خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۸۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام دوستان
من 19 سالمه و حدودا یک ساله که عقد کردم. تو این مدت به نامزدم اصلا علاقه مند نشدم که هیچ، یه جورایی ازش زده هم شدم. من این مسئله رو عینا بهش نگفتم و سعی کردم متوجه نشه ولی حدس میزنم که متوجه شده ( یقینا متوجه شده ). ولی او همیشه میگه که منو خیلی دوست داره.
اینکه از من همیشه توقع داره که من کامل باشم ولی او حتی زحمت یه ملاحظه کوچیک رو هم به خودش نده و اگر من کم کاری کنم بدترین ادمم ولی اون هیچ ایرادی نداره و خیلی رک به من میگه این رفتارایی که از من میبینی رو فراموش کن و فکر کن من یه ادم دیگه ایم . من نمیتونم با این خلقیات کنار بیام .
احساس میکنم منو مثل یه ملک یا ماشین خودش میدونه، که هر وقت دلش خواست بیاد سوار این ماشین بشه و بعد بذارتش بره. انگار هیچ امور دیگه ای با من نداره. من فوق العاده از این رفتارها عصبانی میشم و اینا باعث شده به مرور ازش زده بشم، واقعا نمیدونم باید چکار کنم. و این زده شدن به مراتب باعث شد من این ذره بین رو ( ناخوداگاه ) بیشتر به دست بگیرم. این رفتاراش واقعا لج منو در میاره.
من به مشاور مراجعه کردم،یکی میگه جداشو یکی میگه متحول شو و برو زندگی کن. این عدم علاقه باعث شده من از هیچی لذت نبرم؛ از رابطه جنسی ( نامزدم هم تلاشی برای ارضای من نمیکنه و هر دفعه میگه تایم نداریم یا به خاطر اینه که دخول نداریم یا.... )، از با هم بودن،حتی یه شام خوردن ساده..!
لطفا کمکم کنید. ایا من اشتباه میکنم و سخت میگیرم؟>>>
کمکم کنید دید و نظرم رو تغییر بدم . یا چطور سعی کنم بهش علاقه مندشم که حداقل خودم اینقدر اذیت نشم. یا چطور به او منتقل کنم که چطور منو به خودش علاقه مند کنه؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام خدمت تمام بزرگواران
دخترم و متولد 73  یه زندگی بی هدف دارم و تمام روزام تکراری و شبیه هم و بی نتیجه.  من هنوز نه دانشگاه رفتم نه ازدواج کردم در صورتی که تمام دوستام سرو سامون گرفتن و بسیار غبطه میخورم به حالشون .
میدونم تقصیر خودم بود از بس تنبلی کردم و همینطور بلند پروازی کردم نرفتم دانشگاه به امید اینکه بتونم یه رشته خوب قبول شم در صورتی که هیچ تلاشی نکردم براش .
امسالم دوباره واسه کنکور ثبت نام کردم به امید اینکه دیگه امسال جبران میکنم ولی امسال بدتر از پارسال بودم واقعا دلزده شدم و بسیار نگران آینده ام خودم با دست خودم 4 سال از زندگیم و تباه کردم .
در صورتی دختری به سن من نرمالش این بود که لیسانس داشته باشه و ازدواجم کرده باشه ولی من چی هیچ کدوم ندارم  دلم برا خودم میسوزه الان 70 روز تا کنکور مونده و من هیچم و بسیار نگران و از شدت استرس نمیتونم  هیچ کاری کنم .
امید و انگیزه مو از دست دادم  ای خدا  ای کاش  من واسه زندگیم تلاش میکردم تا  و الان اینقدر نگران نبودم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

پسری 23 ساله ترم اخر کارشناسیم . یکسال پیش با یکی از همکلاسیام در مورد معیارای ازدواجمون حرف زدیم البته خانوادشون در جریان بودن. بعد از دو هفته من هم از بعضی معیاراشون و هم از همسن بودن مردد شده بودم که تو یه ملاقات حضوری خواستم تموم کنم که ایشون گریه کردن و گفتن شما بهترین مورد من هستین که هم تحصیلات دارین هم اینده خوبی.

من نمیدونم شاید دچار حس ترحم شدم و ما به صورت رسمی نامزد کردیم تا موقعی که درسمون تموم شد عقد کنیم. اما تو این یک سال من و ایشون بیشتر به بعضی اختلاف تفکریمون پی بردیم که ابته بعضا در هر زندگی پیدا میشه اما یه چیزی خیلی فکرمو مشغول میکنه اونم اینکه ایشون خیلی حساسه.

اینو حتی مشاورم گفت بهم. و یه مشکله دیگه هم اینه که ایشون در عرض یکسال 6-7 بار به من گفتن تموم کنیم اما فرداش میان میکن من عصبی شدم معذرت میخوام که این حرفام بیشتر در زمان عادت ماهانشون بوده .
بنظر شما به خصوص خانمها این رفتار چه معنی داره ؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام من دختری 23 ساله هستم ، مشکلم اخلاقم هست مثل بعضی ها دو رو نیستم میدونم دو رو بودن خوب نیست اما در بعضی مواقع دردسر میشه برام کلا جدا از دو رو بودن مشکل اصلی اینه که من هیچ سیاستی ندارم یعنی هر چیز و باید با داد و هوار و جیغ و .. حلش کنم و اخرش هم به نفع من تموم نـــمیشه  .

واس همین نه کسی جذبم میشه و نه کسی از من خوشش میاد بذارید واستون یک مثال بزنم؛ چند وقت پیش یکی از آشناها که خانمی هستند موهاش رنگ کرده بود و از ما نظر خواست منم نظر واقعیم رو گفتم .
از نظر من خیلی زشت و بد بود مودبانه گفتم به خاطر فلان و فلان بدم میاد و جالب نیس اصلا هم مسخره نکردم ! ایشون با من سرسنگین شدن و به زور جواب سلام منو میدن در صورتی که یکی دیگه آشناها که اونم خانوم هست اینقدر ازش تعریف کرد و زبون ریخت بعدش که اومدیم از خونش بیرون شروع کرد به مسخره کردن طرف ! هر کاری میکنم نمیتونم دروغ بگم اگه راستشو نگم میترکم .
تقریبا تمام آدم های دور من همین شکلی ان جلوی طرف عالی اند و خودشون رو فرشته نشون میدن و به محض اینکه طرف رو نمیبینن شروع میکن به غیبت و بدگویی .. در صورتی که من ظاهر  و باطنم یکیه هر چی باشه راستشو جلوی خودش میگم نه پشت سرش .
واقعا خسته شدم نمیدونم چطوری با سیاست باشم ، که هم مردم جذب بشن و از من بدشون نیاد هم بتونم حرف خودمو با خوش اخلاقی به کرسی بشونم نه داد و بیداد !
اینکه میگم با داد و جیغ و اینا چون که خودم دروغ گو  و دو رو نیستم وقتی یکی  بهم دروغ میده و من میدونم داره دروغ میده و بهش میگم تو داری دروغ میدی و اون به هیچ وجه قبول نمیکنه خیلی عصبی میشم و شروع به داد زدن میکنم که من احمق نیستم و  داری به من دروغ میگی .
همین باعث کدورت و دعوا میشه  نمیتونم هم چشمم رو هم پشت دروغ ها و دو رو بودن های مردم ببندم توقعم هم اصلا نــمیشه فقط خیلی میسوزم که یکی منو احمق فرض کنه و خودش رو زرنگ به خاطر دروغی که میگه .
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

میخواستم نظر همه مردها و زن های مجرد و متاهل رو در مورد این سوالم بدونم:

موارد زیر رو به ترتیب عشقی که بهشون دارین، مرتب بکنین، یعنی بگین که کدوم رو بیشتر از همه تو زندگیتون دوست دارین یا خواهید داشت، دلیلش رو هم بگین اگه امکانش هست، در ضمن، خواهشا جنسیت خودتون رو هم مشخص بکنین، خیلی خیلی ممنون.

مادر و پدر - همسر (شوهر یا زن) - فرزند.

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
من پسر 25 ساله ای هستم که تا حالا هیچ رابطه ی خلاف شرعی با هیچ دختری چه دخترهای فامیل ، دانشگاه ، تلگرام ، چت روم و هر جای دیگه نداشتم .
بعضا توی مطالب سایت از مطالبی می خونم که دختری به گناهی در گذشتش اعتراف می کنه (منظورم گناهایی که توی روابط دوستیه حالا چه به قصد ازدواج چه بدون قصد ازدواج ) و میگه توبه کردم .
از یک طرف بعضی پسرها میان می گن اگه ما بفهمیم توبه کرده و بعد از اون پاک می مونه ما هم روی گناهش چشممون رو می بندیم (حتی در مورد رابطه معاشقه و جنسی هم بعضیا اینو می گن! ) . ولی من هر چقدر با خودم کلنجار برم اگه بفهمم نمی تونم ببخشمش . نهایتا بتونم رابطه در حد چت و تلفنی را باهاش کنار بیام اونم اگه مدتش طولانی نباشه و زیاده روی نکرده باشه .
آیا مشکل از منه که نمی تونم گذشته ی ناپاک دختری رو ببخشم و چشمم رو روی گذشته ناپاک ببندم و به آینده ش  امیدوار باشم ؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من دختر 21 ساله ای هستم که تو دوران عادت ماهیانه ام روزای اول بشدت احساسی میشم و بی دلیل گریم میگیره و برعکس بقیه روزا بیشتر ارومم استراحت میکنم برخی ماه ها البته ممکنه زود از کوره در برم .

من واقعا نمی دونم چکار کنم خدا رو شاکرم مشکل خاصی ندارم که دلیلی داشته باش بشینم گریه کنم . سوالم این هست از خانوم های گرامی آیا این موضوع برای شما پیش امده و شما هم احساساتی میشین اصلا نمی دونین چرا بی دلیل گریتون بگیره در این دوران؟؟؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه و خوب بمونه .
من یک پسر ۲۶ هستم. به یکی از اقوام ( مثل دخترخاله یا عمو... ) علاقه مند شدم. طی چند سال علاقمو با رفتارام بهش نشون دادم... طوری که بعد از مدتها اونم دوسم داش البته به عنوان همون خویشاوندی بینمون
... یک روز برگشت گفت خیلی برام عزیزی و دوستت دارم ٬و اگر گاهی شوخی میکنم‌ بخاطر همینه ٬یه وقت ناراحت نشی...
همیشه حرفم تو دلم موند که بگم منم دوستت دارم اما به شکل دیگه ( همسفر مابقی جاده عمر)
روزها گذشت ... وقتی از احساسم مطلع شد... جواب منفی داد ٬یه سری مسایل کوچک ، گذشته رو که بین خانوادهامون اتفاق افتاد . در حال حاضر مشکلی وجود نداره . از نظر اخلاقی کاملا همو قبول داریم .
همون روزها بیشتر از گذشته همو در رفت و آمد فامیلی میدیدیم.حتی گاهی زنگ میزد و صحبت میکردیم بعد این قضیه یک روز در حالی که یک دختر دیگه کنارش بود... گفت که یکی رو دوس داره.  البته حرفاش همه به طنز بود!!!
از اون به بعد سعی کردم کمتر ارتباط داشته باشیم تا حرمتا حفظ بشه و منم‌ از حرفاش ...
خلاصه دو ماهی گذشت! که هیچ ارتباطی نداشتیم... زنگ زد که بیاد جایی که هستم تا کارشو انجام بده ( البته هر جایی میتونست انجام بده )
منم که واقعا نبودم .گفتم فعلا نیستم که بیای و خیلی محترمانه خدافظی کردیم . گذشت تا لحظه سال تحویل که چند دقیقه مونده به تحویل پیام تبریک و ارزوهای خوش فرستادن... منم یک متنی فرستادم... حالا که یک ماهو نیم گذشته از عید هیچ پیامی ندادیم نه اون نه من . من فقط ازش دور شدم که بفهمه احساسم از عقلو قلبم نشات میگرفت و اصلا عادت صرف نبوده . حالا بنظر شما عزیزان من چکار کنم ؟ دوباره پیشنهادمو مطرح کنم؟
این حرفا و رفتارهاش از نظر شما چه معنی و مفهمومی داره (یعنی ترحمه یا احساس؟)
حرفام بسیار خلاصه بود و من دوس دارم همیشه خوشحال باشه حتی اگع گاهی با حرفاش ٬خوشحالی از قلبم فاصله میگیره ، فقط بگید در حال حاضر چکار کنم ؟
با سپاس٬متین
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

خسته نباشید لطفا راهنماییم کنید .

خیلی نگرانم ۲۲ سالمه . نامزد دارم گاهی با هم رابطه جنسی داریم البته بدون دخول ، همیشه هم مایع منی بیرون ریخته میشه ولی از پیشاب نگرانم .

چون این سری اصلا علائم عادت ماهیانه ندارم . خیلی نگرانم . آیا امکان حاملگی با پیشاب و بدون دخول وجود داره؟ خیلی نگرانم دارم میمیرم باید چیکار کنم؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰


سلام
پدر و مادرم حتما از هم طلاق میگیرن. من 22 ساله هستم و دانشجو. به امید خدا به زودی استخدام شرکت میشم. یه دختری رو دوس دارم و میخوام دو سال دیگه باهاش ازدواج کنم( دوست نیستیم فقط باهاش مطرح کردم و ایشون هم ابراز علاقه کرد) .

اما پدر مادرش خیلی سخت گیرن و حس میکنم چون فرزند طلاق هستم بهم نمیدن دخترشونو. خیلی افسرده و ناراحت شدم. میخواستم بدونم واقعا اینطوره؟

جامعه همچین دیدی به ما بچه های طلاق داره؟ من همیشه روی پای خودم بودم قدم کج بر نداشتم. میدونم چقد بده طلاق و سختی هاشو دیدم. واقعا من محکوم به اینم که تنها زندگی کنم؟
  • یه دوست