سلام و احترام
امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشید .
پسری 26 ساله هستم که تازه فوق لیسانس مهندسیم ُ از دانشگاه تراز اول کشور گرفتم، اعتقادات تقریبا مذهبی دارم  و به خاطر همین تو دوران دانشجویی دنبال ارتباط با دخترا نبودم ،از لحاظ ظاهری خدا رو شکر خوبم (ورزشکار)  روابط اجتماعی قویی دارم (تو اکثر مناسبات دانشجویی فعالیت داشتم)  از لحاظ درسی نیز فرد موفقی می باشم . ( یه توضیح مختصر از خودم بود که آشناییت داشته باشید ولو در حد کم).

متاسفانه به دلیل نداشتن کار و عدم رفتن به خدمت سربازی و همچنین وضعیت مالی متوسط خانواده، خواستگاریهای سنتی که اقدام شد ، جواب نه گرفتیم ( البته این جواب نه همون مرحله اول بود که ما با خانواده اون دخترا ارتباط تلفنی برقرار میکردیم ) ، اینم تو پرانتز بگم مطمئن بودم( به خاطر شرایطم ) اگر ابتدا با خود دختر صحبت میکردم و بعد اقدام میشد قطعا وضع جور دیگری رقم میخورد ( طوری که دخترای مختلفی در دانشگاه و فامیل هستن که به بنده پیشنهاد ازدواج و دوستی میدن )  .... (اینم ی خلاصه دیگه درباره فی ما وقع )

بعد از همه این مسائل و وجود شرایط گناه و همچنین سست شدن و انحراف در  مسیر مذهبی شدن و مذهبی ماندن، تکاپوی بنده برای ازدواج بیشتر شد و اینبار خودم به فکر افتادم که گزینه مورد نظر پیدا کنم و در این حین  طور تصادفی با خانم مطلقه ای که 26 سال سن داره آشنا شدم، چند جلسه صحبت کردیم و خروجی این صحبتا شد :