس. تو ازدواجم همین طوره.
خواهش میکنم نیایید بگید ما زن ها برده نیستیم و برو با مهریه کمتر ازدواج کن این حرفا. من اصل مهریه معقول رو قبول دارم.
نظرتون چیه؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام برخانواده برتری های عزیز.

عباداتتون موردمقبول حق.عیدتون مبارک. ببخشید سوال من در مورد دیدن فیلم های پورن هست. من دختر ۱۹ ساله ای هستم. که متاسفانه همسرم عاشق دیدن فیلم های پورن هست. و یکی از بینندگان پر و پاقرص این برنامه هاست. راستش نمیدونم چه طوری با ایشون کنار بیام در صورتی که خود من اصلا علاقه ای به دیدن این فیلم ها ندارم . و سعی میکنم تا پاک زندگی کنم. با اینکه همسرم چندین بار توبه کرده تا این گناه رو نکنه ولی هنوز موفق نشده. و هیچ حس ندامت و پشیمانی تو چهره اش نیست .

و این منو بیشتر ناراحت میکنه. من واقعا حس سرخوردگی و دل سردی نسبت بهش دارم وقتی که تو ذهنش منو با اون زن هایی که در فیلم پورن ایفای نقش میکنند مقایسه میکنه.

و لازم به گفتنه دیگه مثل گذشته اون حس اعتماد و اطمینان رو نسبت بهش ندارم. میخوام بهش کمک کنم تا این اعتیاد کثیف تر از اعتیاد به مواد مخدر رو ترک کنه. و میخوام در نظرش جذاب و زیبا باشم و با اخلاق خوب. و فقط دیگه به من توجه کنه. و در ضمن اینم بگم من از اون دسته خانم هایی هستم که به سختی میتونم ابراز محبت به طرف مقابلم کنم.

خواهشا نکات  و راه حل های کلیدی رو بنویسید و بهم بگید تا چه کار کنم بتونم بهش ابراز علاقه و محبت کنم .

راستش دوستش دارم اما برام سخته به زبان بگم ( دوستت دارم ) یا ( عزیزم و ... ).و اینکه نگاه نکنه این نوع فیلم ها رو.

نهایت تشکر و قدردانی دارم از شما خواهران و برادران.

متشکرم.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام تازه از سربازی برگشتم . بعد دو ماه با کلی پارتی بازی تونستم  تو قسمت خدمات یه بانک استخدام شم و قراره از شنبه برم سرکارم. راستش خجالت میکشم ،احساس سرخوردگی بهم دست داده به خاطر نوع کارم، از یه طرفم میدونم که وضع کار تو جامعه خرابه و خیلیام حسرت همین کاره من رو میخورن ولی چیکار کنم وقتی به دوستام به اطرافیانم نگاه میکنم با خودم میگم سطح تو این کار نیست.

مدرکم فوق دیپلمه ، رتبم تو کنکور فنی حرفه ای تو رشته خودم دو رقمی بود اصلا نفهمیدم چی شد که از درس خوندم بدم اومد و رفتم خدمت و البته الانم میدونم که با این مدرک بیشتر از اینم گیرم نمیومد.
ولی همش به فکر اینم اگه بخوام ازدواج کنم نمیتونم با کسی که سطحش بالاس ازدواج کنم . میدونم که الان میخواین بگین برو ادامه تحصیل بده و از این جور جرف ها. ولی موقع استخدام بهم گفتن تا یکی دو سال اصلا حرفش رو نزن تازه بعدشم برو علمی کاربردی.
الان کاملا تو جریانم که بانک ها اصلا مدرک علمی کاربردی رو قبول ندارن و تو مصاحبه ردت میکنن. بدجور کلافم دوستان بدجوووووووووووووووووووور.
میدونین وضعیت استخدام هر روز بدتر از دیروزه. هر روز داره به تعداد فارغ التحصیل ها اضافه میشه. با خودم میگم بعدا شاید همینم گیرت نیاد . ولی خوب از این که دستشویی بشورم و تی بزنم و چایی بذارم جلو کارمند هایی که باهام چن سال تفاوت سنی دارن برام سخته.
تازه چند سال دیگه همسن های خودم میان پشت باجه و من باید بهشون سرویس بدم. ولی خدایش بیشترین دغدغم ازدواجمه. دیگه هیچ
  • یه دوست