در بزرگترین مشکلات زندگی چطور به خدا توکل کنم

سلام
درباره بحران های عمیقی که در زندگی رخ میدهد و یک زندگی ( منظورم زندگی زناشویی نیست ) را ویران میکند، میخواهم بدانم که جایگاه توکل به خدا کجاست؟

من چطور میتوانم در عمیق ترین مشکلات زندگی ایمان خودم را افزایش بدهم و به خدا توکل کنم؟

من جوانی که مشکلاتی در خانواده ام پیش آمده و البته ارتباطی به موضوعات زناشویی و... ندارد. مشکلاتی که آرامش روحی و فکری و البته جسمی را ویران کرده و باعث شده تا صبح ها جز با اضطراب ناشی از وقایع بیدار نشم.

یکم بخوام خودمانی باشم:

من در زندگی خودم، سعی کردم خودم را حفظ کنم اما با چنین مشکلاتی سر و کار دارم در حالی که میدانیم خیلی از هم سن و سال های ما هستند که با ویترینی از لذتها، اتفاقا زندگی خوبی را تجربه میکنند.

حرفم این است که در قیاس با هم سن و سال های خودم، میبینم که آنها نه درس میخوانند تا برنامه ریزی دارند نه ... اما به حکم شرایطی که در آن قرار دارند، اتفاقاً از زندگی بهره مند هستند و لذت هم میبرند. اما ما ناچار به تحمل چنین شرایطی هستیم.

امروز به این فکر میکردم که آدم ممکنه تو شرایط بیماری، آرامش روحی داشته باشه و شاد باشه... یعنی میخوام بگم که شرایطی که آن را تجربه میکنم، مرا ناچار کرده که بیماری و رنج جسمانی را به آن ترجیح بدم.

شما چه پیشنهادی برای تحمل مشکلات و این وضعیت دارید؟

آیا با سه رابطه جنسی در هفته ، در آینده به مشکل بر می خوریم

سلام
من تقریبا سه سالی میشه با همسرم دارم زندگی میکنم و از وقتی که اولین شب با هم رابطه داشتیم تا الان که حدود سه سال میشه .
می خواستم بفهمم که اگه به طور معمولی یک شب در میون با هم سکس داشته باشیم در آینده برامون مشکلی پیش میاد ؟ در ضمن من *2 سالمه و همسرم *2 سالشه .

چگونه میتوان با هدیه دادن به همسر لحظه ای شادون کنیم

سلام

اول اینکه مردان اصولا به چه لوازم و وسایلی نیاز دارند؟ که مثلا بعنوان کاد و بشه براشون خرید؟ دوم اینکه چطور میشه بطور هیجان انگیزی به یک مرد کادو داد؟

دوستان اگر ایده ای و یا تجربه ای دارند لطفا در اختیارم قرار بدهند. ممنون.

آقایون لطفا در مورد فانتزی هاتون بگین.

چطور گول حرفای پسرهارو نخورم

با سلام

من یه دختر 19 ساله هستم تا الان پاک موندم و کوچکترین رابطه ای با پسر نداشتم اما راستش یه موضوعی خیلی اذیتم میکنه و واقعا واسه خودم نگرانم . اونم زود باور بودنمه  . به خدا خسته شدم هر وقت کسی حرفی زد مجبور بودم تو ذهنم احتمال دروغ گفتنشم در نظر بگیرم .

مثلا چند وقت پیش یکی از پسرا فامیلمون بهم ابراز علاقه کرد و کلی از علاقش تعریف کرد گفت مامانم میدونه و کلی چیز دیگه . پسر خیلی خوبی بود یعنی راستش تنها کسی بود که واقعا دوسش داشتم البته فقط فقط فقط به عنوان برادر . پسر مودب ، با توجه به سن کمش سر کار میرفت ، خانواده خوب ، من حتی مسافرتم خانوادمون با هم رفتیم و کوچکترین چیزی ندیدم .

اما متوجه شدم که همه ی اون حرفاش دروغ بوده و دوست دخترم داشته بر خلاف ادعاش . کلا یکی دختر تو فامیل به جز من هست با اونم بوده . وقتی تو تلگرام بهش گفتم متوجه شدم بلاکم کرد .

اخه منه دختر از کجا باید میفهمیدم؟ پسرا بگید منه زود باور چطور گول حرفای قشنگ بعضی از همجنساتونو نخورم؟

به خدا دارم دق میکنم . اون طرف اصلا مهم نیست اما ساده و احمق بودن خودم مهمه . منه بیچاره با چه دلسوزی جواب منفی دادم کلی دلم سوخت و حالم بد شد .

میدونید اگه یکی دیگه پیدا شه این داستان نه . یه داستان حرفه ای تر بگه من مطمئنم دوباره باور میکنم . اخه من از کجاااااااا باید میفهمیدم وقتی هیچی ازش ندیدم .

چقدر تو دلش بهم خندیده احساس احمق بودن میکنم . اولین باره که شکستن دلمو قشنگگگگ حس کردم

آیا حقیقت داره که مصرف فلوکستین، مازوخیسم جنسی رو درمان میکنه و افزاریش میده

سلام

من پسری هستم 17 ساله که از بچگی دارای مازوخیسم جنسی و البته فوت فتیش هستم. جایی خوندم که این بیماری با مصرف روزانه فلوکستین 10 قابل درمان هست. ایا چنین چیزی حقیقت دارد؟

جایی خوندم که این دارو میل جنسی را کاهش میده. آیا در واقع با کاهش میل جنسی این دارو چنین عمل میکند و مشکل را برطرف میکند؟ اخه فکر میکنم اگر تنها با کاهش میل جنسی بخواد درمان بکنه شاید مشکل حل شه ولی مشکلات دیگه ای و در پیش خواهد داشت!

ممنون از توجه شم

با شوهرم دعوام میشه اون هچی نمیگه

سلام
من دختری 25 ساله هستم یک ساله نامزد کردم منو شوهرم همسایه ایم و قبل از ازدواج با هم دوست بودیم خیلی خیلی دوستش دارم و از ازدواجم کاملا راضی ام اما یه مشکلی دارم اینه که زود عصبانی میشم و تا خودمو خالی نکنم دست بردار نیستم .
شوهرمم همش سکوت میکنه و این منو عصبانی تر میکنه تو دعوا انقدر ادامه میدم تا حرص شوهرمو در بیارم خیلی دوستش دارم براش جونمم میدم اما عصبانی میشم نمیتونم جلوی خودمو بگیرم .
مثلا همین دیشب سر اینکه شام نیومد خونه مادرم رفتم خونش و باهاش دعوا افتادم اونم هیچی نگفت امروزم خودش زنگ زد اشتی کردیم اما خودم واقعا خسته شدم اون همش به من میگه که خیلی غر میزنم و این کارام خوبی هامو بی ارزش میکنه .
من عاشق شوهرمم دو ماه پیش هم تصادف کردیم دست چپم تمام لک شد به خاطر بخیه و این موضوع منو عصبی تر کرده. خیلی زود جوش میارم البته زود هم خاموش میشم .
تو اکثر دعواهام با شوهرم به خاطر سکوت اون عصبی تر میشم تا حالا صد بار بهش گفتم لااقل یه داد بزن یا حرف بزن تا من انقدر حرص نخورم اما اون میگه نمیتونم.
چند روز پیش هم خواهرش باهام صحبت کرد اونا همش منو مقصر میدونن ولی به خدا خیلی سخته تو دعوا شوهرت اصلا هیچی نگه یا بگیره بخوابه.
همش بهم میگه خودت مقصری. هر چی بهش میگم تو دعوا دلم میخواد بیای سمت من و ارومم کنی اما باز کار خودشو میکنه.
چیکار کنم ؟

خود ارضایی در حمام

سلام

راهکارهای شما جمع بندی میشه و از اون ها برای کمک به مخاطبان وبلاگ " بهتر " استفاده خواهد شد .

حمام رفتن یکی از معضلات پسران و دخترانی هستش که می خوان با گناه کبیره خودارضایی مبارزه کنن . شرایط حمام چیه که به یکی از نقطه ضعف های این عزیزان تبدیل شده ؟ آیا امکان تغییر اون شرایط وجود داره ؟

فضای کاملا بسته ، تنهایی به ظاهر مطلق ، برهنه بودن ، آسون بودن انجام خودارضایی ، وقت کافی ، خوشایند بودن خودارضایی ، نیاز داشتن ، وسوسه های شیطان ، دست نیافتنی بودن ازدواج ، تحریک قبل از حمام ، خیال پردازی در قبل و در زمان حمام رفتن رو میشه از عواملی دانست که شرایط رو برای کسانی که در حال ترک خودارضایی هستند سخت میکنه .

برای کاهش اثر این عوامل چه پیشنهاداتی دارید ؟

موفق باشید

خانمم بر خلاف میلم با خواستگارهای قبلی رفت امد خانوادگی داره

سلام و عرض ادب

راستش من الان تو دوران نامزدی هستم. با نامزدم تو دانشگاه آشنا شدم. شغلم نظامی هستش و از نظر مادی خدا رو شکر مشکلی ندارم.

من با نامزدم به مشکل برخوردیم. پسرای دو تا دایی نامزدم و پسر عمش و یکی از آشنا های نزدیکشون قبلا خواستگار اون بودن. نامزدم میدونه من از اونا خوشم نمیاد و دوست ندارم با اونا رفت و آمد کنم.

ولی نامزدم و خانوادش خیلی با اونا رفت و امد زیادی دارن. این موضوع منو خیلی ناراحت میکنه، وقتی هم بهش میگم احساس میکنم داره با من لج میکنه، همین سیزده بدر بهش گفتم بیا با ما بریم گفت نه تو بیا بریم، همه آشنا ها هستن (منظورش اونایی بود که گفتم ).

منم ناراحت شدم و بهش گفتم گفت یا میای یا من میرم، تو جمع هایی که اونا هستن زیاد رفت و آمد داره، حتی به خاطر شوهرش حاضر نیست این کار رو نکنه، نمیدونم ولی داره دیوونم میکنه، من باید به نظر شما چیکار کنم ؟

وضو گرفتن عروس در شب زفاف

سلام

من چند تا سوال در مورد عروسی دارم که مطمئنا از نظر من ، تو گرفتن یا نگرفتن مراسم ازدواج مهم هستند . یکی از سوالاتی که خیلی ذهن منو مشغول کرده اینه که:

عروس خانوم هایی که چند ساعت قبل از مراسم میرن آرایشگاه و تا آخر شب هم معمولا سرشون شلوغه ، نماز می خونند یا نه؟

اینا که اینهمه آرایش کردند چطوری وضو می گیرند؟ شما خودتون چیکار کردید؟

طلاق گرفتن پدر مادرم..

سلام دوستان

راستش پدر و مادر من میخوان از هم طلاق بگیرن پدرم یک آدم یک دنده ای هستش که ندرتا گوش به حرف کسی بده مادرم هم از یه لحاظ دوست داره وضع زندگیمون عین قبل بشه از یه طرف هم کاری نمیکنه .

خیلی وقته که با هم قهرن ولی الان پدرم درخواست طلاق داده منم از شما میخوام هر پیشنهادی که دارین بدید تا من کمک کنم که وضعمون خوب بشه .

در ضمن اهل مشاوره رفتن و این حرفا هم نیستن پدرم چند وقتیه که تو تنهایی ماهواره میبینه و این بیشتر از همه منو نگران کرده .

سلامت باشید