خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۸۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
سلام و خسته نباشید خدمت دوستان
بنده پسری 25 سالم که مدت 2 ساله به یکی از هم کلاسیهام علاقه مند شدم و بعد کلی تحقیق متوجه شدم که واقعا کیس مناسبی هستن. همین شد که از دو سال پیش پیگیر این ماجرا بودم.
ابتدای شروع علاقه مندی با ایشون رو در رو صحبت کردن و خیلی راحت خواستمو بیان کردن، ایشون خشکشون زد و با خجالت گفتن:(( چی بگم آخه ؟ شوکه شدم. انتظار همچین حرفی رو نداشتم و ...))
من گفتم فکراتونو بکنید و بهم بگید. دو ماه گذشت ، بعد بهشون پیامک دادم که واقعا علاقه مندتونم و کلی حرف و آخرش نتیجه رو خواستم، جواب دادن که شما خیلی پسر خوبی هستی و درس خون و کاری و مودب و ... ولی من قصد ازدواج ندارم.
من کلی اس ام اس فرستادم تا بالاخره بعد چند روز گفتن تماس بگیر تلفنی صحبت کنیم. من زنگ زدم بهشون و بعد کلی تعارف تیکه پاره کردن ایشون شروع کردن از خودشون و زندگیشون تعریف کردن که به چه چیزی علاقه داشتن و از این جور حرفا تو همین ارتباط تلفنی بهم گفتن از خودتون بگین و منم شروع کردم یه سری مسائلو گفتم ولی آخر بحثمون به من گفتن که بیخیال این قضیه بشم . منم گفتم الان باشه ولی بعد فارغ التحصیلی دوباره برمیگردم سراغ خونه اول.
تا اینکه الان دوتامونم فارغ التحصیل شدیم و من کار میکنم و خدا رو شکر وضع مالیم خوبه و شدم مدیر تولید یه شرکت خصوصی. این قضیه رو دوباره از سر گرفتم دو سه تا دکلمه عاشقانه خوندم و فرستادم به تلگرامشون و ایشون کلی تعریف و تمجید کردن و کم کم بحثو کشوندم سر همین مساله ازدواج که من می خوام بیام خواستگاری رسمی.
ایشون خیلی محترمانه میگن نه و قبول نمیکنن . حتی مادرم با هاشون صحبت کرد ولی ایشون می گن نه و علتشو هم نمیکن. همینجوری من توی تلگرام بهشون پیام میدم و ایشون جوابمو نمیدن ولی تمام پیامامو میخونن تا این که دیروز جواب دادن که من ناراحت میشم شما انقد خودتونو اذیت می کنین.
موندم اگه من مزاحمم چرا بلاکم نمیکنن، چرا پیامامو ندیده نمیگیرن، چرا انقد با احترام باهام حرف میزنن ؟!
استراتژی من اینه که هر روز بهشون پیام تلگرامی میدم و حرفای عادی می زنم ، مثلا با شوخی میگم: ( این رمز دلتونو هک میکرم چی میشد؟) از این جور حرفای با نمک ولی عاشقانه.
به نظر شما دوستان فاز این خانم چیه، چرا نمیتونن به راحتی از شر من خلاص شن؟ این که منو به راحتی دک کنن که کاری نداره. پس چرا باز بهم اهمیت میدن؟
شرمنده اگه طولانی بود
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

یه سوال دارم . این زنا هستن که تب میگنن شوهرشون جزغاله میشه ها! اینا که یه دیقه قهر کنن شوهره افسردگی میگیره و جونشو میده اشتی کنه ! چرا شوهر من اینجوری نیست ؟

چرا وابسته من نیست ؟ من اگه سه ماه قهر کنم باهاش نمیاد واسه اشتی . من اگه خودم تکه تکه کنم کاری بخوام انجام بده تا خودش نخوات راضی نمیشه . حرف حرف خودشه !

با اینکه ادم داغی هست و البته منم خیلی خوب پاسخگوش هستم اما اگه یه ماه طرفش نرم و قهر کنم محاله طرفم بیاد ! دوستم داره ها ! میدونم اما نظر من اولویتی نداره براش !

بعضیا یه چیزی دارن واسه دلخوشی گاهی ازش استفاده کنن ! یه جور سلاح مثلا! من نه گریه نه دلبری نه سکس نه قهر نه عشق ... هیچیه هیچی ندارم در برابرش تا شاید بتونم یه کاری از پیش ببرم گاهی ! از زنیت خودم متنفرم کرده ! همه ی اطرافیانم شوهراشون همراهشونه !

داداشام اگه یه پنج شنبه شب زنشونو نتونن ببرن تفریح و فست فود یه ماه عذاب وجدان میگیرن خودشون ! اما من سه ساله پیتزا نمیخورم چون شوهرم مخالفشه !

منم بووووووووقم انگار
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من یک دختر 18 ساله ام که امسال ان شاء الله وارد دانشگاه میشم. چیزایی که الان می نویسم یه جورایی کلیات زندگی من و تفکرات الانمه و سوالاتی که تو ذهنم هست. ممنون میشم راهنماییم کنین .

اولش میخوام از نظر عاطفی صحبت کنم. خب من از اول یه جورایی تو تنهایی بزرگ شدم البته این به این معنا نیست که آدم منزوی هستم بلکه با دوستام و مردمی که آشناییم باهاشون در حد سلام علیکه هم خوبم و خوش برخوردم اما واقع بینانه بخوام بگم درونگرام.

خیلی هم محبت کردن بلد نیستم چون ندیدم! خخخ در زمینه عواطف با خانواده و هم جنسام کنار میام چون خیلی اق میشم! حساس نیستم. اما امان از روزی که من رو یه چیزی حساس بشم! دیگه خیلی گند اخلاق میشم:| متاسفانه باید بگم نقطه ضعف من جنس مخالفه.

چون از اول باهاشون برخورد نداشتم یعنی حتی یه دونه پسر هم سن و سال من هم تو فامیل نیست که باهاش حرف بزنم! نه سنتی و مذهبی بودن خانواده ام اجازه میداد که مثلا بتونم راحت حرف بزنم! و اعترافی که باید بکنم اینه که راحت گول میخورم.

راستش تصوری که من از شخصیت ایده آل خودم دارم اینه که به حدی از شخصیت و منش برسه که به هیچ جنس مخالفی نیاز پیدا نکنه ( از نظر عاطفی )ولی الان اینجوری نیستم.چطور به این برسم؟

خودم مدت 1 سال بود که پسریو از شبکه های مجازی میشناختم. تو این مدت هم فقط با هم حرف میزدیم و قصد و منظور خاصی نداشتیم ( چند ماه ازم کوچیکتره ) و هر دفعه هم به اصرار اون بود که ادامه پیدا کرد. بخاطر وضعیت درسیم خیلیا منو میشناسن تو شهر و من واس همین هویتمو از اون مخفی کرده بودم.

یه جورایی خودمم با چیزی که هستم و تصویری که از من ساخته شده همیشه در تعارضم. تا اینکه این اواخر واقعا گفتم که کی هستم. البته من خیلی از اون سرترم. ولی منم نقاط ضعفی دارم و همیشه این فکر که بالاخره از این نقاط ضعفم آسیب می بینم آزارم میده .

مثلا چون محبت ندیدم وقتی یه پسری بهم محبت کنه زود وا میدم. منظورم از محبت کردن زدن حرفای عشقولانه نیس! منظورم اینه که به حرفام گوش کنه و با وجود عصبانی شدن های زود به زود من اون مهربون باشه و بهم راهکار بده و این حرفا! یا مثلا عاشق کادو و جشن تولد گرفتنم که از وقتی به سن بلوغ رسیدم هیچ وقت خانواده ام اینکارو نکردن!

چطور نذارم کسی از نقاط ضعفم سوء استفاده کنه؟!

در این مدت هم که با این پسره ارتباط داشتم یه مدت اون شدید عاشق من شد و من نمی فهمیدم و اذیتش کردم بعد من عاشق اون شدم و اون نمی فهمید و بازم اذیتش کردم این اواخر هم که از نظر احساسی هر دو به حد متعادلی رسیده بودیم باز چون من نمیتونستم بپذیرم که یه زمانی عاشقم بوده و الان خنثی شده باهاش همش دعوا میکردم.

اخیرا هم که هویت واقعی و یه عکس شناسنامه مانندی ازم دیده بود خیلی تمایل نشون میداد که عکس خود الانمو ببینه و منم در شرف این بودم که واقعا بهش عکس بدم ولی از سر لجبازی ندادم و بازم دیدم که خیلی در شرف گول خوردنم کلا دعوا کردم و تمومش کردم.

  • ۰
  • ۰

سلام

من یک خانم متاهل هستم , مدتی است که دچار یه سری مشکلات زنانه شدم , به چندین پزشک خانم توی شهرمون هم مراجعه کردم اما مشکلم برطرف نشد ....

توی شهر ما یه پیرمرد متخصص زنان هست که خیلی از خانم ها میرن پیشش و کلی از کارش تعریف میکنند و به من هم توصیه کردن برای مشکلم برم پیشش , اما من خجالت میکشم برم پیش یه دکتر مرد , از طرفی برای حل مشکلم هم چاره ایی ندارم ......

میخواستم بدونم از خانم ها کسی تجربه این کار رو داره و اگه داره یکم توضیح بده که چه جوری بوده و من باید چیکار کنم ...

اینم بگم که همسرم توی این کارها دخالت نمیکنه و امکان رفتن به یه شهر دیگه هم تقریبا صفره ...

ممنون میشم راهنمایی کنید
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام وقت بخیر

من دختری زیر 25 سال هستم که 8 ماهه در دوران عقد به سر میبرم. نامزدم رو خیلی دوست دارم و هیچ مشکلی تا الان با ایشون نداشتم خدا رو شکر!

اما از نظر جنسی تا حالا هیچ وقت ارگاسم نداشتم و این منو خیلی اذیت میکنه ما رابطه کامل نداریم من ایشون رو به طرق مختلف راضی نگه میدارم ایشون هم با دست سعی در ارگاسم من دارند اما من اصلا لذتی نمیبرم حتی برام خیلی هم دردناکه!

نمیدونم احساس میکنم مشکلی دارم. این رو هم بگم من در طول این دوران 3 بار در خواب به ارگاسم رسیدم و فکر میکنم اصلا طبیعی نیست. تا 3 ماه پیش من احساس نیاز میکردم که معاشقه داشته باشیم اما چون به ارگاسم نمیرسم الان دیگه اصلا دلم نمی خواد معاشقه داشته باشیم البته ناراحتی خودمو بروز نمیدم خسته شدم از این وضع ...

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

مشکل اول من راجب تصورات دوستان از یک فرد روستایی هست . خیلی وقتا از دوستان همین جا می شنوم که وقتی راجب روستایی بودن بحث پیش میآد خیلی قضاوت های بی رحمانه ای می کنند متاسفانه . ولی یکم راجب ماها بهتر فکر کنید بخدا زندگی کردن هم این جا خودش یکم سخت هست .

یا طرف روستایی ، خودش عملا میآد ما روستایی ها رو صاف می کنه یه جاده هم روش می کشه میره . یکم شرایط بقیه رو بهتر درک کنیم حالا ما یکم مسئولیت پذیر تر و قانع تر بار می آیم گناه که نکردیم . خب بگذریم ...

مشکل دومم راجب طرز بیان و لحن صحبتم هست نمی تونم خوب صحبت کنم و راحت باشم .  خب مشکل من اینه که چون تو روستا بدنیا اومدم و والدینم هم قربونشون برم روستایی بودن و لهجه هم داشته اند البته یه کم زیاد لهجشون غلیظ نبوده . الان بنده که بزرگ شدم خیلی بیانم خوب نیست .

نمی دونم چجوری لطیف صحبت کنم چجوری ناز بدم به حرفام، وقتی صحبت می کنم چجوری جذاب صحبت کنم عشوه ی الکی منظورم نیستاااااااااا . بخاطر همین موضوع با وجود اینکه یه دختر اجتماعی هستم ولی تو جمع زیاد صحبت نمی کنم .

عادی صحبت می کنم خودم اصلا لهجه ندارم گاهی فقط . یه مدت فیلم می دیدم تا بتون لحنم رو و بیانم رو اصلاح کنم اما فایده نداشت . اومدم اینجا از بر و بچ  طرز حرف زدن و صحبت کردن رو یاد بگیرم بازم فایده نداشت . کتاب هم زیاد مطالعه می کنم کم سواد نیستم اما بازم خیلی لنگ می زنم . کلاس هم نتونسم برم چون شهریش برای من بالا بود . راه حلی دارید آیا  ؟ دنبال نکته هستم همین .

سپاس 

  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

دختری ۳۰ ساله هستم. دوره دبیرستان از بچه مثبت های مدرسه که رتبه اول بودم. اصلا هم دنبال دوست پسر بازی اینا نبودم سرم تو درس و کتاب بود.

دانشگاه خوبی قبول شدم و تا ارشد هم خوندم دانشگاه عالی و اساتید خوب . چون شهرستان بودیم برای دانشگاه اومدم تهران و موندگار شدم.

بعد تحصیل هم کار کردم و برنگشتم شهر خودم البته اگر هم برمیگشتم مثل اکثر دوستام باید بیکار میمونم. من کار رو انتخاب کردم. ولی کو کار پایدار ؟ همه جا قرار دادی و حقوق کم که حتی هزینه مسکن و خرج زندگی نمیشه.

چند ساله کار میکنم دریغ از پس انداز . این همه سال دور از خانواده موندن اثر روانی بدی روی من گذاشته. هم حمایت خانوادم رو از دست دادم هم تنهایی خیلی فشار میاره سر و کله زدن با صاحب خانه و بعضی وقتها احتیاج به کمک مردانه داری مثلا چیزی تو خونه خراب شه مثلا شیر حمام ولی کسی نیست کمک کنه.

نه میتونم برگردم خونه و بیکار بمونم تازه والدینم خیلی از من ناراضی اند و میگن این همه سال زحمتتو کشیدیم نه تنها صاحب کار نشدی ( البته کار میکنم ولی عملا مشکلات خودمو حل نمیکنه انقدر مخارج بالاست ) تشکیل زندگی رو هم از دست دادی و تو دوران پیری نه تنها دستگیر ما نشدی بلکه خودتم تباه کردی. 

با شریط من کسی حاضر نمیشه با دختری که هفت ساله تو شهر غریب تنها زندگی میکنه ازدواج کنه هر چند هنوزم بچه مثبت بودنمو دارم . فکر اینکه تا اخر عمرم میخوام تنها باشم و سختی زندگی رو به دوش بکشم و کار کنم و کار .

تا کی میخوام برای این سرمایه داران بی وجدان جوون بکنم و اخرش هم از سر حقوق بزنن هم از تهش تازه اگه سه چهار ماه یه بار بخوان حقوق بدن. اینکه اگه والدینم رو از دست بدم چی ؟ هر دو شون مریض اند و پیر شدن بنده خداها هم اول برج بیمارستانند هم اخر برج .

من هم که دورم دستم نمیرسه کمک خونه باشم تو کارها . هر روزم بدتر از دیروزمه و دارم داغون میشم.خدا واقعا از خلقت من چه هدفی داشته؟ نه حمایت عاطفی دارم نه حمایت مالی نه هیچی هیچی.

تا کی میتونم این طور دوام بیارم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

با سلام

من تو همین وبلاگ خوندم که گفته بودن یکی از راه های تحریک همسر در دوران نامزدی اونه که لباس های یقه باز بپوشید تا موقع خم کردم چاک سینه تون دیده بشه یا حتی سینه ها از یقه بیرون بیفته (معذرت میخوام انقدر صریح میگم) .

اما هیچکس برای تحریک شوهر با سینه های کوچیک زن هاشون چیزی نگفته بود. میخواستم بپرسم با سینه های نسبتا کوچیک چطور میشه در دوران عقد شوهرمون  رو تحریک کنیم ؟ من هفته ی دیگه ان شا<الله عقد می کنم.

ممنون از راهنماییاتون
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

دختری هستم تازه وارد دانشگاه شدم ، 5 تا خواهر دارم  ... توی خانوادهای ما دختردار شدن یعنی اون پدر و مادر بدبختی و بیچارگی رو به طور کامل تجربه کردن ...

همیشه برام سواله اگه جنس مونث بودن انقد بده پس چرا خدا مارو افریده ... ماهایی که شدیم مایه بدبختی و سرافکندگی واسه مامانم ... هر کی میاد خونمون به بابابم میگه تو خیلی بدبختی بخصوص مادر بزرگم و عموهام... بابام میخواد سیگار ترک کنه تا غروب که سرکاره نمیکشه میاد خونه میگه این دخترا رو میبینم دوباره میره میکشه .

با این که دکتر گفته اگه بکشی واسه 2 سال دیگه میمیری ... مامانم که افسردگی گرفته میگه همه پسر دارن جز من ... با اینکه ما سنی نداریم همش بهمون میگن ترشیدم...

خیلی دلم گرفته .....نمیدونم باید چیکار کنیم ...خواستگارم داریم ولی بابام میگه من  دخترمو به فامیل نزدیک فقط میدم میگه چون داداش ندارین نمیشه به غریبه اعتماد کرد ...

میخواستم کسایی که اینجا هستن راهنماییم کنن که من باید چیکار کنم با حرفای مردم با بیچارگی و بدبختیمون ؟
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام... وقتتون به خیر

حقیقتش من یه دختر 25 ساله هستم که توی فضای مجازی  و یکی از سایتا از یه پسری خوشم اومده . اولش خودش بهم گفت که بیا به قصد ازدواج با هم اشنا بشیم . و عکسمم تقریبا دیده بود ... بعدش وقتی اومدیم اشنا بشیم زیاد حرف نمیزد مثلا همش من سوال میکردم و اون با اره و نه و اینا جواب میداد...

بعدم بعضی وقتا میگفت عزیزم . ای جونم و اینا . زیاد با هم حرف نزدیم یعنی پیام رد و بدل نکردیم اینا همش تو تلگرام بودش... بعدشم که یه بار فقط باهم حرف زدیم... اون پسر اولین سوالش از من این بود که تو سرد مزاجی یا گرم ؟

بعد این سوالش شوکه شدم چون تا حالا هم ندیده بودمش یکم حس کردم دنبال سکس چت و این حرفاست . گفتم میدونستم که شانس ندارم و وقتی از کسی خوشم میاد حتما یه چیزی میشه ... دیگه صبحش بازم باهاش حرف زدم.

من کلا به هیچ پسری زیاد محل ندادم و با کسیم دوست نبودم خیلی وقته هم توی فضای مجازیم و با مسائلشو و حواشیش اشنام ولی این لامصب زیاد به دلم نشسته و واسه اولین بار همش دلم میخواست باهاش حرف بزنم و ازش تعریف بکنم بالاخره سرتونو درد نیارم بعد چند روز بهم گفت تو سردی و من داغم به درد هم نمیخوریم.

گفتم  من سرد نیستم فقط دلم نمیخواد الان که نه به داره نه به باره در مورد مسائل جنسی حرف بزنیم . ولی اون گفت من مطمئنم تو سردی و ازت معلومه بعدشم گفت برای اشنایی هم باید اشنا بشیم هم در مورد این مسائل حرف بزنیم منم قبول نکردم و گفتم خدحافظ ، اونم گفت خدحافظ .

بعد یه مدت هر چی زور زدم نشد که فراموشش کنم دوباره بهش پی ام دادم و با سردی زیاد جوابمو داد گفتم دختر مورد نظرت پیدا شد ؟ گفت نه. همین طوری کوتاه و سرد جواب میداد گفتم که من نمیتونم فراموشت کنم . گفت بله بله گفتم چرا این مدلی حرف میزنی گفت تو فازت چیه؟

گفتم من فقط به ازدواج فکر میکنم . بعدشم گفتم یه کم حرف بزن گفت یه چی میگم باز ناراحت میشی . گفتم مثلا چی؟ گفت میخورمتا منم باز بهم بر خورد گفتم اینطوری حرف نزن مثل هرزه ها با من حرف نزن و دوباره ساکت شد .

بعد اصرارم یکم حرف زد گفت من داغم تو سردی به درد هم نمیخوریم گفتم تو داری اشتباه میکنی من فقط میگم بذار وقتی ازدواج کردیم گفت من همین طوریم و نمیتونم و این حرفا بازم خدافظی کردم الان بعد دو سه ماه بازم همش تو یادمه از یادم نمیره .

خواستگار دارم ولی دوسش ندارم اونو دوست دارم همش عکسای پروفایلشو نگاه میکنم و این چیزا... میدونین حس میکنم که باهام لج کرد چون بارها گفتم عزیزم نگو جونم نگو .. حتی تو اون باری که با هم حرف زدیم ..خیلی دوسش دارم در حد مرگ ... بهم بگین چیکار کنم؟

پسرا جواب بدن چرا همجنساتون اینطورین ..؟ الان اگه من پایه بودم و از رو دوست داشتن پا به پاش پیش میرفتم و حرفای جنسی میزدم تهش وقتی کارش تموم میشد نمیگفت تو هرزه ای؟

منی که برای اولین بار تا این حد کسی رو دوست دارم که اگ دوست نداشتم بعد این طرز حرف زدنش عمرا بهش محل میدادم چه برسه بخوام خودم دوباره شروع کنم حرف زدنه باهاشو؟

نمیدونم باید چیکار میکردم و چه مدلی باهاش حرف میزدم شب و روز بهش فکر میکنم و واقعا همونی هست که میخوام .

ولی یه جورایی برام شده ارزو ؟ پسرا جواب بدن حالا دخترام اگه به اخلاق رفتار مردا واردن لطفا بهم بگن این جماعت فازشون چیه؟ ادم نمیدونه چجوری رفتار کنه؟ چی بگه ؟ چون یکی از معیارای اون عشقه نامرده منم پاکی بودش

ممنون

  • یه دوست