خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۸۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام
من یه دختر زیر 20 ساله ب درون گرای نسبتا خجالتی بودم که تا حالا با کسی اون قدر صمیمی نبودم که بخوام باهاش به جز درسی رابطه ی دوستانه داشته باشم، و با فامیل هم به دلایلی رابطه نداریم. من یه مدته دارم سعی می کنم روابط اجتماعیمو قوی تر کنم و الان خیلی خیلی به نسبت قبل بهتر شدم.
راستش این هفته تولد یکی از دوستانم هست و با یه تعدادی از بچه ها قراره که توی پارک براش جشن بگیریم. به نظرتون جز پارک چه جایی میتونه خوب باشه؟
من خودم "اکثر" اوقات با "میل خودم" چادر می پوشم ( البته همه شون هم همیشه منو بیرون با چادر دیدن ) و آرایش هم نمی کنم، مگه در حد یه رژ کمرنگ، ولی همه ی دوستام مانتویی هستن و آرایش می کنن.
من تا حالا جشن تولد کسی نرفتم، یا کسی رو به تولدم دعوت نکردم!
1) بچه ها توی این جشنا جز کادو دادن دقیقا توی اون چند ساعت چی کار می کنن؟!! فقط حرف میزنن ؟!
می ترسم یهو تو پارک شروع کنن برقصن یا حرکات موزون! ولی من..
2) اگه به همچین شرایطی برخورد کردم چی کار کنم گه به کسی برنخوره؟
لطفا نگین که به جشنشون نرو و راه حل مفید بهم بدین ;(
3) به نظرتون با توجه به این شرایط ( دوستام کسای نیستن که بخوان مسخره م کنن) بهتره که با پوشش چادر و آرایش خیلی کم برم، یا با مانتو و آرایش خیلی کم برم؟ یا...؟
4) نظرتون راجع به حدود قیمت بهترین کادویی که میتونم با وضع مالی متوسط تهیه کنم چیه؟
5) همونطور که گفتم من دختر آرومی هستم و زیاد حرف نمیزنم. چیکار کنم که در کل باعث نشم جشنشون به خاطر من خراب نشه و گرم و صمیمی و پرهیجان باشم؟
از همگی پیشاپیش ممنونم.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰


سلام دختر 18 ساله ام .
از بچگی نسبت به همه ی اعضای فامیل با خدا تر بودم و رابطه ی خوبی باهاش داشتم و واقعا دوسش داشتم.. اما نمیدونم چرا خدا انقد از من بدش میاد؟
همیشه میگفتن هر چی از خدا بخوای بهت میده اما من دبستان بودم هر چی دعا و قرآن و اینا بلد بودم خوندم که یه اتفاقی نیفته ولی خیلی شیک در بدترین حالت افتاد.
یا چند وقت بعدش زندگی داشت پیش میرفت تصمیم گرفتم نماز بخونم 4 سال بود نمیخوندم نماز خوندم همین که از اتاق زدم بیرون زنگ زدن و گفتن یه اتفاق خیلی بد افتاده.
یا چند ماه پیش یه سری مطالب درباره خود ارضایی خوندم همش میگفتم مگه میشه و چه چیز مزخرفیه و از این چیزا تا اینکه چند روز بعدش خونه تنها بودم افتاد تو ذهنم که انجام بدم فقط بلند شدم نماز خوندم و کلی التماس کردم به خدا که تنهام نذار و هوامو داشته باش من ضعیفم نذار شکست بخورم در برابر نفسم و این چیزا ... .
انقد واسم کابوس شده بود که هر شب خواب میدیدم دارم انجام میدم با ترس میپریدم و فقط خدا رو شکر میکردم که خواب بود. همش میخواستم خدا کمکم کنه اما آخر یه شب انجامش دادم.

خب مگه نمیگن شما یه قدم برید سمت خدا اون صد قدم میاد؟؟؟ خب پس کو؟؟؟
یا همین امروز پا شدم نماز خوندم گفتم خدایا همین آرامشی که با نماز خوندن میگیرم برام کلی ارزش داره و مرسی به خاطرش و اینا ولی بعدش یه اتفاقی افتاد اصن فاجعه کلا نمیدونم چرا هر وقت نماز میخونم یه اتفاق بد میفته .
خب خدا که انقد از من بدش میاد من چرا همش برم دنبالش ؟ تصمیم گرفتم من زندگیه خودمو بکنم اونم خدایی خودشو چند سال بعد که دیدمش دلیلشو میپرسم.
اینم بگم رفتیم مشهد تو هتل موندیم قرار شد فرداش بریم حرم من همون شب 15 روز زود تر از موعد پریود شدم نشد یه رکعت نمازم تو مشهد بخونم. یعنی انقد ازم بدش میاد؟
خب چرا ؟ مگه چکار کردم ؟ از نه سالگی نماز میخوندم و روزه میگرفتم و چادر میزدم .
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
سلام
من یک دختر ۲۲ ساله هستم و از لحاظ ظاهر و جذابیت خدا رو شکر و امسال حس می کنم تا یک سال آینده ازدواج می کنم شاید این مشگل عجیب باشه اما خب دنبال چاره م .
من همیشه از سوار شدن تو ماشین غریبه ها به تنهایی واهمه دارم یعنی نمیتونم تنها سوار تاکسی شم یعنی میشه گفت بدون خانواده نمیتونم به کسی اعتماد کنم.
 از طرفی این استرس و دارم که فردا روز ازدواج کنم چی ؟ واسه خرید هم باید با خانوادم برم قاعدتا شوهرم از این کار خوشش نخواهد آمد چی کار کنم که بتونم به کسی اعتماد کنم میترسم یهو بهم تجاوز کنه چه میدونم بلایی سرم بیاره ماشاالله که چقدر جنایت و تجاوز هم زیاد شده !!!! پیگیر هم نباشی یکی دو مورد می شنوی
یعنی اگر دلم برای خانوادم تنگ شه باید چیکار کنم ؟؟؟؟ صبر کنم شب با همسری دیدنشون برم ؟؟؟ خواهرم ازدواج کرده و یه ربع فاصله ست تا خونه ی ما راحت میاد و میره من ته تغاری مو بابا به شدت وابستم میگه تو ازدواج کنی هر روز باید دیدنم بیای حالا من موندم با این سن و ترس !
من ازدواج کنم باید مطیع امر همسر شم نمیتونم و نمیخوام نزدیک خانوادم باشم اگر بخوام نزدیک باشم باید تو یکی از ساختمون های پدرم زندگی کنیم من دوست ندارم شوهرم باید مستقل باشه یعنی چی جهیزیه هم بدیم خونه هم بدیم دیگه چی !!!!!! امر دیگه ، حالا چیکار کنم
خواهشا کمکم کنید تا به این ترسن غلبه کنم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

السلام علیک یا فاطمه الزهرا

در مقاله ی قبلی ( حضرت فاطمه ( س ) ، الگویی برای یک زندگی بهتر ( 1 ) ) توضیح داده شد که چگونه بانوی بزرگ اسلام با پذیرش نقشهای متعدد در زندگی سراسر خیر و برکتشان می توانند الگویی برای برای زندگی همه انسان ها باشند در این مقاله سعی می شود به طور خلاصه در مورد یکی از رفتارهای ارزشمند و انسانی ایشان صحبت شود.

۲) نیکو صدا کردن افراد

الف) پدر خودر را چگونه صدا می کردند؟

حضرت زهرا (س) همیشه رفتاری سرشار و آمیخته از ادب و تواضع و فروتنی نسبت به پدر داشتند.گرچه رابطه ایشان بسیار عاطفی و سراسر محبت و صمیمیت بود ، اما این مانع احترام و تواضع ویژه ایشان نسبت به پیامبر(ص) نمی شد. نقل است از حضرت فاطمه (س) که فرمود: وقتی بر پیامبر (ص) آیه نازل شد (که پیامبر(ص) را با نامش خطاب نکنید :نور ،۶۳)، هیبت پیامبر (ص) مرا گرفت ، بطوری که نتوانستم به ایشان "یا ابة" بگویم و یا رسوا الله خطابشان می کردم.حضرت از من روی گرداند. چند بار به همین ترتیب صدا کردم و او جواب نداد. سپس فرمود: دخترم این آیه درباره تو و خاندان تو نازل نشده است. تو از منی و من از تو هستم. این آیه درباره اهل جفا و تکبر و کسانی که فخر می ورزند نازل شده است. تو "یا ابة" بگو. چون برای قلب من محبوب‌تر و برای پروردگار رضایت‌بخش‌تر است.(۱)
نکته ی در خور توجه این است که ایشان پدرشان را با دو لفظ « ابتا یعنی پدرجان یا ابه  یعنی بابا جون» صدا میکردند. حضرت رقیه سلام الله علیها نیز به پدر بزرگوارشان یا ابه می گفتند که تقریبا معادل پدر قشنگم و یا پدر نازم در زبان فارسی است.(۲)
دخترها با بکار بردن این دو لفظ در واقع از پدرشان دلبری می کنند و با این عمل قلب پدر را تسخیر می کنند. 
متاسقانه این روزها بعضی  فرزندان پدرانشان را به اسم صدا می کنند و این را نشانه ی صمیمیت می دانند ، حال ان که روانشناسان چنین چیزی را رد می کنند. از طرفی دیگر برخی نیز از ان طرف بوم می افتند و پدرشان را با القاب خاصی صدا میزنند و به گمانشان با گفتن حاج اقا و از این دسته کلمات حتی در خلوتشان ،کار کاملا صحیحی انجام داده اند ! حال ان که در سیره اهل بیت فرزندان علاوه بر رعایت کمال ادب و احترام پدرانشان را پدر خطاب می کردند.این بیان لفظ پدرجان یا امثال ان صمیمیت عجیبی بین پدر و فرزند ایجاد می کند. خصوصا که دختران میتوانند الفاظ زیباتری هم در کنار لفظ بابا و پدر بیاورند و دل پدر بیچاره را آب کنند!!
برخی از خانم ها از این مطلب شکایت دارند که همسرشان در خانه گرم و صمیمی رفتار نمیکند! به این خانم ها باید گفت ، دوست عزیز دختر در خانه دارید یا خیر ؟! اگر بگویند بله ، در این صورت جای بسی تعجب است که با وجود دختر هنوز فضای خانواده ی انها گرم و صمیمی نیست !!!
  • ۰
  • ۰

سلام
اینکه شوهرم حرفی که میزنه رو حرفش واینمیسه! اوایل این اخلاقشو نمیدونستم الان دیگه کامل میدونم! مثلا میگفت فلان چیزو واست میخرم یا مثلا مراسم عروسی رو فلان موقع میگیربم تماس تلفنیمون رو فلان کنیم و از این موردا که من دیگه هر وقت قولی میده دیگه تو دلم اعتمادی به قولش ندارم .

البته اینا مواردی بوده تا حالا که من میتونستم چشم پوشی کنم! حالا میخوام شما بفرمایید چطوری که ناراحت نشه و به غرور و اقتدارشم برنخوره این رفتارش اصلاح شه!

من فقط میخوام حرفی که میزنه پاش وایسه و بتونم بهش تکیه کنم و احساس امنیت کنم والا مثلا واسه من اصلا مهم نیس قول مثلا خریده چیزی رو بده و بعد نخره و به رو خودش نیاره!

من که اصلا به روش تا حالا نیاوردم ولی خودش میدونه حافظه من تو این موردا قویه و هر حرفش کاملا تو ذهنم ثبت میشه!

من الان نگرانیم از آینده و مسایل مهمتره و مورده دیگه اینکه دوست داشتن منم واسش مثل موردای دیگه نباشه و بعدا دلش بزنه و پشیمون بشه و احساسی تصمیم گرفته باشه!

آخه موقعی که قولایی میده و زیرش میزنه خودم متوجه میشم کاملا از روی احساساته و تو دلم بهش بها نمیدم و وقتیم دیگه مدتها میگذره خودشم اصلا در مورده قولی که الان زده زیرش هیچ هیچ صحبت و توضیحی نمیده! بنظرتون علت این توضیح ندادن  یا عذرخواهی نکردنش چیه؟
خیلی ازتون ممنونم .
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
من 28 سالمه و چهار ساله ازدواج کردم . همسر من پسر خیلی خوبیه ولی اخیرا تو گوشیش اسم یک خانمو دیدم .شوهرم یه گروه تو تلگرام داره و من و چند تا از دختر و پسرای دیگه عضویم و این دخترم تو گروه هست .

وقتی اسمشو تو گوشی شوهرم دیدم که تو پی ویش  رفته بود خیلی ناراحت شدم قسم خورد که اون دختر فقط ازش پرسیده چیکارست.

نمیدونم دچار سردرگمی هستم که ایا واقعا باهاش رابطه داره یا نه. اینو هم بگم که رفتار شوهرم اصلا عوض نشده هنوز خیلی مهربونه ، م دام به من تلفن میکنه و چت میکنیم و رابطه جتسیش هم هنوز گرمه و فرقی نکرده .

حالا بنظرتتون من چیکار کنم با این شک ؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

بعد از کشمکش های اخیر و ناراحتی کاربران عزیز و البته خودم در پستی که به تازگی جنجال به پا کرد و خودم هم مخالفتم رو اعلام کردم تصمیمی گرفتم تا با راهنمایی های ارزنده شما بتونم عملیش کنم.

راستش خودم مجردم و سنم بالای 30 سال هست. هیچوقت فکر نمیکردم که ازدواج اینقدر برای جوانها مهم باشه و وقتی میشنیدم که ادم مجرد در معرض گرفتار شدن در گناهه واقعا درک نمیکردم .

شاید میل جنسی در من خیلی دیر بیدار شد. و از زمانی که ( حدود 6 ماه ) خواننده این سایت هستم پی بردم که چقدر کنترل شهوت و ارضای نیازهای عاطفی و جنسی و بدست اوردن ارامش خاطر هم برای دختران و هم پسران چقدر مهم و سخته و چه بسیار مشکلات و گناهان و بی بند و باری ها ممکنه  از عدم ازدواج بوجود بیاد.

حالا تصمیم گرفتم قدمی هر چند کوچک و در حد وسعم برای جوانان همشهریم ( البته فعلا ) بر دارم تا شاید گوشه ای از مشکلاتی که برای ازدواج دارند مرتفع بشه.

از اونجایی که وضع مالی خودم بد نیست و چون چند سال شاغل هم هستم پس اندازی دارم که تصمیم گرفتم برای رفع مشکل مالی ازدواج جوانان خرج کنم.

میخوام مبلغی رو بصورت وام قرض الحسنه بدون کارمزد به کسانی که در استانه ازدواج و دارای مشکل مالی هستن پرداخت کنم.

چه پیشنهاداتی برای مبلغ وام، مدت باز پرداخت ، نحوه شناسایی افراد نیازمند و یا نحوه پرداخت و ...  دارید و اینکه ایا این کار از طریق یکی از مساجد انجام بشه یا خودم شخصا اقدام بکار کنم یا هر پیشنهاد دیگه ای که فکر میکنید خوبه و مهم هست لطفا در اختیارم قرار بدید تا شما هم در این امر خیر سهیم بشید

متشکرم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
پسری سی ساله هستم فوق لیساتس و کارمند بانک. یادمه دوستی میگفت اگر تا سی سالگی زن گرفتی که هیچ ولی اگر نگرفتی دیگه نمیگیری.

حالا منم سی سالمه گاهی فکر میکنم حق با دوستمه دیگه جونیمون گذشته زن هم بگیریم چند سال بعد میخوایم بچه دار بشیم و اختلاف سن و کم حوصلگی و ... اینجوری نه پدری خوب میتونیم باشیم و نه همسری خوب.

کلی مریضی و خستگی و بی حوصلگی داریم. پس چرا ازدواج کنیم یکی را بدبخت کنیم به نظرم باید تو سی سالگی حداقل بچه آدم سه چهار سالش باشه .

همون دوستم میگفت دیگه توی این سن به بعد باید فکر هم صحبت باشی نه پدر شدن و این حرفا . برای همین می گفت دیگه برو دنبال ازدواج با دخترهای هم سن یا حتی بزرگتر از خودت.

یعنی کسی که جوونیش گذشته باشه و نخواد مادر بشه. خیلی خوشحال میشم نظر کاربرا را در این مورد بدونم.

یعنی دیگه خواستگاری را بی خیال بشیم؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

با سلاممن ناخواسته به دنیا اومدم. آخرین فرزند خانواده ام. به خاطر این مساله ترجیح میدم ازدواج نکنم و یا اگر هم ازدواج کردم میخوام بچه ای نداشته باشم. دوست ندارم نسلی از من باقی بمونه. سابقه ی خودکشی رو هم دارم. نمیدونم چرا نمی میرم؟

مادرم چند بار بهم گفته ناخواسته بودم. حتی گفته میخواسته من رو سقط کنه ولی پشیمون شده.  به من میگه حالا که بزرگ شدی و گذرنامه هم گرفتی چرا از این مملکت نمیرم؟ با اینکه  و بالای 25 سال سن دارم هیچ علاقه ای به هیچ کس ندارم. سر کار هم نمیرم. آخر به چه امیدی؟  احساس پوچی میکنم. تا حالا یک میلیون بار از خدا مرگم خواستم. هر شب به این امید میخوابم که فردا دیگه بیدار نشم. حتی شده خدا رو به امامان،  به حضرت زهرا قسم بدم که جونم بگیره.
هیچ دوستی ندارم. خونه هیچ کدوم از خواهر برادرام هم نمیرم. اصلا علاقه ای به زندگی،  دوست داشتن و دوست داشته شدن ندارم. زندگی میکنم چون زنده ام. چند بار دیگه هم خواستم خودکشی کنم ولی میترسم از مرگ. از گناهش.
همه خواهر برادرام ازدواج کردن.  میخوام بمیرم که داغم بیفته به دلشون.
ببخشید طولانی شد.
" یک پسر
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

همه ی کسانی که از لحاظ جنسی سالم هستند با مساله فشار جنسی دست به گریبانند . در این مطلب می خوام در مورد این که مجردها با فشار جنسی چه برخوردی می تونن داشته باشند مطالبی رو عرض کنم .

وقتی بحث ترک خودارضایی و مضرات اون به میون میاد عده ای میگن سرکوب میل جنسی ضرر داره . این نظر نیاز به توضیح و رفع ابهام داره .

یه پسر یا دختر در مواجه با غریزه ی جنسی سه نوع واکنش می تونن نشون بدن :

1 – از طرق حلال و یا خدای نکرده حرام ، خودشون رو ارضاء کنن .
عده ای هستند که به خاطر گناه بدون راه های حرام و نبود امکان ارضای حلال و یا عدم تمایل به استفاده از راه های حلال ، راه های دیگه ای رو انتخاب می کنن که در ادامه خدمت شما عرض می کنم .

2 – سرکوب میل جنسی
سرکوب میل جنسی یعنی چه ؟ فرض کنیم یه دختر یا پسر نمیخواد ورودی هاش رو کنترل کنه و راه رو برای ورود انواع و اقسام تحریکات چشمی ، فکری ، شنوایی  و ... باز گذاشته .
چنین کسی اگه نخواد خودارضایی کنه کار بسیار سختی در پیش داره . به طور مداوم تحریک میشه و خودش رو کنترل می کنه . خب چنین کسی تا کی می تونه مقاومت کنه . یا به گناه می افته یا این که حداقل از لحاظ روحی افسرده میشه . به این میگن سرکوب میل جنسی که به هیچ وجه توصیه نمیشه .
اما راه سومی هم هست !