خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۸۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام

تو دوران قبل عقد یه بار یه صحبتی بین من و نامزدم شد که اون کل نامزدیه چند ماهمون رو برد زیر  سوال که ما باید بیشتر فکر کنیم و عقد نکنیم که بعد عذرخواهی کردیم از همدیگه و من دیگه در مورده این موضوع بحث نکردم.

اما دیگه از اون به بعد تا چند ماه مونده به عقد و بعده عقدمون من همش این حرف نامزدم تو ذهنم میاد که منو نمیخواسته و پشیمون شده، همش تو ذهنم نشخوار میکنم و عذاب میکشم هر وقت هم ناراحت باشم این حرف بیشتر به ذهنم میاد و آزار میکشم.

از اون حرف به الان من شدم دختری که دیگه خیلی از حقم میگذرم و دیگه ناز نمیکنم واس نامزدم و کلا انگار تو ناخودآگاهم میترسم که ولم کنه یا نه .

منو کم دوست داره باید خیلی دقت کنم حتی اگه هم تو موردی واقعا حق دارم ناراحت بشم ناراحتی مو بروز نمیدم . همش تو دلم میریزم کلا دیگه مثل قبل راحت نیستم، اونم دیگه مثل قبل سر به سرم نمیذاره .

میدونید احترام و یه حالت رودربایستی بینمون پیش اومده صمیمیت کم شده، الان مشکلی نداریم مثلا بحثی دلخوری در واقع بخاطره همین حالتای من هیچ موردی برامون پیش نمیاد .

اما از درون خیلی بهم فشار میاد! نمیدونم چکار کنم ؟ اصلا آرامش ندارم ! اخه نامزدم هم شرایطش چه ظاهری ، درسی ، شغلی از من بهتر و سرتره، بخاطره این چیزا هم بیشتر استرس دارم که محبتش بهم کم بشه با اعتراضی ناراحتی بخاطر همین همش میترسم و از حقم میگذرم اصلا احساس معشوقه بودن ندارم .

احساس میکنم من دنبالشم اون معشوقه هست، خیلی حس بدیه ازتون میخوام کمکم کنید .

خیلی ممنونم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
قبل از همه بگم که  اینو بگم حتما همه شما میدونید "عشق قوی ترین نیروی جهان هست."
همه میدونید که عشق یک طرف چقدر سخته و چه اسیب ها و معضلاتی ممکنه برای طرف پیش بیاره. ولی من میخوام در یک مورد عشق دو طرف سوال بپرسم از دوستان.
-فرض کنید دختر و پسری  که به بلوغ عقلی و عاطفی رسیده اند واقعا عاشق هم باشند و تمایل به ازدواج داشته باشند.
ایا این عشق مشکلات پیش روی اون ها رو میتونه حل کنه؟ مثلا فرض کنید اقا مذهبی باشه ایا دختر بعد ازدواج حاضری حجابشو کامل تر کنه. یا فرض کنید وضعیت مالی خانم چندین پله بالاتر از اقا باشه و با این حال ممکنه بعد از چندین سال این خانم تو سر شوهرش نزنه و اونو خار نکنه.
یا اقا مدتی بیکار باشه و کار درست و حسابی نداشته باشه اقا خانم میتونه تحمل کنه این موضوع رو برای مدتی.یا چقدر امکان داره این عشق دو طرفه باعث بشه که دختر و پسر قبل ازدواج عیوب ظاهری و باطنی خودشون رو نادیده بگیرن(به شرطی که بعد ازدواج در صدد رفع اون هم قدمی بردارند).این عشق دو طرفه تاریخ انقضاش کی هست؟
من شناخت کافی از جنس زن ندارم و بیشتر مایلم خانم های محترم متن رو بخونند و چند لحظه خوشون رو جای اون دختر قرار بدهند و نظر بدهند. نظرشون برای من محترم هست.
تشکر
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام خدمت همه دوستان و همراهان خانواده برتر
مدتهاست که سوالی برام پیش اومده که ممنون میشم دوستان نظرات خودشون رو در این زمینه مطرح کنند .
یکی از بحث هایی که می بینم  زیاد بین خانم ها و آقایون مطرح میشه بحث مهریه است و اکثراً  آقایون زیاد موافق مهریه و بخصوص مهریه بالا نیستند و اون رو مانعی برای ازدواج خودشون می دونن و از طرفی هم خانمها مهریه رو به عنوان یک پشتوانه میدونن.
حقیقتش بنده به عنوان یک دختر شدیداً با قرار دادن مهریه برای خانمها مخالفم. چون اعتقاد دارم با قوانین کشور ما زن با ازدواج بخشی از حقوق و آزادی های شخصی خودش رو از دست می ده و مهریه هیچ نفعی برای زن نداره فقط یک مبلغی هست که در بسیاری از موارد هیچ وقت به زن پرداخت نمیشه مگر هنگام طلاق و جون به لب شدن و البته باز هم نه در همه طلاق ها!
حالا اگر خانمی هنگام ازدواج تصمیم بگیره هیچ مهریه مادی تعیین نکنه ولی در عوض برخی از شرایط ضمن عقد رو بصورت قانونی و قابل اجرا ثبت کنه از جمله حق اشتغال و تحصیل، حق خروج از کشور و حق جلوگیری از ازدواج مجدد مرد ( منظورم بطور همزمان ) شایدم حق طلاق و حضانت فرزند ( گر چه در مورد حق حضانت فرزند و شاید هم حق طلاق  اعتقاد دارم این حقوق به هیچ کدام از طرفین نباید داده بشه و بهتره بصورت توافقی و یا با رای دادگاه باشه ).
در هر صورت خیلی دلم می خواد بدونم آقایونی که اینهمه از مهریه می نالن و اون رو ظلمی در حق خودشون می دونن :
در صورتی که با یک چنین پیشنهادی از طرف دختر مواجه بشن آیا قبول میکنن؟ چه فکری در مورد اون دختر می کنن؟ کلاً نظرشون در مورد حذف مهریه و قرار دادن حقوق کاملاً برابر برای زن و مرد در ازدواج چیه؟؟
آیا خانمها ترجیح می دید که مهریه تعیین کنید یا حقوق برابر ؟
خوشحال میشم نظراتتون رو بدونم.
ممنونم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

همه ماها توی هرکاری که میخوایم اطلاعات کسب کنیم و موفق بشیم دنبال این میگردیم که چه کاری خوبه که انجام بدیم، ولی بعضی وقتا نبایدهایی که کمتر بهشون توجه میشه بیشترین ضربه رو بهمون میزنه بدون اینکه متوجه بشیم!
یکی از این مسایل مهم همین زندگی و روابط زن و شوهره همش میگیم چی کار کنیم چی بگیم پی بپوشیم!.....!!!! اما کمتر به این توجه میکنیم که آیا بقیه کارایی که جدای از این کارای قشنگ!! تو زندگی روزمره انجام میدیم درسته یا نه؟ همین که به همسرمون روزی چند بار بگیم دوست دارم کافیه؟ یا یه جاهایی رفتارمون خلاف اینو میگه؟ بیاین این دفعه بگین دوست دارین همسرتون واستون "چیکار نکنه" ؟
نکته مهم:
اتفاقایی که واقعا واسه خودتون پیش اومده رو مثال بزنین کلی گوی نکنین مثلا همه ما میدونیم که غرور یه مرد رو نباید شکست اما چطوری؟ اگر خانومتون کاری کرده که غرورتون شکسته و خدا نکرده ازش دلسرد شدین اونو بگین ( شرح حال ننویسین که ... )
مجردام میتونن هر چی دوس دارن بگن!!
نکته نه چندان مهم:
این رفتارهای ناخوشایند میتونه مربوط به مسایل جنسیتون بوده باشه یا رفتاری یا گفتاری یا هر چیز دیگه،مهم اینه که تا جای امکان واقعی باشه . خودم مجردم وگرنه اولیشو خودم میگفتم.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
من 24 سالمه و مذهبی ام، دوست دارم با یه شخص مذهبی زندگی کنم. شهر ما کوچیک و تعداد آدمای مذهبیش کمتر از تعداد انگشته. یکی از پسرای مذهبی رو همیشه زیر نظر داشتم چون میشد برادر شوهر دخترخالم.
ایشون خیلی متین و باوقار بود، هر روز که میدیمش بیشتر بهش علاقه مند میشدم و رفته رفته تو کارهای فرهنگی زیاد باهاش برخورد داشتم،خلاصه من خیلی به ایشون فک میکردم و با توجه به سنم میدونم هوس و اینا نبوده .
واقعا از روی عقل انتخاب کردم و همه چیش همون جوری بود که من همیشه دنبالش بودم، معیارهامو داشت و این باعث میشد بیشتر و بیشتر بهش دل ببندم...
همیشه بهش فکر میکردم، دختر خالم رو که میدیم یه چیزایی میگفتم تا بحث بره سر ایشون و بیشتر شخصیتش رو بشناسم، دوستام همه از ایشون بدشون می اومد و میگفتن مغروره ولی من غرور نمیدیدم و فکر میکردم به من علاقه داره، تا اینکه نیمه شعبان شد و من خیلی غیر منتظره شنیدم که ایشون نامزد کرده اونم با یه دختر که اصالتا همشهری ماست ولی خونشون ... .
پدرش معلمه و خانواده کم جمعیت هستن ولی من دختره رو نمیشناسم....خلاصه اینکه خیلی داغون شدم به این فکر میکنم مگه من چطور بودم که منو نادیده گرفت؟ تقصیر من چیه که پدرم کشاورزه و خونمون تو شهر بزرگ نیس؟
یا به من چه که خانواده پرجمعیت دارم؟ واقعا مگه اینا ملاکه؟ یعنی این چیزا میتونه جای اعتقاد رو بگیره؟ من واقعا داغونم همیشه فکر میکنم که مگه من چه عیبی دارم؟ شبا اینقدر گریه میکنم که نگو.... هر چند ایشون مقصر نیستند ولی نمیتونم براشون آرزوی خوشبختی کنم و همیشه میگم ای کاش به جایی برسه که حسرت منو بخوره.
دوست ندارم کینه کنم ولی دست خودم نیس... در ضمن نمیتونم فراموشش کنم و با خودم میگم دیگه مسجد نمیرم و کار فرهنگی هم نمیکنم که نبینمش ولی میدونم که فکرم اشتباهه...
خلاصه خیلی گیج و سر در گمم؛ اصلا نمیدونم تصمیم درست چیه؟ چیکار باید انجام بدم؟ فکر این که پسر مذهبی تو شهرمون نیس دیوونم میکنه؛ میگم نکنه کیسی که من میخوام گیرم نیاد... واقعا گله میکنم از پسرهای مذهبی ( البته مثلا مذهبی ) که به چیزایی اهمیت میدن که و معیارشون قرار میدن که ...
تو رو خدا به  راه کار بدید و کمک کنید تا بتونم از فکرش بیام بیرون و براش آرزوی خوشبختی کنم  و بهم بگید چیکار کنم؟
ممنون
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

کوروش هستم.  من میخواستم در مورد خواستگاری اطلاعاتی از دوستان بگیرم.  اینو بگم که من اصلا تجربشو ندارم و حتی به عنوان شخص ثالث هم تجربه ای ندارم. اینم بگم که خواستگاری کاملا سنتی هست و هیچ صحبتی بین من و دختر انجام نشده  .

1- توی جلسه اول اگه پسر خونه ی دختر نره،  خانواده دختر ناراحت میشن!؟  اگه بره بهتره یا نره؟  چون اول باید ببینیم شرایط منو قبول می کنن یا نه می پرسم.

2- سوالایی که بیشتر دخترا میپرسن چیه!؟

3- من هر جور فکر می کنم تنها معیارم اینه که منو درک کنه و توی مشکلات تنهام نذاره.  چه مشکل روحی، چه مشکل خانوادگی،  چه مشکل مالی و...  من اگه وقتی به مشکلی بر بخورم و همسرم هم روی اون مشکل مانور بده دیگه داغون میشم.  اینو باید چجوری مطرح کنم یا اصلا مطرح نکنم!؟  چون تو جلسه خواستگاری بیشتر تفکر بدبینیه و ممکنه با خودش بگه که این زن نمیخواد برده میخواد!

4- چیزایی که سعی کردم پیدا کنم واسه پیدا کردن کفویت فرهنگی ایناس ولی باز هم فکر می کنم خیلی مهم نیس بعضیاش و قابل چشم پوشیه.  فقط بگین چجوری باید مطرح کنم.

آرایش غلیظ _ من اصلا تو خلوت خودمون هم اگه زیاد آرایش کنه خوشم نمیاد.  اصلا فکر این که وقتی بوسش می کنم صورتم پر بشه از پنکک و کرم پودر دشواره. در مورد حجاب هم زیاد سخت گیر نیستم و فقط شلوار زیاد تنگ نباشه و مچ پاش هم دیده نشه اصلا.  مامانم میگه اصلا اینارو نگو و بعد از ازدواج بهش میگی. اگه اینارو بگی فکر می کنه خیلی سخت گیری و فکر میکنه اینارو بگی میخوای ذهنش رو آماده کنی واسه بیشترش

گرمی یا سردی _ این شاید خیلی مهمه.  متوسط هم باشه خوبه ولی سرد نباشه.  اینو چجوری بگم که از خونه پرتم نکنن بیرون!!!  بیشتر هم به خاطر خودش میگم.  چون من لمسیم و باید هی بچسبم بهش.  اگه سرد باشه شاید خیلی سختش بشه.  اینو هم بگم که احتمالا تو شهرستان باید برم خواستگاری و اوپن مایند نیستن

یه چیزی هم که هست اینه که تو شهر ما رسمه که اگه دختر بعد ازدواج بره تهران سالی یکی دو ماه تا موقعی بچه بره مدرسه میره پیش پدر و مادرش.  من فکر نکنم اصلا بتونم تحمل کنم!  دیوونه میشم!  مامانم میگه اگه بگی دختره میترسه.  خب مامانشه باید بره ببینتش!

تجملات _ من اصلا آدم تجملاتی نیستم. از این بوفه هایی که توش کریستال میچینن به شدت بدم میاد ولی از کارهای سنتی مثل اصفهان خوشم میاد.

در مورد مسائل خونه داری و آشپزی هم چجوری باید صحبت بشه!؟  چون بعضی ها میگن که وظیفه زن کلفتی نیست و هر چقدر که دوست داشته باشه کار میکنه

دوستان هر چقدر که میتونید در مورد شیوه ی مطرح کردن این دغدغه ها کمکم کنید   . یه سری رو هم تو کامنت میگم

ممنون

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من یه خانوم 28 ساله هستم . در دوران عقد به علت خیانتش ازش جدا شدم  ایشون بنج سال از من بزرگتر بودن این قضیه مربوط به سه  سال بیش میشه .

حالا من با کسی که واقعا از نظرم ایده آل بودن ازدواج کردم یک سال از زندگیمون میگذره و بی نهایت خدا رو شکر حس خوشبختی دارم .
سوالی که دارم اینه چه چیزی واقعا یک زن رو ازچشم مردی که عاشقشه میندازه و دیگه هیچ جور نمیشه درستش کرد ؟
نامزد سابق من وقتی بهم خیانت کرد از چشمم افتاد و هر کاری کردم نتونستم تنفری که نسبت بهش داشتم رو حتی به بی تفاوتی برسونم هنوزم ازش متنفرم  این روزا همش میترسم یه کاری کنم از چشم همسرم بیو
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

با سلام و احترام

پسری 27 ساله هستم  اخیرا خانمی زیر 22 سال از طریق آشنایان بهم معرفی شدن که قصد دارم برم خواستگاریش ، ولی یه مشکلی من رو دو دل کرده.

راستش من سالها قبل از سر خام بودن با دختری دوست بودم که بدلیل عدم تفاهم از سوی اون خانم به هم خورده بود  البته اخلاق اون دختر افتضاح بود و منم قیدش رو زدم. ( رابطه جنسی نداشتیم ) و متاسفانه من پیش بعضی از دوستان این جریان رو تعریف کردم یعنی درد و دل کردم.

حال طبق تحقیقی که داشتم برادر این دختر خانمی که  اخیرا بهم معرفی شده از شانس من با دو تا از دوستانم رفیق هستن!

این دو تا دوست متاسفانه اهل خلاف هستن و اهل رابطه با دخترهای مختلف البته رابطه ام رو با این دو نفر قطع کردم و رابطمون در حد سلام علیک شده.

مشکلی که دارم اینه ، اگه این دوستان از گذشته ام به برادر اون خانم بگن و آبروم بره و زندگیم رو دچار چالش کنه .

دو دلیم به خاطر همین موضوع هستش چون اصلا این ها قابل اعتماد نیستن و هر چیزی ازشون بر میاد. یعنی بهم حسودی میکنن.

از طرفی اگه به اون خانم از دوستی چند سال قبل بگم ممکنه نظرش بهم بد بشه و گفتن از گذشته به نظرم لزومی نداره چون من خودم رو پاک میدونم و خدا هم گفته هر کس توبه واقعی کنه آدم پاکی میشه و اونو میبخشه. لذا به هیچ وجه از گذشته پیش همسر آینده نمیخوام بگم .

بدجوری تو دو دلی افتادم به خاطر این قضیه قید این دختر رو بزنم ؟ با اینکه بهش علاقه دارم و اونم گفته ازم خوشش میاد یا اینکه ریسک کنم و با ترس و دلهره از برملا شدن جریان دوست دختر گذشته زندگی کنم... ؟ راه حل چی هست دوستان ؟

با تشکر از همه
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
سلام
حذف لینکمن یک مشکل جدی دارم. وسواس در انتخاب عشق!
وقتی که عاشق کسی میشم تمام سعیمو میکنم و دعا میکنم تا اون فرد ازم خواستگاری کنه اما بعد اینکه اون فرد پیشنهاد داد احساس میکنم فرد مناسبی نیست و از انتخاب کردن میترسم و جواب رد میدم به طور ناخودآگاه!!!
چه کار کنم تا این همه وسواس نداشته باشم و با خودم نگم شاید فرد بهتری پیدا شد. چند مورد اینطوری شده که با خودم میگفتم وای اگه ازم خواستگاری کنه و باهاش ازدواج کنم عالیه اما به محض اینکه همون افراد پیشنهاد میدن یک نوع حالت دفاعی به خودم میگیرم و میگم نمیتونم یک انتخابی بکنم که تا آخر عمر پابندش باشم. چرا من اینطوریم؟!
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام به اهالی خانواده برتر ضمن خسته نباشید و شرمندگی
من دختر اردیبهشت74-متاهل هستم..
میخواستم اگه لایقم از خدمتتون بابت این پستم از بانو فاطمه و همسرشون-زن زندگی- به اسم من چیکار داری بچه جون-پاییز-sa-بهار* و... همگی
طلب حلالیت بکنم و از ته قلبم اگه ناراحتشون کردم عذرخواهی کنم
من از اون روز تا حالا عذاب وجدان گرفتم و ناراحت بودم
اگه لایقم ببخشیدم منم بخشیدمتون..
آرزوی خوشبختی و سربلندی برای تک تکتون دارم
در پناه ایزد حق تعالی..

-------------------------

سلام

1 - خیلی آروم کنار فرد خوابیده بشینید

2 - آهسته پشت یا سینه اش را نوازش کنید*بدون اینکه صداش کنی

3 - کم کم نوازش را به مالش تبدیل کنید*یعنی با کمی فشار همراه باشه*

4 - تا زمانیکه فرد خوابیده و هیچی نگفته گفتن هر چیزی ممنوع!

5 - وقتی که فرد تکون خورد شروع به نوازش موهاش و با انگشتتون کف سرشو ماساژ بدید

6 - شروع کنید حرفای عاشقانه بگید " قربونت برم،فدای اون چشمای خمارت بشم،هم کسم و ... "

7 - وقتی فرد چشماشو باز کرد بگید " گل من نمیخوای بیدار شی؟ صبح شده ها"

8 - در مرحله ی آخرم انگشتای دستشو و سرشونشو ماساژ بدید تا سرحال بشه...

اگه هرکسی رو به این روش بیدار کنی متوجه میشی که چقدر با انرژی و سرحال میشه .

10 وقت نمیبره ...

  • یه دوست