خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

  • ۰
  • ۰

سلام به خانواده برتری ها

من 22 ساله و با همسری 29 ساله میخوایم جشن عروسی بگیریم ولی هیچکدوممون در مورد شب زفاف اطلاعاتی نداریم تو این سایت مطالب شب زفافو مطالعه کردیم خوب بود من به دکتر مراجعه کردم نوع پردم حلقوی ارتجاعی خانم های متاهلی که این نوع رو داشتن شب زفافشون خیلی دردناک بوده ؟ خونی دیدن؟ 

من تو اینترنت خیلی تحقیق کردم ولی در مورد این پرده خیلی کم نوشته شده اگه امکانش هست تجربیاتتونو در اختیارمون بگذارید ...ممنون...
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

همیشه برام سوال بوده چرا دختر خانمی که میخواد با شخص مد نظرش ازدواج کنه حاضر میشه خواسته یا توقعات طرف مقابل را قبول کنه خب ما هم میگیم چقدر همسرش رو دوست داره و بهش علاقمنده ولی بعد مدت چند سال دیگه زیر بار نمیره و تن به اون خواسته ها هم نمیده و همش غر میزنه که چرا اشتباه کردم ؟

راستش من سر در نمیارم مگه همسر این خانم عوض شده که دیگه براش فداکاری نداره واقعا اینها به خاطر هیجانات یک دختر برای ازدواجه و نباید باور کرد که از روی عشق هست؟

مثلا یک دختری در ابتدا حاضر میشه با مادر شوهرش زندگی کند خب همه و از جمله خودش هم میدونه که این کار راحتی نیست ولی به خاطر همسرش قبول میکنه ولی بعدا کاملا قید این مسئله رو میزنه و دائم قهر میکنه که من نمیتونم خب این چه کاریه این چه علاقه و عشقی بود که تموم شد چرا عده ای بعد ازدواج اینهمه تغییر میکنن اشاره کنم اتفاقا میتونستن با یکی دیگه  ازدواج کنن . مسئله قحطی شوهر و اجبار هم نبوده اول هم خیلی مشتاق خانواده همسر هستن و مشکلی هم نبوده ولی انگار یه چیزهایی زودگذره .

مثال دیگه مثلا یک دختر با تحصیلات نه چندان بالا یا میزان درآمد کم یا نوع خانواده طرف مقابل کنار میاد میگه همینکه اخلاق داره و سالمه بسه چیز دیگه نمیخوام ولی دقیقا همین شخص بعدها حسرت زندگی دیگران رو میخوره و اخلاق و سالم بودن همسرشو فراموش میکنه .

میدونم هر کسی به هر حال در طول عمرش تغییر میکنه ولی مسئله علاقه مطرح هست که ظاهرا این شکل علایق به نظرم بیشتر جنبه هیجان و ذوق زدگی داره و اصلا علاقه واقعی نیست وگرنه چرا باید یک دختر بعد یه مدتی از ازدواج قاطی کنه ؟ من همیشه این گونه اتفاقات رو میبینم تصور میکنم که اون خانم مثل اول همسرش را قبول نداره .

خواستم از شما به خصوص افراد متاهل این سوال رو داشته باشم که درباره این هیجانات در ازدواج چه نظری دارید خودتون هم تجربه ای داشتین که الان بابت اون ناراحت باشید که چرا قبول کردم !!
بنده دختر مجرد هستم گاهی فکر میکنم که در ازدواج نباید هیجانی شد و یکدفعه خیلی مشتاق و عاشق باشیم و بعد چند سال بیزار و سرد شد.

سلام

همیشه برام سوال بوده چرا دختر خانمی که میخواد با شخص مد نظرش ازدواج کنه حاضر میشه خواسته یا توقعات طرف مقابل را قبول کنه خب ما هم میگیم چقدر همسرش رو دوست داره و بهش علاقمنده ولی بعد مدت چند سال دیگه زیر بار نمیره و تن به اون خواسته ها هم نمیده و همش غر میزنه که چرا اشتباه کردم ؟

راستش من سر در نمیارم مگه همسر این خانم عوض شده که دیگه براش فداکاری نداره واقعا اینها به خاطر هیجانات یک دختر برای ازدواجه و نباید باور کرد که از روی عشق هست؟

مثلا یک دختری در ابتدا حاضر میشه با مادر شوهرش زندگی کند خب همه و از جمله خودش هم میدونه که این کار راحتی نیست ولی به خاطر همسرش قبول میکنه ولی بعدا کاملا قید این مسئله رو میزنه و دائم قهر میکنه که من نمیتونم خب این چه کاریه این چه علاقه و عشقی بود که تموم شد چرا عده ای بعد ازدواج اینهمه تغییر میکنن اشاره کنم اتفاقا میتونستن با یکی دیگه  ازدواج کنن . مسئله قحطی شوهر و اجبار هم نبوده اول هم خیلی مشتاق خانواده همسر هستن و مشکلی هم نبوده ولی انگار یه چیزهایی زودگذره .

مثال دیگه مثلا یک دختر با تحصیلات نه چندان بالا یا میزان درآمد کم یا نوع خانواده طرف مقابل کنار میاد میگه همینکه اخلاق داره و سالمه بسه چیز دیگه نمیخوام ولی دقیقا همین شخص بعدها حسرت زندگی دیگران رو میخوره و اخلاق و سالم بودن همسرشو فراموش میکنه .

میدونم هر کسی به هر حال در طول عمرش تغییر میکنه ولی مسئله علاقه مطرح هست که ظاهرا این شکل علایق به نظرم بیشتر جنبه هیجان و ذوق زدگی داره و اصلا علاقه واقعی نیست وگرنه چرا باید یک دختر بعد یه مدتی از ازدواج قاطی کنه ؟ من همیشه این گونه اتفاقات رو میبینم تصور میکنم که اون خانم مثل اول همسرش را قبول نداره .

خواستم از شما به خصوص افراد متاهل این سوال رو داشته باشم که درباره این هیجانات در ازدواج چه نظری دارید خودتون هم تجربه ای داشتین که الان بابت اون ناراحت باشید که چرا قبول کردم !!
بنده دختر مجرد هستم گاهی فکر میکنم که در ازدواج نباید هیجانی شد و یکدفعه خیلی مشتاق و عاشق باشیم و بعد چند سال بیزار و سرد شد.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

مشکل من عدم لذت بردن از رابطه ی جنسی هستش، حدوده دو ماهه که ازدواج کردم، من زیر ۳۰ سال و شوهرم زیر۴۰ سال سنمون هستش، با اینکه میل زیادی به رابطه جنسی دارم و خوب هم تحریک میشم و مشکل خشکی واژن رو هم اصلا ندارم اما تا بحال هیچ لذتی از رابطه جنسیمون نبردم .

یعنی اصلا از طریق واژن تحریک نمیشم، چند باری هم ارگاسم شدم با دست شوهرم بوده و از طریق مالش کلیتوریس که همون هم با کلی عذاب و درد . ابتدای واژنم یه حلقه عضلانی احساس میکنم که وقتی الت شوهرم واردش میشه خیلی درد میگیره .

بعد از اون که از این حلقه رد شد و حرکات رو شروع میکنه، هیچ گونه احساسی ندارم. یک بار انگشتشو وارد واژنم کرد که اون هم احساس ناخوشایندی داشت ، مثل اینکه یه چیزی داره توی روده و شکمت تکون میخوره و هیچ احساس لذتی نداشت .

میخواستم بپرسم کس دیگه ای هم این تجربه رو داشته؟ این حلقه دردناک رو کس دیگه ای هم تجربه کرده؟ گذشت زمان میتونه مشکلمو حل کنه؟ یعنی آیا با تکرار رابطه جنسی همه چی نرمال خواهد شد یا اینکه این مورد من غیر طبیعیه ؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

خسته نباشید

من زیر 15 سالمه ولی همیشه حس میکنم یه چیزی بزرگتر از سن واقعی خودم هستم. نمیتونم داستان رو کلن تعریف کنم بصورت خلاصه عاشق یک نفر شدم که از بچگی درباره اخلاق و رفتارش شناخت داشتم و به کلی میشناسمش. علاقم اصلا طوری نیست ک ب فکر مسایل جنسی باشم و فقط میخوام کنارم باشه حتی از دور هم باعث میشه حس خوبی داشته باشم.

من از بچگی بهش علاقه داشتم ولی الان دو ساله که عشق شدیدی بهش دارم و وابستش شدم. درباره عشق نوجوانی مطالب زیادی خوندم ولی نتونستم فراموشش کنم. شاید فکر کنید که منم مثل بقیه علاقم هوس هست ولی اینطور نیست.

با هم سالام رابطه راحتی ندارم و معمولا با 22 تا 18 ساله ها بهتر خو میگیرم و درکشون میکنم. کلا احساس میکنم بزرگتر از این هستم از اونجا که من شعر هم مینویسم و هر کس خوند باورش نشد عواطف یه دختر نوجوونه.

هر لحظه به اون فک میکنم و نمیتونم فراموشش کنم برای همین:

نمیخوام یه راه چاره برای فراموش کردنش جلو پام بذارید فقط بگید که حتی در درصد کمی از موارد هم عشق در نوجوانی امکان نداره ؟
ممنون
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام 
من سی ساله هستم حدود 1 سال پیش به دختری علاقه مند شدم  اون موقع شاغل بودم و دنبال این بودم که به ایشون درخواست ازدواج بدم ولی متاسفانه به دلایلی شغلم را از دست دادم  .
الآن به شدت دنبال شغل جدید هستم ولی از طرفی میترسم دختر مورد علاقم ازدواج کنه . به نظر شما با وجود اینکه فعلا بیکارم درخواست ازدواج بدم به ایشون؟ 
ممنون میشم راهنماییم کنید
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

حدود 2 ساله که عقد هستم از نظر جنسی خیلی گرم هستم ولی شوهرم نرماله  این رو هم بگم رابطه بدون دخول داریم اوایل خیلی خوب رفتار می کرد شاید رابطه مون تا حدود 1 ساعتی طول می کشید  از اونجایی که قبلا خونده بودم که در حین رابطه سعی در برانگیخت تر کردن شوهر بکنم منم طوری رفتار می کردم که ارضا میشم ولی در کل این طور نبود و خواهان رابطه بودم رفته رفته مشکلم بیشتر شد نیازم بیشتر شد ولی از اونجایی که  روم نمیشد حرفی نمیزدم تا سرد نشه و تمایل به رابطه بیشتری داشته باشه .

ولی به مشکل های جدی تر برخورد کردم که به مشاوره نیاز شد رفتم حرفم رو زدم حتی مشاور هم به شوهرم گوشزد کرد ولی انگار نه انگار نتیجه ای نداشت تا اینکه خودم دست بکار شدم و خجالت رو کنار گذاشتم و گفتم کامل ارضا نمیشم و نیازام خیلی بیشتر شده ولی اونم اثری نداشت هر موقع خودش نیاز پیدا می کرد پیشم میومد اصلاحش نمی کرد شاید منم نیازی داشته باشم منم راحت بگم وقتی تامین نمیشدم با خود ارضایی خودم رو اروم می کردم.

اما به تازگی به مشکل جدیدتری برخورد کردم که اونم این هست قبلا شوهرم توجه میکرد به همون یکم حس ارضا شدنم ولی الان نه خودش ارضا میشه و دیگه کات . تمام انرِژیش تموم میشه در صورتی که من تازه برانگیخته میشم و رهام می کنه حرف زدن هم فایده ای نداشت منم باز مجبورم برا سرکوب نیازم خود ارضایی کنم .

جالب اینجاست که امید داشتم عروسی کنم درست میشه ولی با این  رفتارهاش نا امید شدم شوهر دارم ولی تنهام ، سخته بعد از 27 سال پاک زندگی کردن الان مجبور بشم اینطور برخورد کنم کاش حداقل بیسواد بود میگفتم مال اینکه اگاهی نداره ولی بدشانسیم اینجاست که هم شوهرم و هم خودم تحصیل کرده های این جامعه هستیم از همه چی خبر داریم و این طور داریم زندگیمون رو خراب می کنیم .
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

یه سوال داشتم در مورد شکل نوک سینه ها . اونطوری که من اکثرا دیدم ، شکل نوک سینه ها به صورت گرده ، مشکلی که من دارم اینه که نوک سینه هام گرد نیست ، مثل این میمونه که با قیچی نوک سینه رو به سه قسمت بریده باشن ، تا جائی که یادم میاد از اول این شکلی بوده الان خیلی نگرانم این فرم سینه مشکل داره ؟
میتونه مربوط به سرطان باشه ؟ مشکل سازه ؟ هر چی تو اینترنت سرچ کردم نوک سینه این مدلی پیدا نکردم ( ضمن اینکه مجرد و 21 ساله هستم )
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

دختری 25 ساله هستم که به مدت سه سال با پسری دوست بودم و ارتباط ما فقط در حد حرف زدن درباره علایقمون ، کار ، مسائل زندگی و اینده بوده  و در حال حاضر به خواستگاریم اومدن ، در این مدت که با هم بودیم ثابت کردن که عاشق من هستن و منو همه جوره قبول دارن ، ادم رو راست و پاکیه خلاصه بگم به غیر از من کسی دیگه رو نمیبینه اینو خودم چندین بار بدون اینکه متوجه بشه دیدم که با خانومای دیگه خیلی سنگین برخورد میکنه شاید اصلا جوابشونم نده منم همیشه ارزوم بود که همچین همسری داشته باشم که به غیر از من به خانوم دیگه فک نکنه ، منم دوسش  خیلی زیاد دارم ولی ...

عاشقش نیستم ...

راستش من وقتی ویژگی یه آدم عاشق رو می خونم میبینم این ویژگی هارو شاید 20 % داشته باشم اون عاشق منه ولی من دوسش دارم ، اطرافیان نظرشون اینه که اگه تو هم مثه اون عاشق نباشی بعد یه مدت زده میشی ، راستش می ترسم ، از یه طرف همیشه دوست داشتم همسرم این ویژگی داشته باشه از یه طرفم نگرانم ، اینم بگم که طرف پولدار نیست بگین حتما پولداره نه پولدارم نیست در حد یه زندگی معمولی ساده و آرام ، سوالم اینه کسی تجربه مشابه اینو داشته ؟

یعنی پسر عاشق باشه ولی دختر خیلی دوسش نداشته باشه ؟ اصلا این طرز فکر درسته ؟ ویژگی مثبتی داره ؟ 
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

دختری هستم ۱۸ ساله ، عاشق نشدم تو عمرم و فکر میکنم هم هیچوقت عاشق نخواهم شد... حالا میگم چرا . بله میگفتم..یکم از اخلاقیاتم رو بگم شاید بدرد بخوره...

کلا دو شخصیت متفاوتم؛ یک شخصیت ظاهری:

انسانی منطقی. شدیدا عقل گرا که همه ازش مشورت میگیرن. عاشق درس و شیفته تنهایی... بیزار از ابراز علاقه و بیزار از ارتباط با پسر... خشک و جدی و سرد و مغرور

شخصیت واقعیم که اگه کسی از سد اول عبور کنه میبینتش:

مهربون، احساساتی، فداکار و با گذشت و شوخ و طل کوچیک ...

  • ۰
  • ۰

سلام

من پسری حدود 30 ساله هستم که اخیرا با دختری به اجبار خانواده ام عقد کردم . موقعیت مالی خانواده من و شخص خودم بسیار مطلوبه و خودم هم از یکی از دانشگاه های دولتی تهران، در مهندسی برق، دکتری گرفتم .

مشکلی که دارم اینه متاسفانه از نظر جنسی نه به نامزدم (خانمم) و نه هیچ دختر دیگه ای هیچ حسی ندارم . خانم من چند بار شده که موقعیت رو مناسب دیده و با لباس باز و عطر و آرایش خواسته تحریکی از من ببینه و به گفته خودش خیلی هاته ولی من پاسخی به آن ندادم.

حتی بدن برهنه هم تحریکم نمی کنه . به پزشک متخصص و روانپزشک به تنهایی مراجعه کردم و هر دوی آنها گفتند مشکلی ندارم و تمام آزمایش های پزشکی ام خوب آمده. حالا توی یک دو راهی گیر کردم . از یک طرف تاریخ عروسی ام داره به سرعت نزدیک می شه و از طرف دیگه گمان می کنم در آینده دچار مشکلات جدی بشوم و خب دوست ندارم دختر مردم که با هزار امید و آرزو به خانه من میاد به خاطر من بدبخت بشه .

خانمم را از نظر عاطفی (و فقط عاطفی) خیلی دوست دارم و گمان می کنم خانمم هم من رو دوست داره ، اما هیچ حسی ندارم .

این رو هم بگم من قبلا یک دختر خانم رو می خواستم که خانوادم سخت مخالف بودند و متاسفانه ایشان 4 سال پیش فوت شدند . موندم از همین الان که عقدیم طلاقش بدم که خانمم فرصت مناسبی شاید در آینده براش گیر بیاد .

یا به امید این که یک تکونی شرایطم بخوره عروسی کنیم؟  نمی دانم اگر کسی راهکاری به نظرش برسه بگه و امیدوارم نشه شرایطی که روز قیامت شرمنده فرد دیگه ای باشم

  • یه دوست