خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

  • ۰
  • ۰

سلام

بی تردید هستند دوستانی که به بیماری و یا مشکل لکنت زبان دچار شده اند و یا اگر هم از این مشکل جان سلامت به در بردن، یکی از دوستان و یا اطرافیانشون حداقل به این مشکل دچار بوده.

برای همین از دوستان می خوام تجربیات خودشون یا نزدیکانشون رو که بهبود یافتن و یا بهتر شدن رو بیان بگن.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام و خسته نباشید به همه

نکنه: سوال یازده و دوازده و سیزده مهم تر از بقیه سوالات است.

من زیر ٢٥ سال هستم و کار بسیار خوبی دارم و شخص مورد نظرم برای ازدواج هم زیر ٢٠ سال هستن . ایشون دختر عمه بنده هستن که رابطمون مثل خیلی های دیگه نزدیک نیست و واقعا در همان حدی هست که باید باشد

داستان از جایی شروع شد که من تصمیم گرفتم به ایشون پیام بدم و از ابراز علاقم بهشون اطلاع بدم، با خواهرم مشورت کردم و از خداشونم هست، ایشون هم گفتن کی بهتر از فامیل و گفت من با رابطه گرفتن شخصی مخالفم و پیشنهاد میدم از طریق رابط باشد، تا اینکه با اصرار شدید من موافقت کردند و گفتند باشه.

در نهایت یک شب که از بدترین شبهای عمرم هست، به ایشون پیام دادم در یکی از شبکه های اجتماعی و سلام کردم، ایشون هم عادی پاسخ دادند، با اسم کوچک خطاب کردمشون و گفتم ممکن هست چیزی بگم که مادر متوجه نشن، که ایشون گفتن تا چی باشد، بعد من چون تعجب کرده بودم از این طرز پاسخ، گفتم مهمان امد بعدا پیام میدم.

چون واقعا ترسیده بودم و اصلا دیگه قدرت ادامه نداشتم، همین که گفتم مهمان امد بعدا پیام میدم، ایشون بدون هیچ پیام دیگه ای نوشتن خداحافظ، منم دیگه جواب ندادم تا دو روز بعدش که ایشون پیام دادن و پرسیدن چی شده بود مشکل چی بود؟

منم مثل خودش جواب دادم و گفتم هیچی مشکلی بود که حل شد، و ایشون با تعجب گفتند فک کردم اتفاقی افتاده، من مثل خودش نوشتم خداحافظ. و تمام شد ...

حالا بعد از گذشت تقریبا یکسال چند وقتیه ذهنم شدیدا مشغوله با موارد زیر :

١- اولا که چرا ایشون اینجوری جواب دادن؟

٢- خیلی دوستش دارم اما گاهی اوقات فکر کردن به این چت مغرورانه و قلدرانه حالمو بهم میزنه از این علاقه

٣- بنظرتون این بنده خدا منو در حد خودش نمیدونسته و با این پیام عصبانی شده؟

٤- دقیقا وسط زمان کنکورشون بوده، این مسأله مربوط میشه؟

٥- ایا اینطور نیست که کسی که بهش علاقه داری حتی وسط جهنم هم به درخواستش پاسخ میدی؟حتما علاقه نداره

٦- ایشون از کار  و شاغل بودن من خبر نداره، ربطی داره؟

٧- من اعلام از طریق رابط رو کمبود میدونم، مثلا اگر مادرم رو بفرستم و جواب منفی یا خودش بیاره، این مرگ منه و حاضرم بمیرم و اون روز رو نبینم، نمیخوام این خاطره بمونه که من کشتم خودمو واسشون، ایا باز هم تلاش کنم از طریق رابط؟

٨- من اصلا قصد ندارم تا توی این سن کم ایشون رو مشغول عشق کنم، صرفا اعلام علاقه و انتظار، همین کل سعی من بود، چون براشون خواستگار امده و جواب منفی داده بودند

٩- پسر عمه من برای ایشون تقریبا رسمی رفته بودن و جواب منفی دادن (صد درصد مطمئن نیستم)، ربطی داره ؟

١٠- بعد از این ماجرا من به شبکه های اجتماعی ایشون سری زدم و دیدم که ایشون دقیقا بعداز دو سه روز همرو حذف کردند، این چه معنی میده؟

١١-میخوام کلا فراموشش کنم،اما میترسم که ایشون رو علاقه مند به خودم کرده باشم و این یعنی حق الناس و بی انصافی، میخوام به یکی بگم بره ازش بپرسه و این مورد رو برای همیشه تمومش کنه یا رومی رومی یا زنگی زنگی، میترسم از جواب منفی

١٢- از این مورد هم خیلی میترسم که خانوادشون فکر کنن من همیشه با منظور خونشون بودم و سوء استفاده کردم.

١٣- ایشون یکی از رشته های پزشکی هم قبول شدن، معمولا پزشکها فقط با پزشکها میتونن زندگی کنن، اما من پزشک نیستم و با خودم میگم صبر کن زندگی ایشون ثابت بشه و سپس هر اقدامی میخوام بکنم ، بکنم...

ممنون میشم با دقت مطالعه کنید و پاسخی در شأن این قضیه بدید لطفا...
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

قدیمی تر های خانواده برتری در جریان هستند که در محرم های 93 و 94 پست ختم زیارت عاشورا در ماه های محرم و صفر بروز می شد و به صورت ثابت در وبلاگ باقی می موند .

امسال هم برای سومین سال پیاپی این سعادت نصیب شده که این پست بروز بشه . کسانی که مایل هستند در این دو ماه ختم زیارت عاشورا رو بگیرن می تونن از این پست استفاده کنن .

التماس دعا برای تعجیل در ظهور امام زمان عج الله

 

-------------------------------------------------------

زیارت عاشورا با صدای حاج مهدی سماواتی

 


دریافت

حجم : 3.48 مگابایت

 

برای جلوگیری از ایجاد وقفه در پخش آنلاین ، این پست رو در یک تب جداگانه باز بذارید . 

منبع صوت : شیعه نیوز

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام به همه

من اخیرا نامزد شدم، همسرم استادم بود و من دانشجوش. بعد از دو سال تونستیم با هم محرم بشیم. من چون خیلی دوسش دارم خیلی روش حساسم. اون البته بیشتر!

حالا مشکل من:

همسرم سن زیادی نداره و دانشجو هاشم اکثرا دختر هستن. همسرم خیلی خوش برخورده و رابطه ش با دانشجو هاش صمیمی هست. نمیدونم چه جوری بهش بگم که من با این رفتارش ناراحت میشم. میترسم شان خودم زیر سوال بره. تنها واکنشی که به این حساسیت من نشون داده اینه که جلو من اصلا اصلا با دانشجوهاش حرف نمیزنه و باهاشون جدی برخورد میکنه. چه جوری متوجه بشم که این صرفا تعامل بین استاد دانشجو هست یا ممکنه این وسط چیزی پیش بیاد.

چون خودمم دانشجوش بودم میترسم باز فیلش یاد هندوستان کنه !!! هزار بار هم گفتم که اگه نمیخوای خوب تموم ش کن. خودش انگار دو دل و سر در گم هست!

ممنون از پاسخگویی تون
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من الان یه دلشکسته کامل هستم که دارم مینویسم. برادر مومنی داشتم که انگار ما خوب نشناختیمش و ایمانش در حد نماز و روزه بوده! اصلا باور نمیکنم کسی که داره الان اینکار رو با ما میکنه برادرمه!

سال قبل از مامان و خواهرم خواست که براش دختری انتخاب کنن تا ازدواج کنه.. دخترای خوب زیادی پیشنهاد شد ولی هر موردی به نوعی رد شد.. تا اینکه کسی رو پیدا کردیم که کاش هیچ وقت سراغش نمیرفتیم..

قبل خواستگاری  پدر دختر فوت کرد.. هیچ کس از فامیل پدر و مادر این خانوم تو مراسم ختمش نبودن... خواهراش گویا قبلا باهاش قهر بودن.. مادرش هم عاقش کرده بوده... ولی ما اینها رو بعدا فهمیدیم.. همیشه به ما میگفتن:

عمه هام خیلی بد هستن.. به ما بدی کردن! ولی گویا قضیه چیز دیگه ای بوده و این دختر و مادر هم بی تقصیر نبودن!! از وقتی عقد کردن تا به حال هزار جور حرف بی ربط به ما گفتن!

به هزار کار نکرده متهم کردن! با ما قهر کردن! از برادرم خواستن با ما قطع رابطه کنه ! در حالیکه ما هیچ وقت جواب کارای زشت عروس رو ندادیم و از همین خیلی پشیمونم که چرا به موقع نزدیم تو دهنش! برادرم حرفای دختره رو قبول میکنه در حالیکه جلوی برادرم خودش رو مظلوم نشون میده و گریه و زاری میکنه و داداش هم دلش با اونه...

خودش و مادرش خیلی به ما بدی کردن.. خیلیییییی..مامانم به خدا قسم هیچ وقت نگفت چرا اینطوری میکنید.. چند تا مثال بگم از کارای عجیبش: 

یه روز که خونه عمه ام بودیم..برادرم رو هم دعوت کرده بودن که با تازه عروس نحسش بیاد مهمونی.. پسرخاله تازه نامزد کرده ما هم اونجا بود و میخواست بره با برادرم و داییم گوسفند بخره برای قربونی که نذر داشته.. یه کت و شلوار خوب پوشیده بود.. بعد که مردها من جمله برادرم رفتن برای اینکار، عمه من که شوخ طبع هست گفت: علی (پسر خاله ام) با کت و شلوار دامادی داره میره گوسفند بخره! با لحن خنده داری گفت و خندیدیم.

بعد که مردها برگشتن عمه ام به خود پسرخاله ام گفت: پشت سرت غیبت کردم گفتم با لباس دامادی رفتی خرید گوسفند! اونهم خندید و گفت نه بابا کت شلوار دامادی ام نیست و یکم شوخی و خنده کردیم و تموم شد!!

  • ۰
  • ۰

سلام

در راستای پستی که برای دعا داشتم، برخی کاربران بیان کردند که دعا مفید نیست چون افرادی چه بسا بسیار گناهکار در اطراف ایشان وجود دارد که بدون دعا و بدون تلاش شبانه روزی به همه چیز میرسند و ما با دعا و تلاش به هیچ جا!

بعد پای شکایت از خدا به میان میرسد..اینکه خدایا چرا من؟!! چرا فلانی خوشبخته و من رو بدبخت آفریدی!! و حرفای مشابهی که کما بیش شنیده و دیده ایم.

مطلبی که الان میخوام بنویسم جنبه عام نداره.. چه بسا افراد ثروتمندی که دست به خیر هستن و واقعا انسان های پاکی هستن و چه بسا افراد فقیری که گناهکار هستن و مسیر درست رو نمیروند..

نظام قضا و قدر الهی بسیار پیچیده است دعوتتون میکنم حتما در این مورد مطالعه کنید..چون قضا و قدر اصلا چیزی که ما فکر کنیم نیست و بسیار معنا و مفاهیم عمیقی داره که با فکر در موردش به عظمت خدا و حکمت و عدل خدا بیشتر پی میبریم. در مورد سنتهای خداوند لطفا مطالعه بفرمایید.من اینجا میخوام فقط در مورد سنت استدراج بگم که دید ما رو بازتر میکنه و پاسخ مناسبی برای کسانی هست که میگویند فلانی خیلی گناهکاره ولی باز دستش رو به هرچی میزنه طلا میشه و کلی خوشبخته!!

استدراج از جهت لغوی یعنی بتدریج و پله پله کسی را پائین آوردن یا بالا بردن‌، و در اصطلاح به معنای این است که "رتبه کسی را به تدریج پایین بیاورند تا جائی که شقاوت و بدبختی‌اش به نهایت برسد و به ورطه هلاکت بیافتد"، این کار با تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر صورت می‌گیرد تا به وسیله التذاذ از نعمات‌، غفلت تشدید شود و سزاوار عذاب گردد. آیات (انعام‌، 44) و (اعراف‌، 95) از مصادیق سنت استدراج شمرده شده است‌.

مفهوم خودمونی: خدا میگه بعضیا رو میبینی گناه میکنن اما نعمت پشت نعمت بهشون میرسه..اینا برای اینه که بیشتر تو گناه غرق بشه تا بعدا شدیدتر عذاب بشند...

مهلت دادن خداوند برای برخی افراد و افزایش نعمت برایشان به این معنی نیست که مورد لطف خداوند هستند بلکه شاید به علت کارها و طرز فکرشون خداوند آنها را مشمول سنت (یا قانون) استدراج قرار داده!

گاهی خداوند به علت گناه عده ای بر امکانات این گمراهان می افزاید تا بیشتر در فساد فرو روند و این حرکت تدریجی به سوی عذاب الهی شدیدتر است.

خداوند در سوره آل عمران میفرماید: "آنان که کفر پیشه کرده اند تصور نکنند اگر به آنها مهلت میدهیم به نفع آنها است. فقط به این خاطر مهلت میدهیم که بر گناهان خود بیفزایند در حالیکه عذاب خوارکننده ای در انتظار آنهاست."

پس با دیدن هر پولداری یا هر کسی که تو موقعیت خوبی هست ولی از نظر دینی شرایط خوبی نداره بهش غبطه نخوریم و مایوس از باورها و عقاید دینی خود نشیم..برای عاقبت بخیری دعا کنیم و برای خواسته هامون تلاش به اندازه نه کمتر بکنیم انشاءالله به خواسته های دنیامون هم میرسیم.

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام ٬ خسته نباشید.

دختر خانم ۲۱ ساله ای هستم که ۲ ساله عقد کردم. متاسفانه هنوز زمان جشن عروسیم فرا نرسیده. در این مدت زمان تمام سعی ام رو کردم تا نامزدم رو بشناسم.حالا چه از لحاظ اخلاق فردی٬اجتماعی٬جسمی و یا حتی جنسی.

و خیلی خوب فهمیدم که همسر عالی و ایده آلی دارم. ولی یه خصوصیت بدی که داره این هست که بدغذاست. یعنی هر جا که فامیل دعوتمون میکنن برای مهمونی و نامزدم اومده ٬آبروی منو برده. غذا که درست و کامل مثل بقیه نمیخوره هیچ ٬اگه از غذا بدش بیاد انقدر با قاشق غذاش رو این طرف و اون طرف میکنه ٬پخش میکنه که خود میزبان از خجالت آب میشه میره تو زمین. حالا حساب کنید من اون موقع چه حالی دارم از شرمندگی نمیتونم سرم رو بلند کنم.

همیشه دوست داشتم همسرم خوش خوراک باشه. ولی مثل اینکه خدا این آرزوم رو نادیده گرفت. اما خدا رو شکر در مقابل این ویژگی بد هزار تا خصوصیت خوب دیگه داره.

برای این عادتش تو مهمونی نمیتونم کاری بکنم ولی زمانی که با فامیل میریم بیرون برای تفریح. چون با عادت های غذاییش آشنا شدم. اگه بدونم غذایی که برداشتیم رو دوست نداره برای نامزدم غذایی رو که دوست داره درست میکنم و برمیدارم.

میخواستم بدونم با این روش نامزدم در آینده لوس و پر توقع نمیشه؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
سلام

نمیدونم چجوری باید بگم,۳۰ سالمه و یه دختر روستاییم, و از گفتنش هم خجالتی ندارم اونقدر اینجا زیبایی میبینم که هیچ وقت حسرت زندگی شهری رو نخوردم هر چند خیلی وقتا تحقیر و نگاه های بقیه تلخ و گزنده است, بماند ...
من یه مشکل خاص دارم یعنی بین یه دو راهی شایدم چند راهی بدجور گیر کردم که نمیدونم به حرف دلم گوش کنم یا عقلم , میخوام کمکم کنین.
حقیقت اینه که من از یه طرف خواهری دارم که ازدواج نکرده و چون خواهر وسطیم ازدواج کرده, نمیگذاره منم ازدواج کنم و تهدید و بهم زدن و.. طوریکه تا حالا هر موقعیتی هم که معرفی شده بدون دیدن طرف رو رد کردیم و اصلا کسی جرات آوردن اسم خواستگار رو برا من نداشته و نداره.
از طرف دیگه مدتیه احساس میکنم پدرم از اینکه تو خونه هستیم ناراحته و داره سرکوفت بقیه رو میزنه که بقیه دخترای فامیل و..شاغل و کارمندن و شما به جایی نرسیدین وحس سربار و اضافی بودن رو دارم.
 از یه طرف خب توی روستا کار نیست یعنی همش کارای مردونه و کشاورزی و ایناست و اگه بخوام سر کار برم,باید از خونمون برم و با توجه به رشته ای که خوندم شاید راحت تر بتونم تو شرکت ها یا جاهای دیگه کار پیدا کنم و تا حالا هم موقعیتش پیش اومده که بخوام با دوستام خونه بگیریم و بریم ولی بخاطر مادرم نمیتونم, یعنی اگه بخوامم نمیتونم تنهاش بذارم چون تنها امید و مونسش منم و اگه منم یه روز نباشم بهش خیلی سخت میگذره چون وقتی تنها باشه اون خواهرم خیلی اذیتش میکنه و همیشه باهاش دعوا میکنه و.. وقتی من هستم خب سعی میکنم تا حدودی مانعش بشم, یا با مادرم همدردی کنم.
همه دوستام و آشناهام که شرایط منو میدونن بهم میگن تو داری خودت و عمرت رو فدای بقیه میکنی , تا کی میخوای اینجوری بشینی ببین بقیه سر کارن پیشرفت کردن,یا ازدواج کردن, تا کی مادرت هست؟
حالا ازدواج نمیتونی بکنی حداقل از این خونه برو دنبال زندگی خودت. اما من واقعا نمیتونم ,اگه یه روز جایی باشم تمام فکر و حواسم پیش اونه و نگرانشم و طاقتم نمیاد , و بعد رفتن و فرار و خوشی و راحتی خودم به چه قیمتی؟ وجدانم رو چکار کنم؟ خودم یا بقیه ؟! خیلی ها میگن تو احمقی! واقعا احمقم؟!
از یه طرف داره عمرم بی هیچ و پوچ , تکراری و یکنواخت و با سختی و تلخی زیاد میگذره, و حقیقت هم هست اما زورم به دلم نمیرسه.
اگه همه شماهایی که این پست رو میخونین , جای من بودین واقعا چکار میکردین؟

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
سلام خانواده برتری های گل
من سال پیش از یکی از همکلاسیای پسر خوشم اومد و سادگی کردم کاملا مودب رفتم گفتم بهشون ایشونم گفتن کسه دیگه ای رو دوست دارن و گفتن فراموششون کنم ( دوست دختر ایشون هم که همکلاسی من هستند قبلا با چند تا پسر بودن و شدیدا با تجربن ) من وقتی بیشتر شناختمشون ناخوداگاه ازشون بدم اومد و علاقم از بین رفت ولی ایشون شدیدا مغرور شده بودن به خاطره پیشنهادم و هی فیس و افاده میومدن .
مثلا منو میدیدن بیشتر به دوس دخترشون ابراز علاقه میکردن و من شدیدا درسخونم و رتبه اوردم و چند بار دیدم که این آقا علنا حسودی منو میکنن و به اصطلاح میخوان منو زمین بزنن منم همین اول سالی رفتم گفتم که به خدا هیچ حسی بهتون ندارم و تصورم از شما با اینی که هستید فرق داشت و خواستم این اعتماد به نفس کاذبشون که شدیدا اذیتم میکنه تو کلاس رو از بین ببرم و بدونن دوسشون ندارم .
ایشون ولی ایشون خیلییی بد حرف زدن گفتن که شما کی هستید که من به تصورتون اهمیت بدم اگه باهام در بیوفتید واستون خیلی بد تموم میشه هر موقع شما رو تو کلاس میبینم انگار عزراییلو دیدم تصوره شما اصلا واسم مهم نیس من کسی که میخواستمو پیدا کردم!!
من شوکه شدم و هیچی نگفتم ولی الان نمیدونم که چطور میخوام تو کلاس چشم تو چشم شم باهاشون و چطور باید رفتار کنم؟ چون ایشون هی تو کلاس هم میخوان منو ضرب در صفر کنن به خاطره رتبه هام .
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

میخوام که به عنوان نقش مادر در زندگی فرزندانم هیچ کوتاهی و یا گناه و ظلمی نکرده باشم.
من مادری هستم که دو دختر دارم که سناشون 11 و 9 ساله هست. دخترای خوب و عاقلی دارم اما دختر کوچکم همیشه ی خدا حاضر نیست تنها بره حمام و یا باید من ببرمش و یا خواهرش. راستش درست نمیدونم برای چی این طور میکنه.

گفتم شاید ترسو باشه.به خاطر همین بردمش پیش روان شناس که چند جلسه ای شد ولی فایده ای نداشت. نمیدونم منظورم رو متوجه شدید یا نه.

دختر کوچکم هر وقت حتی حمام هم که میره با هر کسی مثلا اگر اون فردی که باهاش رفته زودتر بیاد بیرون٬ دخترم می مونه تو حمام و خودش رو میشوره.

اما سوالی که برام پیش اومد این بود که من خانم بارداری هستم که دیگه نمیتونم با دخترم حمام برم. و الان خواهر بزرگ ترش میبرتش. می خواستم بدونم این کار تاثیر بدی رو افکار فرزندان من نمیذاره؟...حمام رفتن دختر با پدرش البته قبل از رسیدن سن دختر به سن تکلیف چه طور ؟ گناه داره ؟

نهایت قدردانی و تشکر را ازتون دارم.
  • یه دوست