خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۸۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام

بریم سر اصل مطلب میدونم سوالم زشته ولی میپرسم. ۲۵ سالمه، چادریم، ظاهرم میگن قشنگه، کلا خیلی خوبم دیگه ... !

الان خواستگاری دارم از همکاران، دورادور میشناختمسون، ایشون خیلی به دلم نشسته و احساس خوبی بهش دارم، به شدت محجوب و با حیا و پاکه...

دو تا مساله دارم الان، دوستام میگن از نظر ظاهری من خیلی سرترم و ممکنه بعدا مشکل ایجاد بشه، با وجود اینکه من خواستگارایی با ظاهر قابل قبول و شاید خیلی خوب از نظر بقیه هم داشتم ولی چه کنم این آقارو دوست دارم، یه انرژی مثبت و حس خوبی داره . من به این حرف دوستام معتقد نیستم اما میخوام نظر شمارو هم بدونم

مساله بعدی یه چیزیه که خیلی خجالت میکشم به کسی بگم گفتم اینجا بگم ببینم شاید کسی بتونه راهنماییم کنه، این آقا لاغره اما استخون بندیش ریز نیست و قدش بلنده ولی خوب خیلی لاغره، من تقریبا تپلم قدم ۱۷۰ و وزنم ۷۱، و به شدت گرم... ببخشیدا واقعا ببخشیدا اما من میترسم لاغری ایشون تو همه قسمت های بدنشون باشه و رابطه جنسیمون به مشکل بخوره ( منظورم آ.ل.ت) هست که خیلی کوچیک باشه، نمیدونم چرا ولی این فکر دیوونم کرده...

عاقا تو رو خدا نیاید بزنید تو سر و کله هم که بفرما خانوما هم به فکر رابطه جنسی هستن، بابا من این آقا رو میخوام ولی دلم نمیخواد نتونم باهاش رابطه خوبی داشته باشم یه چیزایی هم که میشنوم نگران تر میشم، مثلا سال گذشته یکی از آشناهامون به خاطر مشکل جنسی شوهرش ازش جدا شد.

ممنون میشم کمکم کنید، کارم فوریه برام دعا کنید البته بگم منم کلی مسائل و مشکلات شخصی و خانوادگی دارم ولی ایشون منو همینجوری قبول کردن و به قولی عاشق هستن...

منتظر نظراتتونم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام خدمت شما دوستان

سوالی دارم سوال مربوط میشه به یکی از دوستان بنده .

ایشون ۲۷ سالشونه و حدود ۴ سال پیش به قصد ازدواج با یک اقایی که از اقوامشون هستند در ارتباط بودند .

دوستم دانشجوی ترم اول ارشد و اقا پسر هم دانشجوی ترم اخر کارشناسی بودند که قرار بود بعد از فارغ تحصیلی استخدام بشن و بعد هم برای خواستگاری اقدام کنن اما بعد از فارغ تحصیلی مشکلات این اقا شروع شد پدرشون فوت کردن و باید مسئولیت خواهر معلول و مادرشون رو به عهده میگرفتن و با تمام تلاشی که کردند نتونستن یه کار ثابت پیدا کنن همین مشکلات باعث شد که اقا پسر از ازدواج منصرف بشه با اینکه دیوانه وار دوستم رو دوست داره و همون موقع  یعنی حدود ۳ سال پیش گفت که تو باید با کسی ازدواج کنی که در حد تو باشه و بتونه خوشبختت کنه و همه چی رو تموم کرده بود .

تو این سه سال تنها کاری که دوستم کرده دعا و ختم و گریه بوده دو تا خواستگار هم داشت که اونها رو هم رد کرد تو این مدت کاملا از هم بیخبر بودن تا اینکه یک هفته پیش در یک مجلسی همو دیده بودند .

این دفعه دیگه دوستم واقعا داره از دست میره چون پسره کلی گریه کرده بود و گفته بود  بعد از تو  دیگه هیچ وقت ازدواج نمیکنم ولی تو باید منو فراموش کنی  وضعیت مالی خانواده دوستم خیلی خوبه ولی دوستم چند بار بهش گفته که پول برام اهمیتی نداره اما اون اقا میگه من با چه رویی خواستگاری بیام  ؟

دوستم هم میگه نمیخوام خودمو بهش تحمیل کنم ولی با کس دیگه ای هم نمیتونم زندگی کنم چون بعد از سه سال دوری حتی ذره ای از علاقم کم نشده که هیچ بیشتر هم شده من هم فقط میخوام لطف کنید راهنمایی کنید چطور میشه به یه پسر اطمینان داد پول و کار ثابت مهم نیست وقتی هیچ مشکل دیگه ای ندارن و دو طرف هم عاشق هم هستند
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
سلام
دختر 24 ساله ای هستم که در خانواده مرفه و تحصیلکرده بزرگ شدم. در دوران تحصیل در دانشگاه بنا به شرایطم خواستگارهای خوبی داشتم که خب از ازدواجی که با دوستی شروع میشد میترسیدم و هرگز هم با پسری دوست هم نشدم....
در 21 سالگی با یکی از آشناهای دور مادر به صورت سنتی ازدواج کردیم در مدت 2 ماهی که نامزد بودیم من چند بار از همسرم که آن زمان 28 ساله بودم پرسیدم که دوست دختر داشته یا نه؟
برام مهم بود همسرم هم واضح جواب نمیداد و من هم درگیر مراسم عقد شدم و کم کم بی خیال سوالم شدم.... 6 ماه گذشت و خیلی اوضاع خوب بود. همسرم از همون اول درخواست رابطه کامل کرد و من هم چون تمایل داشتم و شوهرم هم خونه مستقل داشت و قبلا به مدت 7 سال جدا از مادرش اینا زندگی میکرد قبول کردم .
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و خدا قوت
یه سوالی همیشه ذهن منو به خودش مشغول کرده. اینکه میگن باید با سیاست باشی تا شوهرت همیشه عاشقت بمونه رو نمیفهمم.

من یه دختر خیلی خیلی احساسی هستم اما درمورد مسئله ازدواج سعی کردم اول بشناسمش خوب بعد اجازه ورود احساس رو بدم که این میمونه برای بعد محرمیت. راستش این وسط من با یکی از خواستگارهام که  کاملا سنتی بودن و مادرشون بنده رو دیدن همه حرفا رو زدیم و آشنایی ها تموم شده.مونده بله برون و ... .

اما من میترسم، میترسم چون بهشون خیلی علاقمند شدم. میترسم که دوست داشتن من خیلیی زیادتر از اون باشه و توقع من از اینکه اونم منو دوس داشته باشه جواب داده نشه! میبینم که خواهرم با اینکه بعضی وقتا با شوهرش سرسنگینه اما چقدررر شوهرش دوسش داره و به خواهرم احترام میذاره!

واقعا دوسش داره و ظاهر سازی نیست. اگر به این میگن سیاست من ندارم و نمیخوامم اینجور باشم چون اصلا دلم نمیاد با کسی سرسنگین باشم اما دوسم ندارم رفتارم جوری باشه که بعدا همسرم بگه تو دیگه خیلی داری شوریشو زیاد میکنی یعنی خیلی دوسم داری و وابسته ای! میترسم اون پر توقع و ببخشید جسور و پر رو بشه!

آقایون بگن:

آیا اگر همسرتون خیلی شما رو دوس داشته باشه و بیشتر از شما به احساساتش خوب جواب میدین یا فکرای دیگه میکنین؟

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام به همه خوانندگان سایت خانواده برتر.

ده ماه پیش این پست رو نوشته بودم در حالی اومدم اینجا که از همه جا ناامید بودم و احساس شکست داشتم در حالی که مقصر اصلی من نبودم و یه عده فریبم داده بودن.

بعد از امیدهایی که بهم دادید تصمیم گرفتم در جنبه های دیگر زندگیم تلاش کنم تا به ارزوها و اهدافم برسم. اول از همه برگشتم سر کارم و با اعتماد بنفس سرمو بالا گرفتم و خوش اخلاقتر و شادتر از قبل رفتار کردم.

بعد اینکه شروع کردم برای کنکور ارشد خوندم و به لطف خدا رتبه تک رقمی شدم بخاطر رتبه ام در کارم ارتقا پیدا کردم و کارم خیلی تخصصی تر از قبل شد و قبول کردن وارد اموزش کار تخصصی بشم.

  • ۰
  • ۰
سلام
یه دختر ۲۲ ساله مجرد هستم که مدخوله نیستم نه سال پیش اولین خودارضایی انجام دادم البته بگم که نه سال دائم نه یه مقطعی انجام نمیدادم درست یادم نیست کی و چقدر فاصله داشت به تازگی متوجه صفر شدن میل جنسم علی رقم میل خودم شدم تا حدی که از پسر ها متنفر شدم و احساس میکردم دیگران متوجه راز من میشن منظورم پسرا .
حالا با توجه به این شرایط برام چند تا مسئله ایجاد نگرانی کرده البته قبلش لازم که بگم ۱۹ سال داشتم که به پزشگ زنان مراجعه کردم و تعدادی قرص مصرف کردم که میتونم بگم از ۱۰۰ شاید ۵۰ درصد مفید به اثر بود و یک سال و نیم استفاده کردم و به خاطر سنم قرص ها قطع شد میزان lh بنده ۲۳ بود که فوق العاده بالا بود و باید زیر پنج می بود درست خاطرم نیست آخرین آزمایشم lh  چند بود
  • ۰
  • ۰

سلام

وقت همگی بخیر

به کمک نیاز دارم 27 سالمه . ازدواج کردم و یه پسر دارم . زندگی خوبی دارم . خیلی ها به زندگیم غبطه میخورن . توی اقوام خودمون زندگی ایده آلیه . یه دونه دختر بابا بودم هر چی خواستم فراهم بوده مالی عاطفی همه جوره ... عزیز کرده خانواده و رفاه کامل . 

اوایل ازدواج سختم بود منی که پول خرج کردن برام عادت بود افتادم تو خانواده سطح پایینه اقوام .. قناعت زیاد خواهرشوهرای زیاد . شوهرم خیلی بهشون توجه میکرد . از وقت من میزد واسه اونا ! الان وضعیت مالی شوهر و خانواده شوهرم خوب شده شکر خدا

اینا رو گفتم از گذشتم اطلاع داشته باشید . اما مشکل اصلیم:

حسودی!
حسود شدم . دلم نمیخواد کسی از من سرتر باشه ! خودم به خاطر ازدواج زود هنگام نتونستم بیشتراز دیپلم بخونم با وجود هوش خوبم حالا هرکی درس خونده رو ببینم ناراحت میشم .

یکی شوهرش خوشکله حسودیم میشه یکی شوهرش حرف گوش کنه حسودیم میشه یکی خواهرشوهر نداره حسودیم میشه  یکی هنوز بچه نداره به گفته خودش میخواد ازاد باشه حسودیم میشه . یکی پولش بیشتره یکی ... به خودم که میام میبینم دارم ارزوی مرگشونو میکنم!!! کلا دارم میمیرم از حسودی . به زن داداشام خواهرشوهرام دخترای اقوام ...

هرکی رو میبینم دنبال یه چیزیش میگردم که خودم نداشته باشم و حسرتشو بخورم . اینم بگم شوهرم همش درگیر کاره .. وقتش برای من پنج درصده!!

اعتماد بنفسم اومده زیییییر صفر . راهنماییم کنید . من اینجوری نبودم . من یه دختر مهربون و خودمونیو و شاد و با اعتماد بنفس بودم . الان تلخ شدم . همیشه اخم دارم  . خودمم از اخلاق الانم متنفرم . حالم از خودم بهم میخوره .

طولانی شد پیامم ببخشید اگه خسته تون کردم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰


سلام....

من 25 ساله هستم و 1.5 هست ازدواج کردم..... همسرم میل جنسی بالایی داره و من هم همین طور.... رابطه و معاشقه طولانی داریم که واقعا برای هر دوتامون رضایت بخشه و همسرم خیلی از این بابت راضیه ...

بقیه چیزهام مثل خانه داری و تحصیلات و خانواده ام خدا رو شکر خوبه.... از لحاظ مالی هم متوسط یعنی زندگی نرمالی داریم که خب اختلاف سلیقه هم گاهی پیش میاد....

همسرم به رابطه زناشویمون خیلی اهمیت میده و تقریبا هر شب رابطه داریم به جز اون روزا که من نمیتونم که خب باز هم معاشقه داریم.... حالا من چند تا سوال دارم که خودم نمیدونم و روم هم نمیشه از کسی بپرسم...

1- نرمال رابطه زناشویی چند بار باید در هفته باشه ؟ اگر مثل ما هر شب باشه برای همسرم بعدها مشکل ناتوانی پیش نمیاد؟

  • ۰
  • ۰

به نام خدا

با عرض سلام

سوالی داشتم با عنوان "پشیمانی ظاهری  از گذشته فقط و فقط برای ازدواج"

واضح تر بگم ؛ در همین وبلاگ یکسری از دختران و پسران امدند و در جواب به سوالاتی با مضامین اینکه قبلا دوست پسر یا دختر داشته و .... گفتند عیب ندارد مهم حالا هست که پشیمان شده . اما ایا واقعا این پشیمانی واقعی هست؟

ایا ان دختر یا پسر نمیدانست که این روابط گناهه و حالا که به ضررشه ابراز پشیمانی میکنه؟ ایا عدم صداقت در جلسه خواستگاری نوعی خود خواهی محسوب نمیشه؟طرف به خاطر انکه دختر یا پسر مد نظرش را از دست ندهد هیچ نگفته و در جواب میگه اقرار به گناه خودش گناهه . چطور ان زمان که میگفتیم روابط دوستی گناهه ادای روشنفکر ها را در میاوردند اما حالا ....

سوال کلی من اینه ؛

چرا بخشش ؟ ، در برابر گروهی که هر کاری خواستند کردند و الان ادعای پشیمانی دارند . مگر افرادی که دست به دوستی نزدند فلج و علیل بودند یا شهوت و هوس نداشتند؟ چرا راستشو نمیگید؟ چرا با زندگی مردم بازی میکنید؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

یه غلطی کردم و حالا موندم توش !

من با یه پسر به صورت چت دوست بودم. فقط چت بود. اصلا یک بار هم همدیگه رو ندیدیم با این که خودش خواسته بود. قصدمون ازدواج بود ولی شرایطش رو نداشت برا همین دوتامون خیلی محترمانه از هم خداحافظی کردیم.

بعد از مدت کوتاهی من نامزد کردم. و به ایشون گفتم که دیگه هیچ وقت پی ام نده اونم گفت باشه و برام آرزوی خوشبختی کرد. به نظرم پسر بدی نبود. واسه همین هم خیلی استرس نگرفتم و خطم رو هم عوض نکردم. الان بعد از چندین ماه یه پی ام خالی فرستاده تو واتساپم نمیدونم میخواد اذیت کنه یا چی.

ولی خیلی میترسم. من شوهرم و زندگیمو دوست دارم و به هیچ وجه نمیخوام حس کنه که بهش خیانت کردم. و میدونم که اگه بفهمه من قبل از ازدواج با کسی حتی چت کردم حسابی بهم میریزه. نمیخوام ذهنیتش ازم خراب شه خیلی استرس دارم چیکار کنم خطمو عوض کنم؟

بخدا دارم دیوونه میشم من شوهرمو زندگیمو دوست دارم. میخوام حفظش کنم . یه چیز دیگه که نمیدونم ربط داره بهش یا نه! : پروفایل استاتوسم رو everyone بوده این چند وقت . ممکنه فکر کرده باشه شمارشو save دارم ؟!

  • یه دوست