خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

  • ۰
  • ۰

سلام

من پسری دانشجو و ورودی 94 هستم. واقعیت این هست که تا قبل از اینکه برم دانشگاه اعتقادم بر این بود که از اونجایی من به هیچ عنوان شرایط ازدواج رو ندارم...و با دوستی های قبل از ازدواج هم مخالف بودم و هستم...تمام انرژی خودمو بذارم روی درس و به هیچ عنوان درگیر مسایل دوستی با جنس مخالف هم نشم...

ولی از وقتی که وارد دانشگاه شدم...همه چیز طوری دیگه شد . چون با این تفکر وارد شده بودم... شاید دو سه هفته ای رو... مث بچه آدم سرمو مینداختم پایین و میرفتم و میومدم...بعد از این مدت میدیدم بچه های دیگه که حالا توی واتساپ گروه تشکیل داده بودن...به شکل کاملا رازگونه از اتفاقایی که توی گروه یا واقعیت میوفته با هم صحبت میکنن طوری که انگار من نامحرمم...همین خیلی منو عصبی میکرد . چون من حداقل یکی دو سال از همشون بزرگتر بودم ( ی سال دیر رفتم ) .

عصبی از اینکه چرا من که از اینا بزرگترم باید از این مسایل و ارتباط بین دختر و پسر دور باشم ولی اونها نه... به خاطر همین تحت فشار بودن ها ...توی واقعیت سعی می کنم خودم رو به بقیه دخترا عرضه کنم... یعنی اونا الان خیلی برای من مهم شدن . تا حدی که زمان حمام رفتنم رو با دانشگاه رفتن تنظیم میکنم .

اینکه الان که صورتم بلند شده کدوم لباسو بپوشم ؟ ، توی دانشگاه همش سعی میکنم یه جوری جذب کننده باشم .

با اینکه میدونم چقدر انجام این کارها گناهه ( آراستن خود برای جذب جنس مخالف) ولی بازم خودمو توجیه میکنم . الان که دارم بهش فک میکنم از خودم متنفر شدم... از اینکه با دست پس میزنم و با پا پیش میکشم ، از اینکه دل کسی رو بلرزونم .

میدونم...میدونم لرزوندن دل بقیه چه گناه بزرگیه و چه عواقبی میتونه برای سرنوشت من داشته باشه... خدا میبخشه؟ چیکار کنم که دیگه اینکارا رو نکنم؟ چیکار کنم که بقیه برام مهم نباشن؟

خیلی ممنون
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

میخواستم بدونم بعضی از دوستان بر چه دلیل و اساسی موافق این جملات هستند؟

1. زن و شوهری که اختلاف تحصیلی دارند نمیتونند همدیگرو درک کنند.

2.پسر سیکل یا دیپلمه نباید بره خواستگاری دختر تحصیل کرده.

3.چون خودم تحصیل کرده هستم حتما باید خواستگارم تحصیل کرده باشه.

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

دختری 25 ساله هستم و در مرحله دفاع پایان نامه فوق لیسانس. دو سال پیش با آقایی آشنا شدم که حدود 2 سال از من کوچکتر و دانشجو بود.

با توجه به اینکه مذهبی هستم خیلی مجال بهش نمیدادم اما به مرور زمان بهش علاقه مند شدم با توجه به اینکه خیلی ابراز علاقه میکرد و درخواستش آشنایی برای ازدواج بود منم با در جریان گذاشتن مادرم قبول کردم تقریبا ماهی یکی دو بار همدیگرو میدیدیم و منم حس میکردم رفتار خیلی پخته ای داره و واقعا به من علاقه منده چون خیلی منطقی و عاقلانه حرف میزد و رفتار میکرد.

بعد حدود یک سال و نیم سراغ پدرم اومد و به هر حال با وجود مخالفت های فراوان جلوی خانوادم پدرم و برادرام ایستادم و با هم نامزد شدیم در دوره نامزدی هم خیلی همدیگرو نمیدیدیم چون من خوابگاه بودم تا اینکه از شهرستان اومدم و بالاخره با هم عقد کردیم.

ناگفته نمونه که ایشون درسشو رها کرد و دنبال کار رفت و الان دانشجوی انصرافی هست بعد عقد همش با همیم اما متاسفانه بعد از حدود 1 سال و خرده ای آشنایی، 9 ماه نامزدی و 1 ماه و نیم عقد دعوا و بگو مگوهای شدیدی داریم طوری که واقعا از زندگی سیر شدم و میترسم که مجبور بشم به جدایی فکر کنم...

اما حالا خودم رو در بن بستی میبینم که نه راه پیش دارم و نه راه پس چون همه مخالف بودن و میگفتن ازدواج با فرد کوچکتر که سطح تحصیلات و خانوادش هم پایین تره اشتباهه اما من بر اساس شناختی که طی مدت اشنایی به دست آورده بودم و البته ابراز علاقه های فراوون و رفتار فوق العاده محبت آمیزی که داشت پافشاری کردم...

حالا دیگه نه از اون عشق و علاقه خبری هست نه از اون رفتار محبت آمیز... مدام گوشی منو چک میکنه، اجازه نمیده تنها جایی برم و...واقعا خسته و کلافه ام... ضمن اینکه من برخلاف چیزی که فکر میکردم حتی از معاشقه با همسرم کوچکترین لذتی نمیبرم و مدام ازش فرار میکنم...

خواهش میکنم راهنماییم کنید چون این حرفا رو به هیچ یک از اطرافیانم نمیتونم بگم...

ممنون

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام دوستان

طاعات و عبادات قبول حق

اقایی هستم که 30 سال و همسرم 25 سال دارن . 3 سال مزدوج شدیم تا چند وقت قبل مشکلی در رابطه زناشویی نداشتیم و رابطمون طولانی بود اما بعد از وضع حملش حدودا 5 ماه قبل دیگه رابطمون طولانی نمیشه دیگه پیشنهاد نمیده در صورتی که قبلا بیشتر پیشقدم میشد .

گفتم شاید بچه داری خستش میکنه اما پرستار و خونه مادرم جواب نداد . در ضمن خانمم عاشق بچه دار شدمون بود اما یه دفعه تغییر کرده . از دوستان متواضعانه درخواست دارم اگر مورد مشابه دیدن یا داشتن من رو هم بی نصیب نذارن
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

بعد از خوندن پست شماره 8337 که سوال کننده پرسیده بود که شوهران بچه مثبتی که چیزی بلد نیست و چیزی در زمینه مسائل جنسی به گوششون نخورده آیا در ارضاء همسرانشون موفق خواهند بود یا نه؟ که برخی جواب داده بودن آره شوهر ما از اون مثبتا بوده و خیلی هم خوب کارشو بلده؛ سوالی برام پیش اومد که از دوستان میپرسم هم اگه کسی نظر علمی ای در این زمینه داره یا مطلب علمی ای در این زمینه خونده جواب بده هم خوب دوستان نظرات شخصی خودشونو بگن.

اما سوال اینکه میگن مسأله جنسی یه چیز غریزیه و مسائل غریزی نیاز به تربیت و آموزش و ... نداره یعنی چی !؟

یعنی فرضاً اگه یه دختر و پسری رو از بدو تولد تو یه جنگل تنها رها کنیم و فقط به نحوی بهشون غذا برسه که از گشنگی نمیرن و با هیچ بنی بشری در ارتباط نباشن و هیچ چیزی از مسائل جنسی ندونن حتی اسم اینطور چیزا به گوششون نخورده باشه نه هیچ صحنه ای دیده باشن نه هیچ اصطلاحی در این زمینه شنیده باشن نه هیچ چیز دیگه همینکه این دختر و پسر به سن بلوغ رسیدن به طرف هم جذب میشن و با هم روابط جنسی برقرار میکنن یا مطلب به نحو دیگه ای هست؟

و باز با عرض معذرت یعنی این دختر و پسر مثلاً میدونن که برا تولید نسل هم باید با هم رابطه برقرار کنن؟ و اگه میدونن نحوه برقرار این رابطه رو هم میدونن؟ یعنی با عرض معذرت که رک میگم این دختر و پسر به نحو غریزی و بدون هیچ آموزشی و هیچ پیش زمینه ذهنی میدونن که برای تولید نسل باید رابطه واژینال برقرار بشه و مرد منی شو بریزه تو رحم زن از طریق واژن تا بارداری اتفاق بیفته و مثلاً با رابطه آنال بارداری اتفاق نمیفته یا با رابطه دهانی بارداری اتفاق نمیفته. یا نه دیگه تا این حد غریزی نیست و این چیزا نیاز به آموزش داره؟!
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

 سلام

لطفا همه متاهلا سوالم رو جواب بدن

من یه دخترم مثل همه دوست دارم ازدواج رو تجربه کنم . ولی ازچند تا چیز فراری ام. چند تا چیزو نمیتونم هضم کنم . اینکه چطور شب زفاف کاملا لخت میشین  و بعدش خجالت نمیکشید از هم ؟

روتون میشه بعد اون شب  توی روی پدر مادر یا پدر و مادر شوهرتون نگاه کنید.؟ درسته اینم جز ازدواج هست ولی اصلا خودمو توی اون شرایط نمیتونم ببینم که یه مرد لخت بشه پیشم یا من لخت شم پیشش. رمز ازدواج چیه که از هم خجالت نمیکشید؟!

کلا شما هم توی مجردی از این فکرا و خجالتا میومد سراغتون ؟ من که فکر میکنم بعد اون شب دیگه توی روی کسی نمیتونم صاف نگاه کنم یا حرف بزنم

و سوال بعدیم هم در همین حواشیه

اصلا نمیتونم تصور کنم یکی بخواد ارضا شدنم رو ببینه من خودم بدم میاد ارضا شدن کسی رو ببینم و برام هم قابل هضم نیس کسی که همون شوهرم باشه ارضا شدنم رو ببینه . کلا خجالتم میاد نسبت به این مسایل .
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام نماز روزه هاتون قبول

یه سوال دارم از محضر شریفتون توی مسئله ی ازدواج چقد تحصیلات والدین مهمه؟

راستش مادر من به دلایلی درس نخونده و تحصیلات ابتدایی داره ولی پدرم لیسانس. همیشه این موضوع فکرمو مشغول میکنه تا بالاخره تصمیم گرفتم اینجا مطرحش کنم. من خودم دبیری میخونم و تصمیم دارم که به هر قیمتی که شده تحصیلاتم رو به دکتری برسونم و یکی ار انگیزه هام برای ادامه تحصیل این بوده که دلم نمیخواد بچه ی من روش نشه بگه مامانم چقدر درس خونده. من همیشه از وضعیتم شرمسارم و هر کاری که میکنم مادرم راضی به درس خوندن نمیشه. بگین چکار کنم ؟

این مسئله برا ازدواجم مشکلی ایجاد میکنه؟ آقایون لطفا از نظراتتون محرومم نکنید ( شعار هم ندین لطفا )
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من 37 سال دارم و مجرد هستم خیلی دلم میخواد که ازدواج کنم واقعا احساس میکنم نیاز به یه دوست و همراه توی زندگی دارم خوشبختانه اهل گناه نیستم نه خود ارضایی دارم و نه اینکه با پسری دوست بودم اما دو تا مشکل بزرگ دارم .

زمان قاعدگیم تقریبا پونزده روز قبل دچار فشار عصبی میشم و بشدت پرخاشگر میشم که این مساله برای ازدواج واقعا نگرانم کرده مخصوصا که دوره افسردگی و پرخاشگری من 15 روزس یعنی نصف ماه .

دومین مشکلم اینه که برعکس بقیه هیچ علاقه ای به مباحث جنسی ندارم و واقعا وقتی تصور ارتباط جنسی مرد و زن رو میکنم چندشم میشه ! دوستام بهم میگن که سرد مزاجم و برای ازدواج مشکل پیدا میکنم و همون بهتر که مجرد بمونم .

و اینک وقتی یه نفر و برای ازدواج بهم معرفی میکنن فقط نکات منفی طرف و میبنم و اصلا  مثل این میمونه که یراسو رو جلوم گذاشته باشن بشدت متنفر میشم
نمیدونم چکار کنم ؟ اما بشدت دلم میخواد مادر بشم من عاشق بچه ها هستم . احساسات ضد و نقیضی دارم سنم داره بالا میره .

امکان داره یه نفر قبول کنه بدون اینک رابطه جنسی داشت باشیم ازدواج کنیم ؟

من مال نسلی هستم که حتی نگاه کردن بمرد تو تلویزیون جرم و گناه کبیره بود لطفا راهنمایی بکنید
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من و نامزدم بعد چند ماه از عقد و اینکه همدیگر و اصلا نتونسته بودیم ببینیم دیدیم همو و چند ساعت معاشقه های خوب، که از لحاظ جنسی نامزدم ارضا و منم در حد آه و ناله های غیر ارادی و.... پیش رفتم .

در کل از لحاظ جنسی خوب بود! اما احساس میکنم یه چیزی کم بود ! زیاد لذت نبردم فکر کنم لذت روحی و یه جورایی به آرامش نرسیدم احساس میکنم شوهرمم همینطور بود!

چون تو رفتارامون نشاطی نبود ... به نظرتون مشکل کجاست؟ طبیعیه؟! چون بار اول بوده؟ استرس زمان و مکان رو هم داشتیم کمی! بگم تو تاریکی بود همو نمیدیدیم ولی بعدش تو روزم بود ارتباط چشمی بخاطر خجالت اصلا نداشتیم!

من یکی از دلایلی که دوس داشتم معاشقه داشته باشیم میخواستم مهر و محبتمون و احساسمون بهم بیشتر بشه! ولی نشد و تغییری نکرد! ما چند ماه منتظر و مشتاق این روز و این معاشقه بودیم اما اون روز که فرا رسید لذت روحی نداشت!

من که حسی نداشتم یا خیلی کم! ما با هم هم هیچ مشکلی نداریم! نمیدونم چرا تاثیر زیادی نداشت! اصلا احساس میکنم از دوست داشتنمون کم شد با این معاشقه! از دید شوهرم مشکلی از نظر ظاهر اندام ندارم .

با تشکر فراوان

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

چرا امروزه توقعات انقدر بالا رفته؟ چرا ما فکر میکنیم باید مورد ازدواجمون از هر لحاظ پرفکت باشه؟ چرا ما همسرمون رو به شکل فرشته ای تصور میکنیم که قراره تک تک مشکلاتمون رو حل کنه؟

مثال میزنم ؛

توقعات  بعضی از دخترا :

1) پسر نباید کمتر از فوق لیسانس باشه

2) قد بلند و خوش هیکل و جذاب باشه

3) وضع مالیش خوب باشه

4) مورد معتاد تو خانوادشون نباشه

5) اخلاق عالی و حق عصبانیت و داد زدن نداره

و ....

حالا توقعات بعضی از پسرا ؛

1) خوشگل و خوش اندام در حد ....