خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۸۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام

میخواستم بدونم که آقایون معمولا برای درخواست رابطه از خانوم به روش غیر مستقیم چیکار میکنند و از روی چه نشانه هایی باید متوجه شد که آقا نیاز به رابطه داره و یا صرفا یه ابراز محبت و معاشقه هست ...

و دیگه اینکه اون دسته از آقایون که دوست دارن خانوم شون هم گاهی اوقات پیش قدم بشه از چه روش هایی خوششون میاد؟ یعنی اینکه خانوم باید چکار کنه که به صورت غیرمستقیم پیش قدم شده باشه.

ممنون

"تازه عروس"
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

قصد ازدواج با یه اقایی رو دارم که هردومون زیر 25 سال هستیم . من خودم خیلی خجالتیم در مورد مسائل زناشویی و امیدوار بودم که وقتی ازدواج کنیم ایشون بتونه منو اماده کنه و کمکم کنه که ترس و خجالت ازم دور شه .

متاسفانه الان فهمیدم که ایشون خجالتی تر از منن و یکی باید به خودشون کمک کنه. و از طرفی هم فکر میکنم که من نباید پا پیش بذارم برای زفاف و اقا باید این کارو بکنه و رعایت حال عروسشو بکنه.

حالا چیکار کنم که هم خجالت ایشون از بین بره و هم برا خودم کمتر شه؟ به وضوح هم سر همین شرم نمیتونم باهاشون حرف بزنم .

کمکم کنید.

ممنون

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام به همه خانواده برتریا

مستقیم برم سر سوال یا شاید مشکلم

یه دختر 19 ساله هستم چند روز پیش خالم عکس یه پسر بهم نشون داد گفت دنبال یه دختر خوب میگرده برای ازدواج... خواهرش از خالم خواسته بود اگه موردی مشناسه معرفی کنه... تا اینجا اصلا حرفی از من نبود منم کلی خندیدم که مگه میشه اینجوری ازدواج کرد؟ ... دختر و پسر باید از قبل همو بشناسن ( نه دوستی و این چیزا ولی خب باید یکم از هم شناخت داشته باشن دیگه )

تا اینکه دیروز خالم به مامانم گفته بود یه عکس از من براش بفرسته تا به خواهر این اقا نشون بدن. بدون اینکه من بفهمم...خلاصه من با خبرچینیه خواهر کوچیکه فهمیدم و کلی قشقرق به پا کردم .

اخه من 2 ماه دیگه کنکور دارم. ولی همه میگن خوب کیسیه، وکیله، اخلاقش خوبه، دستش به دهنش میرسه و ...
نمیدونم چیکار کنم... منی که هدفم درس بوده الان باید به ازدواج فکر کنم؟ البنه گفتن که با درس خوندن محالف نیستن

ولی خب من دوست داشتم که قبل ازدواج عاشق شم نه اینکه اینجوی بدون هیچ علاقه ای ... به نظر شما چیکار کنم؟

غرور یه دختر خورد نمیشه عکسشو بفرسه تا ببینن میپسندن یا نه ؟ ممنون میشم راهنماییم کنید . ببخشید طولانی شد حرفام

انشاء الله که زندگیتون شیرین باشه براتون و به هرچی میخواید برسید

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من یه پسر 22 ساله ام تازه لیسانس گرفتم و سربازی نرفتم. یه ساله که عاشق یکی از دخترای فامیلمون شدم که 3 سال ازم کوچیکتره ولی متاسفانه فراهم نبودن شرایط ازدواج و اندکی فاصله طبقاتی مانع شد که عشقمو به ایشون ابراز کنم و تصمیم گرفتم بی خیال بشم ( بگذریم که چقدر برام دردناک بود).

چند وقتی گذشت تا اینکه شنیدم براشون خواستگار اومده. از شنیدنش احساسی بهم دست داد که توصیفش سخته اون روز بود که عمق علاقم به ایشونو فهمیدم تصمیم گرفتم ایشونو با خبر کنم مخصوصا اینکه فهمیدم ایشونم از من بدش نمیاد ولی من کماکان مشکل مالی دارم .

واقعا به بن بست خوردم کار هر شبم شده گریه و فکر کردن به عاقبت کارم. دو دلم که از سر راهش برم کنار و ازش نخوام چند سال منتظرم بمونه یا اینکه شجاع باشم و حرفمو بزنم .

آخه میترسم تا آخر عمرم حسرت بخورم و خودمو نبخشم. ضمن اینکه ازتون خواهشمندم نظرتونو راجع به شرایطم عرض کنید، میخواستم ببینم کسی بوده که شرایط منو قبلا داشته باشه و اینکه کدوم راهو انتخاب کرده و سرانجامش چی شده؟

از لطفتون ممنونم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
با عرض سلام
به همه توصیه میکنم این پست منو بخونید. مطمینم خیلی اموزندست.
اخر این پست نوشتم که امیدوارم یه روزی بیام و پست بذارم و بگم معجزه خدا رو دیدم و زندگیم به روال عادی برگشنه.
امروز همون روزه
چقدر خدای من مهربونه و چقدر منو دوست داره.خداوند همونیه که من می خوام،کاش منم یه ذره همونی بودم که اون می خواست.
طی یکی دو سال قبل و مخصوصا سال گذشته خیلی مشکلات بهم تحمیل شد.خیلی افسرده شدم. خیلی به خدا اعتراض کردم. از بخت بدم و خیلی چیزای دیگه.همه بهم میگفتن خدا خیلی بهت عنایت داره و دوست داره اما من احمق هیچ وقت درک نکردم.
امروز چیزایی می بینم و میشنوم که متوجه میشم چقدر اشتباه میکردم. علاوه بر این حکمت تک تک اتفاقاتی که در سال گذشته برای من افتاد رو دارم به چشم خودم میبینم. بهترین موقعیت ها رو خداوند ازم دریغ کرد تا مبادا در دام هایی بیفتم که الان به چشم می تونم گرفتاری ها و مشکلاتش رو ببینم.
ولی الان همه چیز خوب پیش میره به لطف خدا. من همون جوون گذشته با شور و هیجان خیلی خوبی هستم که به طور دقیق می تونم ببینم که خیلی قوی تر شدم خیلیییی. هیچ اثری از اون افسردگی وجود نداره. حس کردن این مطلب کار دشواریه اما من بهش رسیدم.
توصیه میکنم از یاد خدا غافل نشید.حتی اگر شده روزی یه سوره از قران رو بخونید. دست از این خدایی که خیلی کارا از دستش برمیاد برندارید.
خدانگهدار

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
بنده پسری هستم که قرار بود با دختر خانمی ازدواج کنم. اما نشد و اون با شخص دیگه ای ازدواج کرد و من ناراحت شدم.حالا ازش متنفرم چرا؟
چون تازه بعد از ماهها فهمیدم اون موقع همزمان با دو تا خواستگار در ارتباط بوده. اما به این شخصی که باهاش ازدواج کرده انقدر دروغ گفته و اذیتش کرده که خدا میدونه.
دروغ و کلک و فریب و ظاهر سازی و پول پرستی و هزار تا چیز دیگه. اون پسر الان شرایط خیلی سختی داره . فقط دعا میکنم خدا نجاتش بده.
تازه می فهمم چقدر احمق بودم و اینکه خدا چقدر هوامو داشته . خدا نگذره از خانواده هایی که اینجوری با جوونا بازی میکنن. اقا پسرا خواهشا توی انتخاب همسر دقت کنید. فقط میتونم بگم متاسفم. اگر شرایط اون پسر رو مفصل توضیح بدم دیگه هیچوقت سمت ازدواج نخواهید رفت. مرد باید مقتدر و قاطع باشه همین و بس.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

دختری هستم زیر 26 سال . سوالم اینه که راستش در گذشته احساس میکردم بشدت دختر گرمی هستم و بشدت نیاز به ازدواج رو در خودم احساس میکردم. اینقدری که همیشه ترس از افتادن در دام گناه همراهم بود.

خیلی سعی میکردم که به مسائل جنسی فکر نکنم چون خیلی زود تحریک میشدم و برام سخت بود ذهنمو از این مسائل پاک کنم. اما یکی دو ساله که بشدت سرد شدم. برام اصلا مهم نیست که ازدواج بکنم. تا حالا موقعیت جدی برای ازدواجم نداشتم. هیچ میلی دیگه به ازدواج ندارم. نه دیگه فکرم سمت این چیزا میره نه اگه هم بره تحریک میشم.

اگه خواستگاری بیاد که به هر دلیل هم کفو من نباشه به راحتی رد میکنم. به پسری علاقمندم اما هیچ میل جنسی نسبت بهش ندارم. فقط از شخصیتش خوشم میاد. البته خودش از علاقم خبر نداره. حالا اصلا مشکلم این پسره نیست. فقط تعجب میکنم چطور بعضی از دخترای 28 - 29 ساله و حتی بالاتر پست میذارن و اینقدر شور و شوق دارن. چرا من مثل یه تیکه یخ شدم نسبت به همه چیز؟! :(

میترسم اگه ازدواج کنم شور و انگیزه و انرژی برای شوهرم نداشته باشم. من قبلا اینجور نبودم. علتش چی میتونه باشه ؟ بخاطر سرکوب کردن نیازام سرد شدم یعنی ؟ ( اون موقع که نیاز داشتم خواستگار نداشتم ) یا چون هیچ کسی تو زندگیم نیست سردم ؟ یا ...؟!
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام به همگی
ازدواج با پسری که خانوادش راضی این وصلت نیستن و پسر به تنهایی میاد خواستگاری و حتی در مراسم عقد و عروسی تنهاست چه عواقبی داره؟
با توجه به اینکه پسر دو ساله که سعی میکنه خانوادش رو راضی کنه. خانواده دختر خیلی خانواده اصیل و خوبین ولی چون پسر همیشه پشتیبان خانوادش بوده مادرش نمیذاره که با دختری از یه شهر دیگه ازدواج کنه .
با توجه به اینکه دختر و پسر بینهایت همو دوس دارن و اوایل خانواده دختر راضی بودن ولی بعدش به شدت مخالفت کردن.
اگه من بدون خانوادش قبولش کنم عزت نفسم از بین میره؟
مردم پشت سرم حرف میزنن؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
سلام
من زنی 37 ساله هستم ، 22 ساله که ازدواج کردم دو تا دختر دارم . مشکلی که دارم که تو این سال ها حل نشده و آن هم تعصب بسیار شدید همسرمه. شوهرم بسیار دست و دلباز و شوخ طبعه با همه (زن و مرد)
روابط اجتماعیه خوبی داره اینها همه در شرایطیه که من در اون جمع حضور نداشته باشم و زمانی که در منزل خودمان هستیم همین شرایط حاکم هست . (خوبی و خوشی)
مشکل زمانی اغاز میشه که ما در حضور دیگران باشیم مثل عروسی و پارک و مهمونی و... به یک باره اخلاقش عوض میشه دیگه با دیگران هم محدود میشه و شوخی نمیکنه حرف نمیزنه و از ما هم خیلی ایراد میگیره که چرا حرف زدی چرا نگاه کردی چرا خندیدی چرا چرا چرا ؟
ولی خودش دوستان زیادی داره با اونا رفت و اومد میکنه و حسابیم بهش خوش میگذره ولی راضی نیس که من با یه نفر حرف بزنم حتی تو ارتباط با خانم ها خیلی محدودم.  انگار هراس داره که من با کسی حرف بزنم یا ارتباط داشته باشم .حتی فامیلی.
لطفا کمکم کنید بسیار رو این موضوع حساسه و دعوا میکنه بعضی موقع ها تا هفته ها قهره و این موضوع هم من و بچه هامو اذیت میکنه هر چقدر من محدود عمل میکنم اون محدودیتشو بیشتر میکنه  .
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من کوروش هستم.  لطفا اگه میشه در مورد بازی ها و شوخی هایی که زن و شوهرا تو خلوت خودشون انجام میدن صحبت کنید.

لطفا زیاد در مورد جزئیاتش صحبت نکنید و فقط اگه ایده ای دارین بیان کنید.

با تشکر
  • یه دوست