خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۸۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام

من دختری هستم که بین 19 تا 22 سالمه. راستش من از بچگی اروم بودم و هیچوقت جزء بچه هایی نبودم که دوستای هم سنمو مسخره کنم یا ازارشون بدم همیشه با همه مهربون بودم ولی بچگیام خیلی در تنهایی گذشت و همیشه احساس میکردم مادرم منو دوست نداره چون محبتی ازش نمیدیدم .

هیچوقت یادم نمیاد بهم گفته باشه عزیزم یا دختر گلم...در صورتی که رفتارش با برادر کوچکتر من اصلا این طور نیست و همیشه قربون صدقش میره .

وقتی به رفتارش و حرفاش نگاه میکنم میبینم وقتی هم سن برادرم بودم هیچوقت از این محبت ها برای من خرج نکرد و بیشتر اوقات باهام بد اخلاق بود و دعوام میکرد. بحث من اصلا حسادت نیست من برادرمو خیلی دوست دارم و میمیرم براش ، بحث من محبت مادریه.

من هیچ وقت حسودی نکردم به هیچ چیز و هیچ کس گاهی فکر میکنم اصلا حسی به اسم حسادت در من وجود نداره.

الان هم اصلا اهل غیبت نیستم و کاری به کار ادما و مردم ندارم چون فکر میکنم که زندگی و کارای هر کس به خودش مربوطه و من به خودم اجازه نمیدم دیگران رو قضاوت کنم اما آدمای اطرافم به شدت دو رو هستند و من بین این آدما خیلی تنهام خیلی...

مادرم خیلی بی منطقه و با حرفاش منو ازار میده و منو متهم به چیزایی میکنه که من حتی بهشون فکر نمیکنم مثلا من خودم دختر با حجابی هستم و اهل بگو بخند و شوخی با پسرا نیستم حتی به پسرای فامیل به زور سلام میکنم ولی وقتی توی یه جمع خانوادگی هستیم که پسر هم هست مادرم منو میزاره زیر ذره بین نگاهش همش میگه سنگین باش در صورتی که من کاری به کار کسی ندارم و همه ادمای اون جمع برام عادین حتی نمیذاره با دخترا و خانم ها هم راحت باشم و با هم سن و سالام راحت گفت و گو کنم .

خودش به شدت منزویه و وفتی میریم عروسی یا جایی میره یه گوشه میشینه و به کسی هم سلام نمیکنه مگه مجبور باشه من از این رفتارش خجالت میکشم دوست دارم منم مثل دخترای دیگه تو جمع های زنونه راحت باشم و با دخترای فامیل حرف بزنم یا بخندم یا .

ولی اگه این کارو کنم انگار گناهه و وقتی رفتیم خونه با حرفاش به شدت منو میرنجونه بالاخره منم دختر جوونم دوست دارم گاهی شاد و سرحال باشم ولی حق ندارم حتی توی خونه هم نمیتونم خودم باشم .

دیگه داره حالم بهم میخوره دوست دارم برم یه جایی و تنها زندگی کنم و هیچ ادمی رو نبینم...من که از این دنیا و ادماش خیری ندیدم کاش لااقل خدا توی اون دنیا هوامو داشته باشه
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
یه سوال برام پیش اومده که خیلی باش درگیر شدم .من دختری بالای 25 سال هستم. پسری که نسبت به یه دختر میل و علاقه داره ( اینطور نشون میده ) اگه به نحوی ناخواسته نسبت به دختر شهوتش رو نشون بده این نشونه خوبیه یا بد؟
از طرفی میگم این حالت تجاوز پیدا میکنه متجاوزا هم یه همچین حسی نسبت به اون خانوم پیدا میکنن و بعد ...
از یه طرف میگم خوب دلیل  اول پسرا برا ازدواج این میله و این میل هم فقط نسبت به یک نفر داره نه همه خانوما بنابراین شاید مقدسه .
میشه لطفا راهنماییم کنین بخصوص راهنمایی آقایون خیلی اینجا مفیده. سردرگم شدم . برخورد با همچین پسرایی باید چطور باشه ؟ کم محلی یا ...
ممنون
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

با دختری حدود 2 سال رابطه دارم و از همدیگرم دور هستیم و یک سال پیش رابطمون جدی کردیم و شناخت هایی از اخلاق و رفتار همدیگه پیدا کردیم  که  از هم دیگه خوشمون اومده بود و رابطمون جدی کردیم و خونه دختره رفته کیش و قبلا بندرعباس بودن و تابستان 94 میخواستم ببینمش .

ولی گفت نه وقتی گفتم بیا منم گفتم باش و اسفند 94 گفت قراره بریم  بندرعباس خونه فامیلمون با خانواده و بهش گفنم خوبه پس منم میام که ببینمت و دختره گفت نه من نمیام و من چند بار اصرار کردم گفت نه منم گفتم من رو اینجوری که میگی میخوای میای و من رفتم بندرعباس که فکر میکردم میاد دیگه زنگ زدم بهش گفتم کجایی گفت کیش و بهش گفتم بندرعباسم گفت باش خوش بگذره و قطع کرد و منم گفتم باش شاید تحت فشار گذاشتمش اینجوری کرد که عید امسال وقتی بهش اس میدادم و چند دقیقه ای که اس میداد یک دفعه اس نمیداد و زنگ که میزدم چند باری بهش جواب نمیداد .

فرداش که اس میداد میگفتم چی شد دیروز اس ندادی گفت خوابم برد منم شک نکردم که امروز که 11 عید بعد از ظهر که اس داد گفتم کجایی گفت بندرعباس منم یک دفعه گفتم بندرعباسم امروز رسیدم و جا خورد اول باور نکرد و میگفت شوخی نکن منم جدی میگفتم نه بندرعباسم کجایی بیام ببینمت که بهم اس داد گفت اگه بندر عباسی بگو آب و هواش چطوری منم از اینترنت نگاه کردم و بهش گفتم و انتظار داشتم بگه واقعا بیا فلان جا تا ببینمت ولی بر عکس شد و مثل این که اصلا خوشحال نشده بود و بیشتر هول شده بود .

بهم گفت فهمیدم تابستونم پس دروغ گفتی که اومدی بندر عباس که اس دادم  نه اون دفعه اومده بودم که نیومدی و الان دروغ گفتم که اومدم بندر میخواستم ببینم من رو میبخوای یا نه و واسه دیدنم میای که فهمیدم و دیگه اس نداد .

  • ۰
  • ۰

سلام

من دختری هستم 18 ساله که از هفت هشت سالگی، به خواست خودم چادر میپوشم، خانواده ام نسبتا مذهبی اند ( از طرف مادر ) ولی یک مدتی هست احساس میکنم چادر حرکاتم رو محدود کرده، حس خفگی بهم دست میده، اینکه مثلا نمیتونم دستامو بکنم تو جیبم،یا کیف کولی بندازم یا کلاه سرم کنم، نمیتونم دو چرخه سواری کنم، یا صبح ها تو پارک بدوم و خیلی چیزها... لطفا نگید "چه چیز های کوچیک و بی ارزشی" به حدی که تصمیم گرفتم تا از تابستون برم بگردم دنبال دلیل که سرم کنم یا نه، اگر دلیل روشنی پیدا نکردم، برمیدارم "

حالا سوالم اینه، کسی تجربه ای مشابه داشته؟ به چه کسی میتونم مراجعه کنم برای مطمئن شدن؟

لازم به ذکره که در کل لباس تنگ نمیپوشم، و مانتو و شالم هیچوقت رنگای جلف نداشته و مانتو هام همه بلند هستن و در کل علاقه ای به ارایش و مو بیرون گذاشتن و غیره ندارم، این رو گفتم که فکر نکنید به دنبال جلب توجه هستم، صرفا احساس در بند بودن دارم .

ممنون میشم راهنماییم کنید،ممنون :(ه

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰


سلام

پسری 28 تا 30 ساله هستم و از تمامی دوستان، به ویژه خانم های محترم خواهش می کنم که سوال من رو مطالعه کنن و پاسخ بدن.

ابتدا قصد دارم مشخصات عمومی خودم رو عرض کنم، چون ظاهرا بعضی دلایل جدی انتخاب و تصمیم گیری تئوری یا حتی عملی خانم ها بواسطه همین موارد هست. البته در این مورد شخصا اطلاع کافی ندارم و این رو از سایرین نقل قول می کنم.

پسری معمولی هستم. چهره متوسطی دارم و بخش وسط موهای سر رو عمدتا و به دلایل ارثی از دست دادم و در حال حاضر هیچگونه تفکر و آینده نگری خاصی برای کاشت مو و غیره در ذهن ندارم. پوست سفید، وزن 67 و قدی حدود 177 سانتی متر دارم.

روابط اجتماعی بالایی دارم و معمولا با همکاران، همفکران و سایر دوستانی که در زمینه ای نزدیکی داشته باشیم، وقت می گذرونم. فوق لیسانس یک رشته مهندسی دارم و چندین سال در شرکت های کوچک و بزرگ تجربه کسب کردم و در حال حاضر یک شغل دولتی بسیار خوب دارم که البته حقوقش به اندازه جایگاه و اسمش رضایت آور نیست.

خانواده تقریبا مذهبی دارم و خودم با اینکه اصول و اخلاقیات رو رعایت می کنم و شناخت کامل مذهبی دارم، ولی نماز و روزه ام برقرار نیست و به پوشش اجباری معتقد نیستم ( پوشش با توجه به افکار، محیط و عواقب احتمالی ). فرد شاد و البته آرومی هستم. شنونده بسیار خوبی هستم، به گفتگو علاقه دارم و کتاب بسیار زیاد می خونم.

  • ۰
  • ۰

سلام
من یه مرد 32 ساله هستم. کارشناسی نرم افزار خوندم و بوتیک دارم. 2 سال پیش که 29 سال و خورده ای داشتم ازدواج کردم . از طریق سنتی . از دوستان خواهرم بود .
خوشم اومده بود از طرفی فکر میکردم داره خیلی دیر میشه ( مثل صف های شیر چند سال پیش یا صفای کوپون دیر میرفتی بهت نمیرسید! ) دیگه گفتم همین و همین و همین .
خانوم هم 28 سالش بود . مهریه رو گفتن 313 . پدر و مادرم قبول نکردن گفتن 50 . خیلی بحث شد و داشت همه چی بهم میخورد تا دیگه من اشتباه کردم و گفتم 212 قبول + 313 شاخه رز قرمز (بهم بخندید لطفا!)
اونا هم قبول کردن. اخه میدونید کی اول زندگی به فکر جداییه؟ کی میخواد زندگیش خراب بشه؟ کی از اینده خبر داره؟ هیچکس . مجموعا 11 ماه زندگی کردیم .
من از اون خانوم شناختی نداشتم. فقط ظاهرشو میدیدم. زیر 1 سقف که رفتیم فهمیدم چه خبره. شوهر نمیخواست. 1 غلام حلقه به گوشی میخواست. از این مردایی که هر چی بگی میگن چشم و در خدمت خانواده همسرشون هستن و 1 کلمه زن ذلیل و بی عزت نفس .

بعدا فهمیدم چون تو خونه خودشون اینجوری بوده باباش اینجوری بوده ایشون هم اینجوریه . اینم از معایب ازواج تو مملکت ماست که هندونه سر بستست! من حلقه دستش کردم اون میخواست حلقه رو بندازه به گوشم!
  • ۰
  • ۰

با سلام

برای بنده خواستگاری اومده که از ایشون خوشم اومده و مثل من به صداقت خیلی اهمیت میدن اول از همه هم گفتن اگه موردی هست به من بگین .

حالا چند سال پیش وقتی 17 18 سالم بود به دوست همین آقا علاقه مند شده بودم. قبول ، یه علاقه ی کودکانه،  تا حدی که شمارشو پیدا کردم و بهش گفتم از علاقم با هم حرفی نزدیم.

حالا این خواستگارم دوست صمیمی ایشون هستن و اونم منو میشناسه یعنی فهمید من کیم شهر ما هم کوچیکه .حالا به نظرتون در مورد دوستش به خاستگارم بگم یا نه؟

لطفا فوری جواب بدید .
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰


با سلام خدمت دوستان...

من با اینکه 28 سالمه ولی یه جورایی همه چیزو تموم شده میدونم ....اصلا به سر و لباسم نمیرسم...

خیلی به مرگ زودرس فکر میکنم بخصوص از چند ماه پیش که به یه بیماری مقطعی مبتلا شدم ...

روحیه لازم برای خانمم و دخترمو ندارم... یه جورایی زندگیم دچار روزمرگی شده... صبح تا ظهر کار و بعد ناهار و خواب بعد از ظهر و ... و باز روز جدید.

اصلا علاقه ای به رفت و امد با فامیل و دیگر اعضای خانواده رو ندارم... خواهشم از دوستان اینه اگه راهکار یا برنامه ای دارن بدن تا از این وضعیت خلاص شم...

ممنون

با سلام خدمت دوستان...

من با اینکه 28 سالمه ولی یه جورایی همه چیزو تموم شده میدونم ....اصلا به سر و لباسم نمیرسم...

خیلی به مرگ زودرس فکر میکنم بخصوص از چند ماه پیش که به یه بیماری مقطعی مبتلا شدم ...

روحیه لازم برای خانمم و دخترمو ندارم... یه جورایی زندگیم دچار روزمرگی شده... صبح تا ظهر کار و بعد ناهار و خواب بعد از ظهر و ... و باز روز جدید.

اصلا علاقه ای به رفت و امد با فامیل و دیگر اعضای خانواده رو ندارم... خواهشم از دوستان اینه اگه راهکار یا برنامه ای دارن بدن تا از این وضعیت خلاص شم...

ممنون
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام
انتظاراتی که از یه زن هست از رنده چند کاره برده نمیشه! این همه سال توی خانواده، مدرسه، کوچه و خیابون به شما آموزش میدن، شعار میدن که زن کالا نیس، میلیاردها تومان در فعالیت های پرورشی خرج شد تا معنویات!!! رو تقویت کنیم.
مادرامون به ما یاد دادن سنگین و باوقار باشیم و حتی از بازی های کودکانه و بپر بپر منع شدیم تا مبادا...
حالا وارد جامعه ای شدیم که از ما چیزی رو میخواد که به هیچ وجه برای اون تربیت نشدیم!

زن زیبا:
ای کاش به جای تفتیش کیف و لباس دخترها در مدارس و جرم اصلاح صورت، یادمون میدادن که چطور آرایش کنیم!
زن لوند: ای کاش به جای گذراندن کلاس تست و کنکور ، کلاس آموزش عشوه گری و دلبری می رفتیم. تا بعدا انگ سرد مزاجی و خودخواهی نزنند.
زن خوش اندام: پدر گرامی من از شما دلخورم! چرا منو تابستونا بجای کلاس ترتیل و احکام، به باشگاه و جیم نفرستادی؟ چرا بجای شهریه دانشگاه پول پروتز سینه و باسن ندادی تا بعدا خدای ناکرده شوهرم بخاطر سینه کوچکم، به صیغه فکر نکنه؟؟؟
رقص زن: مادرم، شما چرا نذاشتی دستگاه ویدیو بخریم و فیلم رقص خردادیان ببینیم؟ چرا به جای کلاس خطاطی مرا به هنرستان رقص و موسیقی نفرستادی؟ مگر نمیدانستی آدم از شکم مادر رقاص زاده نمیشود و به سالها آموزش نیاز دارد؟ چرا فکر آینده ام را نکردی که شوهر آینده از من رقص می خواهد آن هم رقص جنسی!!!
زن کدبانو: پدر و مادر عزیزم، شما اشتباه کردید که مرا با کوهی از کتاب ها رها کردید! مهارت آشپزی مهم تر بود یا ریاضی وامانده؟ مگر نشنیدی قدیمها گفتن شکم و زیرشکم مرد را سیر کن تا هوایی نشود؟
زن شر و شیطون: معلم عزیز شما چرا؟ چرا در گوش من قصه نجابت خواندی و گفتی خنده دندونی نزن! کش دار صحبت نکن محکم حرف بزن! زیاد چشم و ابرو نیا! من به حرفت گوش دادم. و سالها تمرین کردم متانت را. اما حالا به چه دردم میخورد؟ شوهری از من توقع شیطنت دارد اما تو به من درسش را نداده بودی و آن را در من کشتی.
پدر، مادر، استادان عزیز و مهربانم! شما به من درس های زیادی دادید، درس ایثار و بردباری، درس قناعت و سادگی، درس متانت و وقار، از اهمیت علم و دانایی گفتید. اما متاسفم!!! این درس ها به یک لعنت نمی ارزد! بهتر بود به من درس داف! بودن و داغ! بودن می دادی، تا هراس تنها ماندن به جانم نیفتد! تا برچسب سرد مزاجی نخورم!

پی نوشت: بارها این جمله را شنیدم که زن بیرون از خانه باوقار و مغرور و درون خانه برای شوهرش فاحشه باشد! اگر همچین زنی وجود دارد حتما به پزشک مراجعه کند چون دچار شیزوفرنی شده! بیماری دو شخصیتی! فاحشه بودن هم نیاز به سالها تجربه و آموزش دارد،کاری که پورن استارها انجام می دهند از نوجوانی شروع شده و حتی مدارس آموزشی دارند. نقص دیگری از آموزش و پرورش ما!!! درد و دلی بود از یک زن و هیچ ارزش دیگری ندارد!

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

با سلام

من پسری هستم ۱۸ ساله ، حدود یه سال میشه عاشق دختری شدم هم سن خودم که خواهر دوست خاله ام است .

از نظر مالی و موقعیت اجتمایی هر دوتامون در وضعیت خوب و یکسانی قرار داریم طرف مقابل هم  دختری خجالتی و با شرم و حیایی هستش و من در واقع از همین خیلی خوشم میاد.

واقعا دوستش دارم تو این مدت همیشه بهش فکر میکنم ولی به خودش چیزی نگفتم چون هم میترسیدم از اینکه ناراحت بشه چون من هر وقت میبینش و باهاش صحبت میکنم هر کاری میکنم که نظرش رو جلب کنم ولی اون خیلی بی تفاوته .  نمیخواستم موقع درس خوندن فکرش رو خراب کنم و براش مزاحمت ایجاد کنم ولی الان دیگه واقعا داره روی من فشار میاد به نظر شما چه کار کنم؟
  • یه دوست