خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

  • ۰
  • ۰

سلام

منم مثل اکثر دخترای دیگه که دوست دارن شوهرشون از همه نظر یا بیشتر نظرات پرفکت باشن ، منم دوست دارم شوهرم عالی باشه مطابق معیارام که نمیدونم این توقع خوبه یا زیاده رویه!!!

حال بحث اصلیم اینه که ؛

وقتی برام خواستگار میاد حالا بخاطر اینکه همه چیزش مطابق معیارم نیست یا از چهرش خوشم نمیاد یا خانوادش یا اخلاقش .... جواب رد میدم . بعد از جواب رد احساس میکنم هیچ کسی رو ندارم و اعتماد بنفسم میاد پایین تا حدودی،  البته از جوابم منصرف نمیشم .

( با توجه به اینکه تازه پا به سن ازدواج گذاشتم خواستگار زیادی ندارم، به عبارتی منو بچه میدونن ) . حالا پرسشم اینه که چرا پشیمون میشم چرا نا امید میشم مگه خودم نبودم که جواب رد دادم دیگه پشیمونیم چیه؟ دو دلی چیه این وسط؟ بعضی وقتا هم میگم چرا رد کردم ؟ راستش با این اوضاع از سرنوشتم هراس دارم . اینم بگم میدونم همه آدما کامل نیستن ولی همیشه دو دلم نکنه بعدی بهتر باشه . نمیدونم بخاطر سنم هست یا واقعا مشکل دارم...

راهنمایی لطفا

میخوام خودمو تغییر بدم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

پسری با شرایط نسبتا کامل برای ازدواج در اکثریت معیارها. (با اغماض = شرایط کامل ازدواجو دارم )

دو مورد دختر خوب در بین همکلاسی هایم هست که هر دو رو از هر نظر مناسب میبینم. طی تحقیقات اولیه خبر دار شدم که یکی از آنها (که احساس میکنم بیشتر دوستش دارم مثل اینکه قبلا یا نامزد داشته و یا به احتمال بیشتر متاهل بوده است و الان مجرد است) قبلا عقد بوده است، اما در مورد اینکه الان مجرد هست یا متاهل شک دارم.

از طرفی احساسم این رو میگه که به احتمال زیاد مجرد است ( بالاخره در برخورد به عنوان همکلاسی و شم احساساتی مردانه ) و از طرفی نه حلقه ای نه چیزی که مطئنم کنه که متاهل هست را ازش سراغ دارم و کاملا گیج شده ام.

تمام قراین در فضای مجازی و برخورد هایم حاکی این است که مجرد است. البته از اینکه "خبرهای غیر موجه و غیر معتبری" هم شنیده دارم که در حال طلاق اند که البته تقریبا خیلی به آن مطمئن نیستم.

ایشون خیلی دختری هست متدین و اصلا به هیچ پسری محل نمیدند و یه خورده هم انگار شکست خورده یا رنجیده از چیزی به نظر میرسند.

راستش دو بار هم از طریق پیام در فضای مجازی با یک هفته فاصله هم ازشون پرسیدم که شما متاهل هستین؟ اما جواب ندادند.

همچنین اخیرا شدیدا ( به قول مجری فوتبالی ها ) در لاک دفاعی فرو رفته است و جواب پیام های مناسبتی و احوالپرسی ام رو که قبلا میدادند هم نمیده. ( البته پیام هام خونده میشه و بلاک و اینها نشدم )

بنظر شما از اونجایی که ایشون به شدت دختر تو داری هستند و تا اونجا که خبر دارم هیچ نفری سراغ ندارم که اطلاعاتی در مورد وضعیت تاهل ایشون و یا اطلاعات محل زندگی و خانوادگیشون داشته باشند چگونه میتونم و از چه طریقی بفهمم که ایشون متاهل هستند یا نه؟ (تنها مسئله من این هست که نمیدونم که ایشون متاهل هست یا نه؟ )

دانستن این موضوع برای تصمیم در مورد انتخاب از بین این دو دختر برایم حیاتی است. ( چون همونطور که میدونین با توحه به همکلاسی بودن این دو با من و مسائل فرهنگیمون اقدام برای خواستگاری از یکی دختران به منزله عدم توانایی برای خواستگاری از دیگری است )

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام وقت بخیر دوستان

من دختری درونگرا هستم که حدود یازده ماهه با اقایی عقد کردم شخصیتشون دقیقا برعکس منه برونگرا هستن.

من فوق‌العاده ایشونو دوست دارم اما متاسفانه تو اکثر موارد با هم کنار نمیایم ایشون لجباز و یکدنده هستن بعضی وقتا عقایدمنو به سخره میگیرن ، عاشق رفت و آمد با فامیل و دوستان هستن در صورتی که من بیشتر وقتا ترجیح میدم یا تنها باشم یا با خودشون واقعا در عذابم نمیتونم از علایقم بهش بگم چون میترسم مسخره‌م کنند .

در ضمن من رفتار نسبتا آرامی دارم و به قول معروف مظلوم هستم ولی این به این معنی نیست که خجالتی باشم در جمع های غریبه خجالت نمیکشم اما چون همیشه تنها بودم نمیتونم خیلی راحت با کسی ارتباط برقرار کنم و همین باعث میشه بقیه فکر کنن خودمو میگیرم!

به نظرم همسرمم این فکرو میکنه بعضی وقتا چون واقعا نمیفهمم دلیل بعضی رفتارای تحقیر امیزش با من چیه ؟

ممنون میشم راهنماییم کنید چطور با همسرم کنار بیام و اگه بشه بهش بفهمونم که نباید منو به تمسخر بگیره و کمی به عقاید و علایقم احترام بذاره.

پیشاپیش از راهنمایی‌هاتون ممنونم.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من 37 سالمه مجرد تک پسر دارای 3 خواهر ، از دوران کودکی  با خانوادم مشکل داشتم تا در نوجوانی به اوجش رسید و متاسفانه به فامیل هامون هم کشیده  شد تا اینکه رابطمو با همه قطع کردم .

الان 4 ساله که مادرم فوت شده میخوام ازدواج کنم نه کسیو میشناسم و نه کسیو دارم پا پیش باره .

خلاصه خیلی تنهام لطفا بگید چیکار کنم ؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
با سلام خدمت شما دوستان
من 24 سالمه و به دختری علاقمندم که کم خونی شدید داره و قراره چند روز دیگه برم خواستگاریش اما میگه باید به خانوادت بگی که کم خونی شدید دارم و هر چند ماه یکبار باید برم دکتر برای خون!
الان منم موندم چیکار کنم با این قضیه !! مشکل خیلی حاده؟ خودش که میگه مشکلی نیست و اونقد حساس نیست؟ من نظرم اینه که قبل عقد آزمایش بدیم اگه مشکلی نبود نمی خواد حساس شیم و تمام. خودم تصمیم دارم با مادرم راجع به این قضیه صحبت کنم بهش ( شخص مورد نظر ) که گفتم راضیه حالا موندم به مامانم بگم؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من 21 سالمه . یه دختر خاله دارم 26 سالشه،  این دختر خاله من 19 سالگی ازدواج میکنه و 20 بچه دار میشه ،تحصیلات دانشگاهی هم نداره .

چند وقت پیش به حالت خنده به من گفت از وقت ازدواجت خیلی دیر شده من هم سن تو بودم یه بچه داشتم . خیلی ناراحت شدم خیلی زیاد . من خودم دو ساله که دارم رشته زیست شناسی درس میخونم و حالا میخوام از رشتم انصراف بدم .

سال دیگه یه رشته بهتر درس بخونم مثل دارو و پزشکی که اینده خوبی داشته باشم با خودم میگم اگه قبول بشم چند سال باید خیلی سخت درس بخونم و ازدواج کردن خیلی سخت میشه.

حالا با حرف این دختر خالم حالم خیلی بد شده . یعنی واسه ازدواج من خیلی دیر شده. همیشه به خودم میگم حداقل 25 سالم بشه بعد ازدواج کنم تا اون چیزی رو که میخوام بدست بیارم به نظر شما این خیلی بده ؟ چطوری باید حرف اونو فراموش کنم ؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام به دوستان گلم

روژین هستم ۲۲ساله . دانشجوی هوشبری دانشگاه دولتی. من یه سوال داشتم خدمت دوستان.

من یه دختر چادری هستم و قبلا خیلیم به دین پایبند بودم. ولی حدودا یک سال پیش برنامه اینستا نصب کردم چون دوستام همش تو دانشگاه راجع به اینستا و عکس ها و فیلمای جالبش صحبت میکردن.

خوب من دوستامو هم فالو کردم. بعد دیدین که اون مطالبی که فالوینگاتون لایک میکنن برا شما هم میاد. من به خودم قول داده بودم که استفاده بد نکنم از این برنامه ولی خوب بعضی از چیزایی که دوستام لایک کرده بودن واقعا بد بود و من نتونستم خودمو کنترل کنم و نگاه نکنم البته اولش این کارو میکردم ولی بتدریج هر وقت حوصلم سر میرفت با وجود عذاب وجدان بازم اون چیزا نگاه میکردم و کم کم طوری شدم که عذاب وجدان هم نداشتم. و یه جور اعتیاد به این برنامه پیدا کردم.

یکی از ضربه هایی که از اینستا خوردم و دیدم که توی این سایتم مطرح شده راجع به سایز اندام جنسی خانم ها بود به این ترتیب که دخترایی که عکسشون گذاشته بودن هر کدوم سینه های بزرگی داشتن مورد تشویق پسرا قرار گرفته بودن و هر کدوم سینه هاشون کوچیک بو مسخرشون کرده بودن.

من از نظر ظاهری هم اندام و هم قیافه خدا رو شکر خیلی خوب هستم ولی نمیدونم چرا کم کم نگران شدم با اینکه اندامم خیلی خوبه ولی دیدم نه منم واقعا این مشکل کوچکی سینه دارم و وقتی تو اینترنت سرچ کردم دیدم بیشتر مردا سینه بزرگ میپسندن.

این شد که من رفتم باشگاه تا شاید بتونم تغییری ایجاد کنم. ولی دوستام میگفتن برای اندام تو سینه همین اندازه ای خوبه. ولی واقعا میترسم... میترسم بخاطر اندامم همسرم بعدها بزنه تو ذوقم... یا باورتون میشه گاهی اوقات حس میکنم بره یه زن دیگه بگیره یا حتی طلاقم بده !!!
گاهی اوقات میگم کاش تو این جور مطالب نمیرفتم و این موضوعات نمیخوندم. آخه من قبلش فک میکردم همسر ایندم خیلی از صورت و اندامم راضی باشه و این خیلی برام مهم بود یه احساس خوبی بهم دست میداد ولی الان حس میکنم من هیچی برا همسرم ندارم.

آخه من از نظر آشپزی و هنرهای زنانه خیلی پایینم. چون بیشتر درس میخوندم و تنها امیدم ظاهرم بود. گاهی اوقات تصمیم میگیرم ازدواج نکنم چون از تحقیر شدن متنفرم.

پیشاپیش از نظرات شما تشکر میکنم

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

رفتم خواستگاری دختری که ازش خیلی خوشم اومد، نا خوداگاه توی حرفا زیاد از ایمان حرف زدم. دختر خانم هم خیلی خیلی بد حجاب ولی نمی دوونم چرا بازم می خواستمش و می خوامش حتی گفتم حجابت را همین طور نگه دار و ... ولی جواب آخر نه بود به دلیل اعتقادت مذهبی من :(

خب من دینم واسا خودم دختر خانم هم واسا خودش . من که کوتاه اومدم جالبه اون کوتاه نیومد. دارم فکر می کنم احتمالا اصلا قضیه یه چیز دیگه بوده مثلا از درآمدم یا حرف زدنم بدش اومده .

نظرتون چیه یعنی این مدل دخترا میگن براشون ایمان افراد فرقی نداره حتما هم باید کلا طرف بی ایمان بشه و قید نماز را بزنه بعد بره بگه می خوامت!

مادرم میگه دینت را داری فدای چی می کنی؟ ولی خیلی خوشم اومد ( که حس می کنم مثلش دیگه گیرم نمی آد ) شاید چون اولین جا بود که جدی رفتم  و هم بی نظم و هول و هم خیلی حرف زدم .  اما ازش زیاد خوشم اومده. خلاصه جواب نه را داد به من.

از طرفی من از نظر تحصیلات و خانواده و ... مطمئنم خیلی دخترا بهم راحت جواب خوب می دن ولی دلم را برد. :(

میگم پیش خودم احتمالا بهانه اش بوده! توکل به خدا خب ایمان به خدا برای من جوون که یه شب نیومده که بگم قیدش را می زنم سال ها از بچگی خدا کمکم کرده . میگم خدایا خودت کمکم کن و سپردم به خدا . حتی خواستگاری این دختر هم رفتم از خدا خواستم هر چی خیر هست اتفاق بیفته. (به خودش هم گفتم!) ذست خود آدم نیست نمیشه اصلا خدا را ندید بعد بری خواستگاری .

مثلا بگم من برام حجاب مهم نیست. من برام نماز خووندن مهم نیست. برام روابط مهم نیست.

از یه چیز مطمئنم آخرش خدا برام دختر خوبی کنار گذاشته ولی این هم دختر خوبی بود. :(
الان ذهنم پر افکار این مدلیه . اگز نظری دارید که می تونه کمکم کنید ممنون می شم.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام  به دوستان

من همیشه تو ذهنم این سؤاله که پسرا چجوری وقتی از کسی خوششون میاد برای ازدواج این موضوع رو توی خونواده شون مطرح میکنن.

دلم میخواد آقا پسرای عزیز تجربه هاشونو در این مورد بنویسن .ضمنا اگه خانما هم این تجربه رو از برادرهاشون دارن از شنیدن نظراتشون خوشحال میشم.به طور کلی چطوری برای اولین بار میگن زن میخوام؟یا مثلا فلانیو میخوام؟

سؤال دوممم این که ؛

واقعا مادرها و خواهرهای ایرانی چرا تا این حد با پسرشون در مورد انتخابش اختلاف سلیقه دارن ؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام٬  وقت بخیر.

دختر خانم زیر 15 سال هستم که سال گذشته به بلوغ جسمی رسیدم و عادت ماهانه شدم. از موقعی که بلوغ جسمی رسیدم خواب های وحشتناک و افتضاحی رو میبینم.

خواب هام به این صورته که میبینم:

در کنار مردی همبستر هستم یا در آغوشش هستم و همدیگر رو میبوسیم و... و حتی خواب های بدتر از این شکل هم دیدم.

و البته جنس مخالفی که تو خواب هام میبینم یا از دوستان و اقوام هست یا غریبه به طوری که من اون فرد رو در خوابم میشناسم. و جالب تر این که اکثرا خواب هایی که میبینم رو به یاد دارم.