خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۸۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام

یکی از اقوام نزدیک که باهاشون ارتباط خانوادگی زیادی داریم و پدرشون با پدرم شریک هستن به من علاقه دارن ...
از همه لحاظ عالی و بی نقص هستن و با من همخوانی دارن  ... میگن که چند ساله منو دوست دارن و به خاطر سن کم من بهم نگفتن ..
من 16 سالمه  و تا الان همه این موضوع رو می دوستن  ... یک ساله این موضوع فهمیدم  و البته سر بسته  نماند که منم به ایشون علاقه مند بودم یک ماه قبل عید خود طرف با من صحبت کردن و ابراز علاقه شدید.. هر روز پیام های عاشقانه  میفرستن  و کادوهای گرون قیمت برام می خرن  ..
با ایمان هم هستن و کلا هر ویژگی یک خواستگار نمونه رو دارن .. و عشق دو طرفه هم توفیق دیگه ای هس که نصیبمون شده ...
پدربزرگم آرزوی ازدواج ما قبل مرگشون رو دارن و اصرار دارن که همین تابستون ازدواج کنیم ... با توجه به سن کمم و علاقه ای که به تحصیل دارم موندم چی کار کنم ... اگه اتفاقی برا پدربزرگم بیفته  و به آرزوش نرسه  هم من نمیتونم خودمو ببخشم ...چون پدربزرگم من رو خیلی دوست داره و به من خیلی لطف داره .. واقعن سن کمی دارم  و اگه بخوام اعلام نارضایتی بکنم کل فامیل ازم ناراحت  میشن  ... و ارتباط پدرم با پدر ایشون هم بهم میخوره .
چیکار کنم به نظرتون ؟ من از لحاظ فکری در سطح بالایی قرار دارم  نسبت به سنم  اما باز هم می ترسم ... وقتی از ایشون درباره اینکه ادامه تحصیل بدم هم پرسیدم گفتند که  باید درستو ادامه بدی .. چون من دوست دارم همسرم باسواد باشه )
به نظرتون ازدواجمو موکول کنم چند سال اینده؟؟؟ مادرم میگن که اگه موعد رو عقب بندازم اونا هم از دستمون ناراحت میشن و منم شیرینی  اولیه رو ندارم ... چی کار کنم؟ جواب بدین لطفاخیلی شرایط بدیه
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

 من یه دختر 21 ساله هستم. اخیرا یه موضوعی ذهنمو مشغول کرده. راستش فانتزی هایی که راجع به شوهر آیندم دارم کمی از نظر دوستام غیر عادیه. بچه ها همه تعجب میکنن. میخوام بدونم واقعا من مشکل دارم؟ نکنه روانیم!

من دوس دارم  شوهرم آدم جدی و تا حدودی خشک باشه. خودم شدیدا ادم شوخ و پر انرژی و شاد و هیجانی هستم. دوس دارم لحن صحبت کردنش بیرون از خونه که دیگه حتی خشن باشه. گاهی حتی حرف خودشو به کرسی بشونه. به من گاهی راجع به شیطنتام تذکر بده البته میگم گاهی.

ولی مثلا خوشم نمیاد که دست بزن و اینا داشته باشه هااا. دیگه اینکه دوس ندارم چپ و راست بره و بیاد هی بگه دوست دارم عاشقتم و فلان و بهمان. حقیقتش اصلا دوس ندارم به شیوه ی معمول و رایج ابراز عشق کنه بهم.

دوس دارم به ندرت بهم ابراز علاقه کنه. ابهت و جذبه ی مردونش زیاد باشه. اصلا میخوام بدونم هست چنین پسری؟ اگه به شوهر ایندم بگم دوس دارم این طوری باهام رفتار کنی نمیگه تو مازوخیسم داری!! خخخخ نکنه بهش بربخوره!
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من یه خانم 23 هستم که 6 سال از شوهرم کوچک ترم مشکل من این که شوهرم کم رابطه جنسی برقرار میکنه نه این که میل نداشته باشه چون که شوهرم مربی بدنسازی هس و میگه هفته یه بار بیشتر رابطه جنسی داشته باشیم به عضله سازی و فلان.....ضربه وارد میشه و بدنم حجمش رو از دست میده .

شوهرم هم میل جنسیش خوبه و هم توان . ولی میگه نمیشه بدنم خراب میشه خودش میگه زیاد لباس های تحریکی نپوش جلوی من ..... نزدیک مسابقات که میشه کلا رابطه تعطیل میشه...

شما راهکاری میدونید.

ممنون
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

ببینید آقایان و بانوان گرامی ، سینه کلید ارگاسم و انزال در زنان است و اغلب در روابط مورد کم توجهی آقایان قرار میگیرد... در پروسه آماده سازی برای رابطه شوهر باید مرتب با مالش ، مکیدن ، ویشگون گرفتن، فشار دادن و خاراندن انار زنانه بپردازد...

هر زمان مرد در خانه بیکار بود و هر دو طرف احساس نیاز داشتند چه ابزاری بهتر از انار1 خانم برای بازی ... شبی که میخواهید به فرض مثال ساعت 11 رابطه داشته باشید خب آقا و خانم مثلا ساعت 6 مشغول تلویزیون دیدن هستند... آقا دستش بیکار نباشد از روی لباس مشغول به بازی و مالش شود... ویشگون ریز از پستان بگیرد. فشار دهد نوک سینه را آرام از روی لباس بکشد دست را به داخل یقه خانم برده و با قاچ بین دو انار بازی کند..در همین حال به حالات بانو توجه کند...

ترشحاتش را چک کند، ببیند احساس خیسی دارد یا خیر... هوسش تحریک شده یا خیر... خب در موقعیتهای مختلف همین بازی کردن را ادامه دهد. ببینید اینطوری هم برانگیختگی اناری رخ میدهد و هم پایین خانم خیس و آماده میشود برای اخر شب...

چند نوبت اینکار را تکرار کند البته به گونه ای که بتواند کنترل کند و به دلیل فواران شهوت مجبور به رابطه زود هنگام نشوند. گاهی از روی لباس انار را بو بکشد...اگر کنترل دارد کمی از روی لباس سینه ها و نوک آن را گاز بگیرد و اندکی بازی کند و نوک آن را به دندان بگیرد و بکشد... ببینید در کتب قدیمی ترشح آب منی زنانه را از انار زنانه میدانند پس اهمیت این عضو از چوچوله کمتر نیست ...

هر چقدر بیشتر انار مالیده لیسیده و مکیده شود نتیجه اش خیسی بیشتر هلوی زنانه2 و سیخی پایدار چوچوله است... به همین دلیل حتی بعضی زنان به واسطه ی لمس و مالش مفرط سینه در اوایل عقد ارگاسم میشوند ولی به مرور توجه و حساسیت به این عضو کم میشود در صورتی که باید بیشتر شود.

مردان باید همان مقدار وقتی را که صرف پایین تنه میکنند به بالا تنه هم اختصاص دهند ... گاهی در اوج رابطه زمانی که بی مهابا و با شور فراوان دارید از پایین تنه هم ملتذذ میشوید کمی دست نگه دارید و تمرکز را از پایین تنه به بالا تنه بیاورید و دوباره باز گردید...تاثیرش را خواهید دید.

بازی مداوم و مکرر با انار زنانه هم این عضو را شاداب نگه میدارد و هم هورمون هایی ترشح میکند که زنانگی بانو را بیشتر میکند و در ضمن باعث میشود انار خانم از حالت کالی و خامی خارج شود و خوش فرم تر و زنانه تر شود...

هیچ خانمی از توجه بیش از حد به این عضو ناراحت نمیشود. اولین عضوی که در اوایل رابطه ناخودآگاه مرد به آن توجه کرده و در حسرت رسیدن به آن است این عضو است .

بنابراین اهمیت به سزایی در رابطه دارد ... 

1 - سینه

2 - آلت زنانه

ادامه دارد ...

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من شهرزاد بیست سالمه. الان که دارم مینویسم باور کنید اشکام مثل بارون میباره. من حس ناپاکی میکنم. همش عذاب  وجدان دارم. بخدا من  دختر بدی نیستم و نبودم. راستش  میخوام درد دلامو بگم تا سبک بشم.

من در گذشته دختری بسیار پاک و عاشق خدا بودم. بسیار مهربان بودم و دلسوز و احساسی. بسیار پاکدامن بودم و خیلی هم ساده بودم از گناهان روابط دختر پسر کاملا دور بودم.

کاملا دست نخورده و نا اشنا با دنیای پسران. خیلی پاک بودم احساس قشنگی داشتم از اون همه پاکی. الان فقط دارم غبطه میخورم بحال اون رروزام. تا سوم دبیرستان  این وضع بود.

تا اینکه پسری بشدت بهم ابراز عشق کرد. منم بچه بودم و ساده. اولش اصلا توجه نمیکردم به هیچ وجه. از رد شدن کنارش حس شرم داشتم.

باورتون نمیشه تا یکسااااااال تمام همه روز سر راهم بود و یا مسیج های عاشقانه میفرستاد نمیدونم  شمارمو از کجا اورده بود. خلاصه یکسال و نیم گذشت تا دلم سوخت.

من هیچ علاقه ای نداشتم فقط ازروی ترحم و دلم براش سوخت. فکر میکردم راست میگه که عشق چقد قشنگه.

میخواستم ببینم عشق چجوریه. این شد که نرم شدم و باهاش حرف زدم. باورش سخته ولی من تمام تنم میلرزید وقتی نزدیکش ایستاده بودم.

نمیدونم از شرم بود یا چیز دیگه ای ولی قلبم سریع میزد و نمیتونستم سرمو بالا بگیرم خجالت میکشیدم.

تا کم کم بهتر شدم.خیلی حرفای عاشقانه ای میزد و من عاشق عشق شده بودم عاشق حس ناب عشق. من فکر میکردم اون دوسم داره. من باور کرده بودم. اعتماد کرده بودم.

چند ماه گذشت البته هنوز هم اون شرم تو وجودم بود. تا اینکه خواست ازم که باهام معاشقه کنه. اولین بار که میخواست منو ببوسه یکدفعه تنم لرزید یه لذت انی بود شاید برای اون هوس ولی بخدا من فکر میکردم این عشقه.

من هنوز هم نماز میخوندم .بعد از اون چند بار معاشقه داشتیم .ولی همیشه اون حس گناه همراهم بود. تا اینکه یک روز گفت میشه در یک مکان خلوت باشیم. من گفتم هرگز . چند بار و بارها اصرار کرد و میخواست در حدچند دقیقه در یک مکان خلوت با من کنارم باشه.

من میترسیدم ولی باور کرده بودم اون عاشقمه. شب قبلش خواب دیدم که یه ندایی بهم گفت شهرزاد تو پاکی تو نباید بری. روز بعدش وقتی خواست بیاد تو اون مکان خلوت تو راه تصادف کرد و نشد.

سه هفته بعد دوباره خواست اون بره اونجا و اینبار قفل در اونجا شکست و باز نشد. اینبار هم نتونستیم تنها باشیم.

بار سوم ناخوانده مهمون اومد خونه ما و من نتونستم برم. هر بار یک اتفاقی افتاد که مانع از خلوت ما شد.

بعدش سرقضیه ای باهاش قطع ارتباط کردم و بعدش اون گفت من دوستت نداشتم تو ساده بودی من فقط بخاطر خوشگلیت اومدم سمتت. و من شکستم که عشق اون دروغ بوده.

احساس پاکم از دست رفت. از اون به بعد همش عذاب وجدان دارم که چرا اون پسر و بوسیدم و چرا پاکیم رفت. بخدا من پاک بودم و الان الوده شدم. حس خیلی بدی دارم حس هرزگی . احساس میکنم ناپاکم.

گر چه همه هنوز منو به عنوان یک دختر پاک میدونن ولی در درون خودم همش حس نفرت از خود  و دارم. بخداخیلی پشیمونم.ولی الان واقعاحس میکنم بزرگ شدم و عاقل.. دیگه راحت به کسی دل نمیبندم و دیگه ساده نیستم.

پسرا رو شناختم و خیلی تجربه دارم. از روحیات و رفتار پسرا. ولی حس الودگی دارم. شما نظر بدید لطفا .

ممنون
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام خدمت دوستان

پسری هستم 28 ساله . اکثرا اوقات تو تنهایی به سر میبرم . اهل رفیق بازی نیستم .چون تنهام گشت و گذر و مسافرت هم نمیرم . همین باعث شده همیشه یه افسردگی داشته باشم .

با دختری 3 سال ارتباط داشتم خیلی خیلی دوسش داشتم چون منو درک میکرد . رابطه مون فقط در حد پیامک بود اونم برا اشنایی همین . بعضی وقتا هم تلفنی حرف میزدیم 2 بار زنگ زدیم برا خواستگاری که خانوادش قبول نکردن بعدش خودش گفت برو پی زندگیت خانوادم قبول نمیکنن با ازدواج ما .منتظر من نمون.زندگی تو خراب نکن  .

بعد سر یه موضوعی بحث کردیم گفت کلا برو .که جدا شدیم بعد چند روز پیام داد که بی معرفتی .این 3 سال بازیم دادی .حلالت نمیکنم خوب من باید چیکار میکردم .خانوادش قبول نمیکردن .خودش میگه برو .

بعد جدایی مون حال روزم خیلی بد شده دیگه زندگی ایم بی روح و سرد شده .برام معنی نداره .غم و شادی برام فرقی نداره .روز رو شب میکنم شب رو روز .هدفی ندارم .دچار افسردگی شدیدی شدم .کلا زندگی برام بی معنی هست .

راستش بعد جدایی خواستم ازدواج کنم ولی یه جورایی ترس داشتم .همش خاطرات 3 سال میاد ذهنم عذاب وجدان میگیرم .میگم نکنه نفرینش بگیره منو . نکنه به خاطر ازدواج من روحیاتش بد بشه افسرده بشه .الان رابطه ای ندارم ولی فکر زیاد میکنم .
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

لطفا کسایی که تازه عروسی گرفتن بگید تشریفات بهتره یا خودمون بریم تالار بگیریم بهتره؟
جدیدا موسسه های تشریفات تبلیغات زیادی میکنن اما ریز هزینه ها رو نمیدن آدم احساس میکنه همه چی شفاف نیست.
ضمن اینکه همه تالارها به خوبی پذیرایی میکنن و فقط خودمون باید میوه و شیرینی بهشون بدیم تا برامون سرو کنن.
اگه میشه معایب و مزایای هر دو صورت مراسم گرفتن رو بگید
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من یه دختر زیر 25 سالم که حدود 6 ماه پیش یکی از پسرهای فامیل که زیر 30 ساله بهم به صورت خصوصی ابراز علاقه کرد یعنی پیام داد بهم و گفت که قصدش ازدواجه.

خانوادشم قبل از اینکه خودش به من بگه رسمی از خانوادم خواستگاری کرده بودن و جواب رد شنیده بودن .

من میدونستم که خانوادم راضی نمیشن اما انقدر ابراز علاقه کرد و این داستان ادامه پیدا کرد که منم بهش وابسته شدم.

میدیدم همو دمه دانشگاه و با هم تلفنی ارتباط داشتم هر چی من میگفتم خانوادم نمیذارن میگفت راضی میکنم...

تا اینکه بعد از 4 ماه که با هم در ارتباط بودیم من به خانوادم بنا به دلایل گفتمو خیلی عصبی و ناراجت شدن و گفتن باید همین الان این داستانو تموم کنی چون میگن وضع مالی اونا خیلی پایین تره و اینکه کلا از نظر خانواده ی من سطح فرهنگ اونام پایین تره و میگن اگه این وصلت انجام بشه ما ابرومون تو فامیل میره...

با اینکه پسره خیلی خوب و مذهبیه هیچ مورد بدی ازش ندیدم..خودش کارمنده و از مهر دانشجو میشه. حالا بعد 4 ماه که رابطمون  تموم شده بود باز به دوستم پیام داد که به گوشه من برسونه که با پدرم صحبت کرده و پدرم بهش گفته هر خواستگاری بیاد تو رو میذاریم یه کفه ترازو و خواستگار دیگرو طرفه دیگه.

و اینکه گفته فعلا طرف من نیاد تا ببینیم قسمت چی میشه و گفته که مادرمم خیلیییییی مخالفه. حالا اون باز امیدوار شده و میگه من راضی میکنم اصن یا تو یا تا اخر عمر هیچکس.

قسم میخوره و اینو میگه. منم چن روزه باز هواش افتاده تو سرم و همش بهش فکر میکنم خیلی دوسش دارم ولی نمیخوام کسی مسخرمون که که چرا این وصلت و انجام دادیم و خواستگار خیلی بهتر میتونسته برام بیاد...

اما من مطمئنم که پسره خیلی خوبیه و هیچ کس دیگه نمیتونه منو به اندازه اون دوس داشته باشه... الان گاهی به دوستم پیام میده که دوستم به من برسونه حرفشو...
تو رو خدا راهنماییم کنید که چیکار باید بکنم که بهترین انتخاب و انجام بدم... همش میگم کاش دوسش نداشتم...

در ضمن اینم میدونم که کارم روز اول اشتباه بوده که باهاش وارده رابطه شدم اما بچگی کردم تو رو خدا کمکم کنید...:(
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

دختر خانمی هستم که حدودا 1 ساله که عقدیم و شوهرم یک شهر دیگه که 1 ساعت تا شهر خودمون فاصله داره . کار میکنه و کارش شیفتیه و بین شیفت هاش میاد شهر خودمون .

من از این ناراحتم که وقتی از سر کار میاد اول میره خونه خودشون ، به خاطر استراحت و حمام و بعد از 2 ساعت میاد خونه ما . حدودا 2 ساعتی میمونه .

دیگه اگه نخوایم توی شهر دوری بزنیم اخر شب میاد خونمون واسه خواب . من از این موضوع ناراحتم شاید در روز 3 ساعت پیش من باشه دیگه بقیش خونه خودشونه .

راستش من به خاطر این موضوع ازش دلسرد شدم خیلی علاقه داره به خونشون . اگه مسافرت جایی هم بریم عجله داره که سریع بریم شهر خودمون ( خیالم از هر نظر ازش راحته ها ) من چیکار کنم ازش دلسرد شدم . مث قبلا دیگه دوسش ندارم خونه خودشون هم میخواد بره پیش داداشش و مامانش
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من دختری هستم 19 ساله . مدت زیادی میشه که عادت دارم وقتی ( با عرض پوزش ) میرم wc داخل واژنم آب میفرستم و خارج میکنم تا داخل هم شسته بشه.  ایا این کار اشکالی داره؟ ضرری داره؟
  • یه دوست