خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۸۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام و خسته نباشین

من یه پسر زیر 20 سال هستم. حقیقتش تا الان نه سنم میخورد که بخوام دنبال عشق و عاشقی باشم نه کار و درس مجال این کارها رو میداد.

اما الان مدتیه که از یه خانمی خوشم اومده و تقریبا قبل این هر روز میدیدمش و الان مدتیه که نمیبینمش و همین مزید بر علت شده تا از فکرش در نیام.

نه قصد شومی دارم نه این حسی که دارم هوسه زودگذره. واقعا دوسش دارم. چند وقت پیش میخواستم احساسم رو در میون بذارم با طرف مقابل اما نتونستم و پام لرزید.

خواستم واسطه باشه که در میون بذارم باهاش اما فرد مورد اعتمادی پیدا نکردم. حالا نه میتونم زیاد ببینمش نه میتونم از فکرش در بیام . مدام بهش فکر میکنم و آزارم میده. اسمش هر چی هست نمیدونم، اما حس میکنم یه جورایی عشق و مهرش تو دلم افتاده.

الانم بین دو راهی گیر کردم نه میتونم فراموشش کنم نه میتونم پا پیش بذارم. تو رو خدا کمکم کنید. تو این مدت خیلی اذیت شدم و مدام تو خودمم و بهش فکر میکنم .
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
سلام
زیر ۲۰ سال هستم با کسی که سه بار به خاطر شما خود کشی بکنه و خود زنی کنه ازدواج می کنین ؟
ویژگی های طرف مقابل:
زیر ۲۰ سال، دیپلم، بیکار، هیچی نداره، خانواده هم از نظر مالی متوسط به بالا، از لحاظ فرهنگی پایین تر هستن، خودم ندیدم ولی مامانم میگه خواهرش بد دهن هست، از لحاظ قیافه متوسط رو به بالا، خیلی مهربون، دست و دلباز، احساساتی، یه کم لجباز، درونگرا، باهوش، رک و راست و ...
بیشتر به خاطر اینکه خیلی دوسم داره فکر میکنم میتونه خوشبختم کنه البته بهش وقت بدم چون سنش کمه و نمیشه از لحاظ مالی ازش انتظار زیادی داشت هر دومونم قراره امسال بریم دانشگاه.
نکته مهم: مامانم به شدت مخالف این قضیه است .
اینم بگم من از خانوادش اصلا خوشم نمیاد فقط از خودش خوشم میاد
حالا لطفا بگین من چیکار کنم؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

درود

پسری مجردم که با داشتن آمادگی های لازم پیش از ازدواج مصمم هستم بعد از ماه رمضان به خواستگاری بروم. دوستان عزیز با وجود سختی های زیادی که در زندگی داشتم و دارم زندگی رو خیلی دوست دارم, اهل کار و مطالعه و ورزش و تغذیه مناسب و زندگی سالم و بی نهایت عاشق بچه هستم. یکی از بهترین آرزوهام پدر شدن و درک کردن حس و حال پدریه ...

در این میان وقتی زوج های نابارور رو میبینم و زندگی هایی که در اونها خبری از شور و هیجان و صدای بچه نیست خیلی ناراحت و دلسرد و گاهی میترسم از اینکه همچین اتفاقی هم در زندگی من بیوفته.

به همین جهت سوالم از شما اینه که چطور میشه از سلامت باروری خانم مطمن شد ؟

یعنی آیا با معاینه پزشک متخصص و یا آزمایش خاصی پیش از ازدواج میشه سلامت جنسی و باروری خانم رو ارزیابی کرد ؟

با تشکر
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

با سلام خدمت به اقای نجفی و همه دوستان خانواده برتری

پسری حدودا 24 ساله هستم لیسانس رشته مهندسی از یه دانشگاه سراسری و در حین خدمت سربازی هستم

قبل از اینکه برم خدمت، کنکور ارشد دادم و با یه رتبه خیلی خوب میتونستم توی یکی از بهترین دانشگاه های سراسری تهران ادامه تحصیل بدم ولی چون هدف بنده ادامه تحصیل توی یه کشوره خارجه بود انتخاب رشته نکردم و اومدم خدمت.

از لحاظ رفتن به یه کشور دیگه همه شرایط اماده و مهیاست و میدونم اگه برم موندنم برای همیشه حتمیه.

از طرف دیگه خانواده علی الظاهر مشکلی با رفتن بنده ندارن ولی سخت پیگیر ازدواج من هستن و موردهایی رو برای اشنایی اماده میکنند و با خانواده طرف صحبت میکنند و به صورت جدی میخوان که من متاهل بشم (در ضمن اینو بگم تنها پسر و همچنین فرزند ارشد خانواده ام) طوری این مسئله رو پیگیری میکنند که من توی خدمت که توی یه شهر دیگه هستم باعث ناراحتیم میشه .

حالا کارشون یا به خاطر نگه داشتن من توی ایرانه یا به خاطر اینه که اگه خواستم برم به گناه و ... نی افتم که خودم بیشتر حدس میزنم مورد اول باشه .

بنده خودم رفتنو ترجیح میدم و واقعا قصد رفتنو دارم ولی با اینکار خانواده نمیتونم کنار بیام هر چند میدونم از سر محبت و دوست داشتنشونه ولی نمیدونم چطور برخورد کنم که بیخیال ازدواج بنده بشن .

از همه دوستان خانواده برتری درخواست راهنمایی میکنم تا من چطور با این مسئله کنار بیام و بتونم خانواده مو متقاعد کنم ؟ حتی کسانی که با نظر خانوادم موافقن دلیلاشونو بگن .

با تشکر از همه شما

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
سلام خدمت همه دوستان
من پسری ۲۶ ساله هستم پسر ارشد خانواده ام . از دو سال قبل که خدمتم رو میگذروندم تا الان از طرف خانواده تحت فشارم که ازدواج کنم یعنی پدر و مادرم میگن عروس میخوان! ولی من برای آینده از قبل برنامه ریزی کردم که اول کارمند بشم و تحت هر شرایطی امسال میخوام تو استخدامی دولتی قبول بشم یعنی عین پشت کنکوری بشینم درس بخونم  و جذب ارگان دولتی بشم خدمتم هم تو ارگان دولتی بود و تجربه عالی از این بابت دارم .
 پتانسیل قبولی رو واقعا دارم و به حرفای فامیل و آشنا و نیش و کنایه ها بابت بیکاری و مجرد موندنم اهمیتی ندم. ضمن اینکه دلم نمیاد و روم نمیشه به عنوان بیکار و بدون پول بخوام ازدواج کنم در صورتی که از نظر مالی خانواده شکر خدا تامین هستن. ماشین و خونه  کوچیک مخصوص خودم واسم از قبل گرفتن! و اینکه چون هدفم استخدام هست تحت هر شرایطی دنبال کار موقت و خصوصی نمیخوام حداقل تو امسال برم چون وقت مفیدم رو میگیره برای درس خوندن و انگیزه ندارم برم برای کار خصوصی و کار آزاد...
خانواده ام هر روز اصرار دارن ازدواج کنم حتی گاهی باهام دعوا میکنن که دنبال پیدا کردن دختر و ازدواج نیستم! میگن خرج همه چی رو میدن و تامین میکنن تا کارمند بشم ولی من موافقت نمیکنم با اینکه از نظر عاطفی آرزومه با دختری باشم و ازدواج کنم حتی گاهی به گریه میفتم از نبود عشق تو این سن!!! با دختری هم نیستم و گزینه ای ندارم. مجبوری تحمل میکنم و میسوزم البته تو این مدت با اصرار خانواده دو جا خواستگاری رفتم که هر دو همون اول کار بدون اینکه به صحبت حضوری برسه بهم جواب رد دادن .
حالا ناراحتی بابت این موارد بماند که چقدر رنج کشیدم و افسرده شدم که دکم کردن!.بارها بهشون میگم به بیکار زن نمیدن ولی میگن سومین جا رو بری میدن خدا روزی رسونه! قبلی ها رو فراموش کن.
دوستان مشکلم اینه من چکار کنم به نظرتون تا بهترین تصمیم رو بگیرم؟ واقعا تو دوره بحرانی به سر میبرم.
مرسی از همه شما
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من حول و حوش 4-5 سال با کسی دوست بودم و رابطه‌ی خیلی خوبی بود اما نمیدونم چی شد که بهم خورد. خیلی سعی کردم که فراموشش کنم الان حدود دو سال از کات کردن ما گذشته ولی من هنوز دارم دست و پا میزنم و همه ش از خودم میپرسم چرا؟ 

دوس دارم مخصوصا آقایون محترم این توصیفات من رو بخونن و کلا بیان بنویسن که چی میشه که یه مرد میذاره میره.

چنتا نکته رو بگم: من از ایشون هیچوقت قول ازدواج نخواستم کلا تحت هیچ فشاری نبودن و من هم تحت هیچ فشاری نبودم از جانب اون. خانواده هامون خبر داشتن از این موضوع و فشاری هم از جانب اونا نبود.

گذشت و گذشت تا اینکه من برای مقطع بالاتر رفتم یه شهر دیگه و رابطه خب طبیعتا کیفیتش تفاوت پیدا کرد ولی خب 4 سال دوستی رو که نمیشه و نباید بخاطر یه دوری بهم زد. یک سال همینطوری گذشت تا اینکه یه دفعه ایشون غیبش زد.

من خیلی ذهنم مشغول شده بود و بهم هیچ جوابی نداد انگار که من اصلا نمیشناسمش. من آروم نمیگرفتم سراغ دوستای مشترکمون رفتم و یکیشون هم که به نظر میومد از چیزی خبر داره سکوت کرد.

من موندم و دنیای سوال و رنجی که میبردم و میبرم از اینکه هم دوستهای مشترک هم حالش رو از من میپرسیدن. هیچ خبری از من نگرفت با اینکه من همون اوایل که باورم نشده بود با روی خوش و مثل همیشه پیگیرش بودم و حالشو از این و اون میپرسیدم.

ذهنم خیلی مشغوله و با اینکه نمیخوام اینطوری فک کنم اما به هیچکس دیگه نمیتونم اعتماد کنم. احساس میکنم 5 سال زمان زیادی بوده برا این که این درس رو بگیرم که نباید به کسی اعتماد کرد. ولی خب اخه واقعا چرا؟ نه مشاجره خاصی نه دعوایی نه بحثی.

آدما با دوست معمولی هم اینطور نمیکنن. من که توقع و انتظار و مانعی در برابرش نذاشته بودم. من که فشاری روش نیاورده بودم. اصلا انقدر با هم خوش بودیم که برا من مهم نبود چیزای دیگه. حالا دو ساله تو ریکاوری بعد شوک هستم. حال و روزم خوب نیست خیلی سعی کردم به خودم کمک کنم اما هر بار خواستم انگار وزنه های سنگین به پاهام وصله و نمیذارن حرکت کنم.

حوصله هیج ارتباط دیگه یی رو ندارم حس میکنم دلم خیلی شکسته و دلم برا خودم میسوزه. اما دوس ندارم کسی اینا رو بدونه. هر چند همه دوستان و نزدیکانم متوجه حالات من تو این دو سال شدن.

از خودم و این کارام بدم میاد اما دو سه بار هر چیزی که آرشیو داشتمم ازش رو بعلاوه تمام خاطرات مرور کردم تا شاید چیزی پیدا کنم اما نکردم.  گاهی از دور و بریام میشنوم و تازه میفهمم چه به روزم اومده.

ولی انگار یه چیزی هست تو ذهنم تا ندونم چرا آروم نمیشم و الان هم از هرکی اینو میخونه علی الخصوص آقایون میخوام که بیان بنویسن -چون من ذهن مردها رو نمیتونم جاش بشینم و به این قضایا نگاه کنم- بیان بنویسن یه مرد چطور میشه که یکی رو بعد 5 سال بدون هیچی میذاره میره؟ کسی که نه فشاری روش گذاشته نه به زور چیزی رو نگه داشته بوده و نه توقعی داشته.

کاش یه نقطه ی تاریک پیدا میکردم و میگفتم دلیلش این بوده. اما هیچ سرنخی ندارم واسه همین دست به دامن اینجا و احتمالها و حدسها و تجربه های شما شدم.

مرسی
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

پسری هستم 30 ساله ، کارمند دولت هستم. یک سوال داشتم آیا اگر کسی ازدواج نکنه اون دنیا باید جواب بده ؟

حقیقتش بنده از لحاظ ظاهری و خونه و ماشین خدا را شکر مشکلی ندارم به طوری که همکاران بنده بستگان درجه یک خودشان را برای ازدواج به بنده پیشنهاد می دهند ولی حقیقت ماجرا این است که من از ازدواج کمی دلهره دارم.

راستشو بخواین فکر میکنم اگر ازدواج کنم و دختر مورد نظرم اونی نباشه که نشون میده آرامشی که الان دارم ازم گرفته میشه. راستش همش به این قضیه فکر میکنم من که تا این سن ازدواج نکردم بقیه عمر هم میتونم تحمل کنم.

من از لحاظ مزاجی گرم هستم ولی چون سر خودمو به کار مشغول کردم فرصت فکر کردن به این چیزا را ندارم. الان یک مدته فقط به این فکر میکنم که اگر ازدواج نکنم خدا اون دنیا منو بازخواست میکنه و میگه من به تو همه چیز دادم چرا به سنت پیامبر من عمل نکردی.

توی این دوره و زمونه هر چی هم تحقیق کنید خیلی نمیتونید مطمئن بشید که فرد مورد نظرتون همونی هست که نشون میده و نقش بازی نمیکنه. خدا شاهده من قصد ندارم زندگی کسی را خراب کنم ولی واقعا سنم داره میره بالا ولی علاقه ای به ازدواج به خاطر مشکلاتی که ممکنه بوجود بیاد ندارم.

همش حس میکنم اگر الان ازدواج کنم زندگی یک نفر دیگه را خراب میکنم. خواستگاری هم زیاد رفتم ولی به خاطر همین دلهره راضی به ادامه با هیچکدوم نشدم. همکارام و خانوادم دیگه دارن شک میکنن مشکلی دارم که ازدواج نمیکنم و هر پیشنهادی را رد میکنم. آیا به خاطر دین باید ازدواج کنم یا اینکه میشه همینجوری هم بنده خوب و دینداری بود؟ 
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

مردی که سال ها با آواز های پر احساس و نغمه های زیبایش برای شادی ما میکوشید ، اکنون در میان ما نیست ..... مرد تنهای شب ..... مردی و تنها مردی که توانست سه نسل پی در پی را ، با وجود تمام تضاد های سلیقه ای شان ، مجذوب و مبهوت خودش کند.

کمتر جوانی را در سن و سال خودم میشناسم که صدای پر احساس حبیب را نشنیده یا ترانه هایش را دوست نداشته باشد ..... به راستی سِحرِ صدای این مرد چه بود که توانست پرده های تضاد سلیقه ای را بین نسل های گذشته و اکنون را کنار زده و همه را مشتاق شنیدن آثار نابش کند!

همه ما به سوی خداوند باز خواهیم گشت .... حال ممکن است یکی امروز ، یکی فردا و یا یکی سال ها بعد. اما چیزی که از ما برای همیشه در این دنیا باقی میماند ، درس ها و آموزه هایی ست که با رفتار و منش زندگی مان به دیگران میدهیم.

یکی از درس های بزرگی که میتوانیم از زندگی این خواننده محبوب کشورمان تا ابد در ذهن داشته باشیم عشق به کشور و سرزمین مادری ست!

این روز ها کم نیستند افرادی که به محض رسیدن به شهرتی نه چندان چشمگیر ، کشورمان را ترک کرده و حتی بعضا با بی مهریِ ، بدگویی هایی نیز از اوضاع داخلیه کشور انجام میدهند!

اما حبیب ، با وجود شهرتی مثال زدنی ، در حالی که تقریبا در اکثر کشور های دنیا به رویش باز بود ، در سال های اخیر با بازگشت به کشور و انتخاب زندگی ای ساده در میان جوانان و نوجوانان و تمام هوادارانش ، درس بزرگی به تمام کسانی داد که هر لحظه دنبال بهانه ای برای ترک کشور و زندگی در کشور های خارجی هستند.

فکر میکنم از این قبیل افراد در کشورمان کم نیستند. پس چه خوب است همگی دقتی در منش و رفتار افراد مشهور و محبوب کشور داشته باشیم و نکات مثبت رفتاریه آنها را در زندگی مان پیاده کنیم!

افرادی همچون حبیب محبیان ، خواننده پاپ محبوب کشور ....
...

...

حبیب عزیز ..... یادت تا ابد در قلب تمام ایرانی ها خواهد بود ..... روحت شاد و یادت گرامی باد ......

¤¤ سجاد ¤¤
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

دوستم بعد یکسال پشت کنکوری رشته ... دانشگاه ... قبول شد. بخاطر یک سری مشکلات خانوادگی که داشت از جمله دعواهای پدر و مادرش و.... وقتی رفت ... روحیه خوبی نداشت از طرفی ... رشته ی مورد نظرش نبود هدفش پزشکی بود.

دوستم خیلی دختر سنگین و متین و عاقلیه و هیچوقتم با پسری دوست نبوده. اما از وقتی وارد دانشگاه شده با پیشنهادهای زیادی از طرف همکلاسیهاش مواجه شده و چندین مورد بهش ابراز علاقه شدید کردن.

از این وسط این عاشق یه پسری شده که اهل ... و هم رشته خودشه. در ضمن اون پسر یک سال ازش کوچیکتره و از 16 سالگی دوست دختر داشته. از طرفی پسره گفته سرطان داره ( معذرت میخوام از نوع جنسی ) و قراره عمل بشه و تا آخر عمر هیچ وقت بچه دار نمیشه.

یه بیماری دیگه هم داره مربوط به چشمهاش و اگه عمل بشه احتمال کور شدنش هست. اون به دوستم گفته بود چون دوستت دارم فراموشت میکنم اما بعد این حرف باز هم دوستمو ول نکرده بود و همچنان بهش پیام میداد و حتی براش هدیه هم خریده بود.

یکبار هم خواهر کوچیکتر پسره زنگ زده بود به دوستم و کلی دعوا کرده بود که مزاحم داداشم نشو. یکبار دیگه هم یه نفر دیگه تو تلگرام پیام داده بود و خودشو نامزد پسره معرفی کرده بود و پسره هم منکرش نشده بود.

اینم بگم که دوستم چهره معمولی داره اما خوش لباس و امروزیه و این همه پسرایی که ابراز علاقه میکردن به نظرم هدفشون دوستی بوده.

خودشم این طوری میگه اما این یه مورد دوستم عاشقش شده و به نظر خودش با بقیه فرق داره .حالا دوستم درسش به شدت افت کرده و تمام فکرش درگیر اون پسره.

داره خودشو نابود میکنه تو شهر غریب. اینم بگم که از نامزد پسره دیگه خبری نشد و هیچ حرفی هم زده نشد. حالا من فکر میکنم اصلا نامزدی در کار نبوده و از طرف خود پسره برای اطمینان از اینکه دوستش داره بوده.

نمیدونم چکار کنم و چی بهش بگم تا از این وضعیت بیرون بیاد. همش نگرانه هر وقت که برمیگرده شهرمون میرم میبینمش ( واقعا مثل دو تا خواهر هستیم ) هر چی میگم سریع بحثو عوض میکنه و به سمت اون پسر میکشونه .

کاملا مشخصه به هیچی جز اون پسره فکر نمیکنه. از طرفی اون پسر اینطور که من فهمیدم خیلی بچه گانه رفتار میکنه و هیچ اطمینانی نیست که راست بگه که دوستش داره.

میترسم از اینکه دوستم شکست عشقی سختی بخوره چون من که از دور به این قضیه نگاه میکنم احساس میکنم همش دروغ و پوچه. تو رو خدا یه راهی بگین که بتونم چشمهاشو باز کنم و عاقلانه تصمیم بگیره چون داره زندگیشو نابود میکنه.

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

با سلام به دوستان خانواده برتر

پسری مجردم با موقعیت مناسب تحصیلی شغلی و اجتماعی با 31 سال سن . از وقتی که خوب خودم را شناختم یادم میاد که تو فیلم و سریالها یا تو خیابون و دانشگاه همیشه شیفته و مجذوب چهره های معصوم و خاصی میشدم که چهره شون تکراری و مصنوعی نبود یا بهتر بگم خیلی خانومی بودند که مثالش میشه خانم لیلا حاتمی که تو چهره شون معصومیت و سادگی و خانومی دلربایی موج میزنه و یا هنرپیشه معروف سینمای جهان با لقب " آخرین معصوم سینما " یعنی خانم آدری هپبورن .

سالهاست که با فیلم و نقش های خانم لیلا حاتمی و یا فیلم های دهه 60 میلادی خانم آدری هپبورن زندگی کردم و همیشه آرزو داشتم که در زندگی آینده م با دختری شبیه اونها روبرو بشم و وارد زندگیم بشه .

میدونید حس میکنم خانم هایی با این مشخصات ظاهری خیلی ساده و بی ریا و وفادار و فوق العاده مهربون و اصیل و باوقارند. ولی متاسفانه با داشتن آمادگی های لازم ازدواج نتونستم اونی که بش فکر میکنم  و میتونه منو مجذوب خودش بکنه رو پیدا کنم .

حالا بنظر شما در حالیکه میدونم دوست دارم همسر آینده م چهره معصوم و ساده و دوست داشتنی شبیه خانم لیلا حاتمی و یا آدری هپبورن داشته باشه اینو بی خیال بشم و به حرف دلم گوش ندم و فقط با منطق ازدواج کنم یا اینکه امیدوار باشم و بیشتر برای پیدا کردن دختر رویاهام تلاش بکنم ؟ 

صرفا جهت اطلاع دلواپسان سوال کننده :

در رابطه با ازدواج, مطالعه و تحقیق و مشاوره های پیش از ازدواج رفتم و به ارزشها و باورهای مذهبی در زمینه ازدواج اعتقاد دارم . پس لطفا با قضاوت های سطحی سعی نکنید نصیحتم کنید .

  • یه دوست