خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

مسائل زناشویی,مسائل دوران عقد,راهایی تحریک مردان,انتخاب همسر

خانواده بهتر

حضرت علی علیه السلام :
هر گاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با "جوانان" شروع کن ،‌زیرا ذهن آن ها تیزتر و حدس آنان ،‌سریع تر است .
پس مسئله را به میانسالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقادی کرده ، بهترین را برگزینند ؛ چرا که تجربه آنان بیشتر است .

۸۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلام

دختری زیر 25 سال ساکن یکی از کلان شهرها هستم. در خانواده ای زندگی میکنم که از لحاظ اقتصادی متوسط رو به پایین هستیم ولی در یکی از خیابان های مرفه نشین مرکز شهر زندگی میکنیم. (جد اندر جدمون اینجا بودن) با توجه به اینکه شهر ما شهر بزرگ و مهاجرپذیری هست، بسیاری از مردم ساکن شهر اصالتا از شهرمون نیستند. یا از شهرهای دیگه هستن یا از شهرهای اطراف ( هم استانی ) هستند.

مشکل من اینه که پدر و مادرم مخصوصا پدرم رو اصالت بسیار تاکید دارند به صورتی که خواستگاری که از شهرهای دیگه باشه اصلا قبول نمیکنند ( البته بخاطر تفاوت فرهنگی تا حد زیادی بهشون حق میدم ). از شهرهای دیگه استان هم قبول نمیکنند چون از چند نفرشون بد دیدند و میگن ما نمیتونیم با این آدما کنار بیایم چون ما ساده هستیم و اونا بدجنس ! ( اینو بگم که ما کلا خانوادگی ساده هستیم مخصوصا پدر ومادرم. به گفته بقیه ) .

مشکل به اینجا ختم نمیشه و پدرم حتی خواستگار از خیلی از محله ها (مخصوصا محله های حاشیه شهر ) که اصالتا هم از شهر خودمون هستند رو قبول نمیکنن. چند وقت پیش یه خواستگاری رو یکی از آشناهامون معرفی کردن که در یکی از محله های حاشیه شهر ساکن بودن. پدرم اول مخالفت کردن ولی بعد به اصرار اون اشنا قبول کردن که یک جلسه صحبت کنیم.

ایشون پسر نجیب و تحصیلکرده ای بودن و معیارهای اولیه و مهم من رو داشتن. ایشون هم از من خوششون اومده بود ولی وقتی تماس گرفتن که جلسه دوم بیان پدرم ردشون کردن. بخاطر محل زندگیشون.

به من گفتن محله شون محله خوبی نیست و استدلالشون هم اینه که اگه کسی بتونه سال های زیادی بین ادمایی که خوب نیستن زندگی کنه و باهاشون مشکل نداشته باشه، خودشم مثل اونهاست و حتی حاضر نشدن تحقیق کنن.

در واقع پدرم فقط خواستگارایی رو قبول میکنن که اولا اصالتا هم شهری خودمون باشن و ثانیا از محله ها و خیابان هایی باشن که از نظرشون تایید شده است. مثل محله خودمون.

منم نمیگم مردم محله خودمون خوب نیستند اتفاقا بسیار مردم شریف و مومنی هستن ولی بسیاری از اونها بخاطر شرایط اقتصادی خوبی که دارن تجمل گرا هستن و به احتمال زیاد بعدا از خانواده عروسشون توقع زیادی دارن و من هم تمایلم اینه که با کسی ازدواج کنم که از نظر اقتصادی هم کفو باشیم که همو بهتر درک کنیم و خدایی نکرده اختلاف اقتصادی باعث سرکوفت زدن بهم نشه ( نمیدونم بعضی وقتا میگم شاید نگرانی من بی مورده در این باره ) .

از طرفی مادرم میگن اگه با کسی که از محله ها یا شهرای اطرافن ازدواج کنی بعدا بخاطر تفاوت اداب و رسوم یا مثلا طرز لباس پوشیدنشون خجالت زده میشی.

واقعا نمیدونم من درست میگم یا پدر و مادرم . لطفا راهنماییم کنید. اگه کسی در این باره تجربه داره خوشحال میشم بگه. اگه من اشتباه میگم قانعم کنید و اگه پدر و مادم اشتباه میکنن بگین چطور قانعشون کنم که به هول بودن در ازدواج و ... هم متهم نشم.

خیلی ممنون.

ببخشید طولانی شد.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

با سلام و احترام
راستش مشکل من اینه که نمیتونم به هیچ کدوم از خواستگارهام جواب + بدم، 18 ساله ام و محجبه (چادری) و ازنظر اطرافیانم زیبایی خاصی دارم و خدا روشکر چیزی هم کم ندارم!
امکان نداشته جایی برم و برام خاستگار نیاد!

حتی نماز جمعه هم که با مادرم میریم هر هفته همین بساطه و اذیتم میکنه...

با اینکه سنم کمه و علاقه زیادی به تحصیل و دانشگاه دارم ولی، موافق ازدواجم هستم چون بی نهایت دلبسته بچه هام و همش دلم میخواد بچه داشته باشم تا حدی که رفتم خیریه و تکفل یه بچه رو با کمک پدرم برعهده گرفتم ولی بازم اون احساس نیاز کامل برطرف نشده!

ولی با این وجود نمیتونم با خاستگارام کنار بیام،چون همش احساس میکنم اونا بخاطر ظواهر و چادرم به سمتم اومدن ( مثلا تو فروشگاه یه خانومی به مامانم گفت پسرم همش چادری میخواست ولی من قبول نمیکردم اما حالا که دختر شما رو دیدم خودمم برصدد اومدم که حتما چادری و مثل دختر شما باشه! (خوب اخه این یعنی چی؟:|))، در حالی که همیشه خودم به همه میگفتم سیرت نیکو بهتر از صورت نیکویه! کی میدونه منه چادری چه اخلاق و رفتاری دارم؟

برخلاف خیلیا که به مادیات و ظواهر توجه زیادی دارند برای من منش شخض مقابلم مهمه و طالب شخصی هستم که از لحاظ معنوی بتونم باهاش به کمال برسمو به قول معروف یه چیزی بهم اضافه کنه شخصی که اگر به چهرش نگاه کنی شاید زیبایی نبینی ولی پر بشی از ارامش هرچند که همه ادما زیبایی خاص خودشونو دارن

همین طرز فکر باعث میشه به همه جواب رد بدم، دلم میخواد شخص مقابلم بخاطر خود وجودیم منو بخواد نه متعلقات دیگه! ( نمیدونم شایدم تفکرم زیادی فانتزیه:| )

میترسم همینجوری پیش بره هیچ شخصی رو نتونم بپذیرم!

من یه خانواده متوسط رو به ازاد از لحاظ اعتقادی دارم که چادر منو نمیپسندن و تنها چادری های خانواده من و مادرمیم ( البته اهل نماز و روزه هستن با چادر مشکل دارن عموهام)

خودمم تازه 2 ساله که چادری شدم، اینه که واقعا احساس میکنم به شخصی نیاز دارم که توی این راه حمایتم کنه و ازم دفاع کنه چون راهی که درش قرار گرفتم رو واقعا دوست دارم و تنهایی از پس حرفا و طعنه ها بر اومدن کمی برام سخت شده...

اگه میشه راهنماییم کنید چی کار کنم و چجوری بینشم رو تغییر بدم؟
اهل مشاوره رفتنو این حرفا هم نیستم :|
سریع تر جواب بدید ممنون میشم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

ببخشید شاید مشکل من پیش پا افتاده و مسخره باشه ولی برای خودم خیلی زجرآوره.

راستش چند وقت پیش مراسم عروسیم برگزار شد. من وااااااقعا برام برگزاری شکوهمند مراسم عروسی مهم بود برای همین در تک تک انتخاباتم از باشگاه بگیر تا ماشین و عکاس و ... دقت کرده بودم .

اما برای انتخاب آرایشگاه نمیدونم چرا به اینترنت لعنتی بسنده کردم. متاسفانه عروسی من علی رغم خرج زیادی که کرده بودیم با یه عروس وحشتناک برگزار شد. آرایشگر لعنتی با بی حوصلگی تمام منو درست کرد.

راستش این روزا خیلی ها بهم طعنه میزنن که کاش یه آرایشگاه بهتر میرفتی. حالا موندم با عکس ها و فیلم هایی که جرات نگاه کردن بهشون رو ندارم چه کنم؟ با خاطره عروسیم که زشتترین عروس شده بودم چه کنم ؟ با تمسخر دیگران چه کنم؟ همه شب عروسی خوشگل میشن من شبیه گودزیلا شده بودمممم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

در پست قبلی ( معاشقه در دوران عقد (3) ) عرض شد که اهداف تون رو از معاشقه اولویت بندی کنید ، اولویت اول این بود که به همسرتون کمک کنید تا در شناخت جنسی شما موفق بشه ، اولویت دوم این بود که قبل از لذت خوتون به لذت شوهرتون بها بدید . در مورد روش کار خانم ها توضیح دادیم و قرار شد برای آقایون تازه عقد کرده هم مطلبی بذاریم  .

و اما ادامه متن ...

اگه آقا باشید ؛

باید بدونید که دخول مرحله ی آخر یه رابطه جنسی هستش . اگه قراره همسرتون رو از لحاظ عاطفی و جنسی به اوج برسونید ، بهترین زمان ، زمانی هستش که در حال معاشقه هستید .

شما باید معاشقه رو با زدن حرف های محبت آمیز ، نوازش و بوسیدن همسرتون شروع کنید . نوازش و بوسیدن می تونه عاطفی یا جنسی باشه . شما در ابتدا باید از نوازش های عاطفی شروع کنید ، بوسیدن های شما باید از جنس عاطفه باشه .

منظور از نوازش و بوسه ی عاطفی چیه ؟

جنس نوازش سر و صورت و بوسیدن سر ، پیشانی ، لپ و دست عاطفی هستش . یعنی کسی نمیاد برای تحریک جنسی خانمش پیشونی اونو ببوسه !!!

منظور از نوازش و بوسه ی جنسی چیه ؟

خانم ها نقاط تحریک پذیر زیادی دارن ، اگه اون قسمت ها رو نوازش کنید یا ببوسید ، میشه نوازش و بوسه جنسی .

خبر خوب برای شما اینه که خانم ها به طور خودکار از فاز عاطفی وارد فاز جنسی میشن ! یعنی وقتی شما دارید اونو از لحاظ عاطفی می بوسید یا نوازش می کنید کم کم تحریک جنسی میشه ، اون وقت می تونید برید سراغ نوازش ها و بوسه های جنسی .

اولویت سوم : این که خودتون هم از معاشقه لذت ببرید و ارضاء بشید . طبیعتا وقتی به طرف مقابل یاد دادید که چطور به شما لذت بده ، به این هدفتون هم میرسید .

در بحث ارضاء شدن باید به نکاتی توجه کنید :

خانم ها ؛ تحریک کلیتوریس و ارگاسم رو بذارید برای مرحله آخر که زیاد طول نکشه .

آقایون ؛ روش های مختلفی وجود داره که می تونید با کمک بدن همسرتون به ارگاسم برسید . قبلا در این مورد بحث شده ، می تونید از لینک زیر برای راهنمایی همسرتون استفاده کنید:

چطور بدون دخول میتونم شوهرم رو راحت تر ارضا کنم؟

موفق باشید
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام به همه
حقیقتش نمیدونم چجوری مشکلمو بگم شاید خنده دار باشه براتون ولی داره منو به مرز افسردگی میکشونه .
من دانشجوی سال آخر علوم پزشکیم و مشکل همینه دانشگاهم تابستون 95 تموم میشه و این داره منو افسرده میکنه!!!!!
از یک ماه پیش تا الان این فکر داره مث خوره منو میخوره که خدایا بعد دانشگاه چه کنم؟ با اینکه معافیت دارم و بعدشم میرم سر طرحم و بعدم ایشالا کار .
واقعا این 4 سال دانشگاه جز بهترین سال های عمرم بودن و جدیدا هم یه عشق دوس داشتنی پیدا کردم تو دانشگاه که ترم 4 هس و اینکه از اونم جدا شم برام سخته .
دوستان میشه لطف کنن از تجربیات و راهکارایی که دارن به مام بگن؟
ممنون میشم
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰
سلام به همه
پسری 26 ساله هستم .دانشجوی دکتری تو دانشگاه بهشتی. شاغل هم هستم و به لطف خدا درآمد خوبی دارم. راستش من یا یکی از همکلاسی های دوره کارشناسیم که خانم هستن و از من بزرگترن همکارم.
ایشون نزدیک 7 سال از من بزرگترن. ( از کارشناسای من حساب میشن و من مدیرشونم ). من عکسای خواهرشون که 3 سال از من کوچکترن رو قبلا دیده بودم. بعد از کلی تحقیق در مورد خواهرشون، خانوادشون و دیدن رفتارهای خود این خانم متوجه شدم که خواهرشون میتونه مورد مناسبی برای ازدواج با من باشه.
حدود 4 ماه پیش رفتم با همکارم صحبت کردم و گفتم که با خواهرشون صحبت کنن. ایشونم قبول کردن و گفتن که صحبت میکنن و بعد دو روز تعطیلی که همدیگه رو دیدیم گفتن که خواهرشون فعلا قصد ازدواج نداره ( اینم بگم که خود همکارم مجرده و با پسری هم دوست نبوده ).
خلاصه من تسلیم نشدم و ازش خواستم یه بار دیگه با خواهرش صحبت کنه که بازم همون جواب رو شنیدم. من تو این چند وقت سعی کردم با این همکارم جوری رفتار کنم که خودش واسم یه کاری کنه.
مثلا اونو با ماشین میرسوندم خونشون. تو انجام خیلی از کاراش هواشو داشتم و کمکش میکردم. تو جمع ازش دفاع میکردم. یه سری چیزا که نیاز داشت براش میخریدم و خیلی موارد دیگه. جوری شده بود و حتی الان هم هست که وقتی همکارا با هم جمع میشیم ایشون همیشه کنار من میان و حتی یه سری از مسائل شخصیشون رو برای من تعریف میکنن و با من احساس راحتی میکنن.
حقیقتش من از این بلاتکلیفی خسته شدم. فکر میکنم کارایی که من باید انجام بدم رو انجام دادم و حتی خیلی بیشتر از توانم جلو رفتم. دیگه خسته شدم.
اگه قرار باشه که کمکی کنه و خواهرشو راضی کنه که حداقل با هم صحبت کنیم دیگه باید خودش یه کاری بکنه و من دیگه تلاشی نکنم. چون واقعا هم از حرفای یه سری از همکارام خسته شدم و هم نمیخوام الکی برای این خانم و خانواده ندیدش وقت بذارم.
لطفا راهنماییم کنین چی کار کنم.
ممنون
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام دوستان

فقط چند روز به عروسیمون مونده و طبیعتا استرس ها از داشتن اولین رابطه زیاد شده. درباره سوالایی که دارم سرچ کردم اما جواب بخصوصی دریافت نکردم.

1. چند روز بعد از اولین رابطه نباید رابطه ای داشته باشیم؟

2. واقعا اگه پوزیشن صحیح نباشه .. به مشکل بر میخوریم ؟

3. اولین رابطه میتونه رابطه ی کاملی باشه .. یا باید فقط در حد پاره شدن پرده بکارت باشه ؟

ممنونم میشم اگه باید به امر مهمی در این شب فکر کنیم یا چیزی رو رعایت کنیم یادآوری کنید ..

سپاس فراوان از تک تک دوستان
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام.
حدود چهار ماهه عقد کردم و سه ماهی میشه معاشقه با همسرم داریم. دخول رو هم برای بعد عروسی گذاشتیم.

مشکلی که دارم اینه که وقتی همسرم تحریکم میکنه اولا میل به دخول پیدا می کنم . از این بابت خیلی میترسم چون ممکنه همسرمم اختیارشو از دست بده و این کارو بکنه...

نمیخوام بکارتمو تا عروسیم از دست بدم. و این باعث شده توی غالب معاشقه هامون سعی کنم خیلی بقول معروف فاز بر ندارم . چون واقعا دست خودم نیست و قاعدتا به دنبال سرکوب حسم موقع معاشقه لذت کافی نمی برم....

مشکل دومم اینه که وقتی زیاد تحریک میشم اگر همسرم منو ارضا کنه ( از طریق تحریک کلیتوریس ) مساله ای نیست ولی اگر ارضا نشم متاسفانه دهانه ی واژنم ( همون قسمتی که آلت مرد میخواد وارد شه) درد میگیره! احساس میکنم بشدت منقبض میشه و تیر میکشه و کمی هم عصبی میشم.

در حالی که مواقعی که ارضا میشم این درد اصلا وجود نداره. حالا میخواستم بدونم آیا بقیه هم مثل من هستن؟ آیا به دلیل عدم ارضا شدن هست و طبیعیه ؟!

ممنون از راهنمایی هاتون.
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام دوستان

فقط چند روز به عروسیمون مونده و طبیعتا استرس ها از داشتن اولین رابطه زیاد شده. درباره سوالایی که دارم سرچ کردم اما جواب بخصوصی دریافت نکردم.

1. چند روز بعد از اولین رابطه نباید رابطه ای داشته باشیم؟

2. واقعا اگه پوزیشن صحیح نباشه .. به مشکل بر میخوریم ؟

3. اولین رابطه میتونه رابطه ی کاملی باشه .. یا باید فقط در حد پاره شدن پرده بکارت باشه ؟

ممنونم میشم اگه باید به امر مهمی در این شب فکر کنیم یا چیزی رو رعایت کنیم یادآوری کنید ..

سپاس فراوان از تک تک دوستان
  • یه دوست
  • ۰
  • ۰

سلام

من دختری 18 ساله هستم فرزند اول خانوادمم . خانوادم حساسن و منم با تربیت خانواده ام یه دختره زود رنج و حساسم .

من تو 12 سال تحصیلیم 10 سالش سابقه ام درخشان بود واقعا نفر اول بودم و تمام دبیرا و اطرافیان از همه لحاظ منو تحسین میکردن ( درسی . اخلاقی . هوش و سایر موارد دیگه ...)

پدرم فوق لیسانس روانشناسی و فرهنگی هستن و یه نمایشگاه اتومبیل دارن مادرمم فوق دیپلم و فرهنگی هستن

کلا 3 تا بچه ایم من پشت کنکوری تجربی هستم . خواهرم نهمه و امتحان تیزهوشان رو در پیش داره برادرمم که پیش دبستانیه

مادرم مشکل عصبی دارن ( نه به صورت فجیع نه فقط بخاطر ناراحتی و ... تمام این فشارهای عصبی و ناراحتی رو معده اش اثر کرده و ممکنه بی هیچ دلیلی معده اش درد بگیره )

پدرمم سال 85 که من پنجم بودم سکته قلبی کردن و قرص مصرف میکنن (در بین قرصهای هم پدرم هم مادرم میدونم که قرص اعصاب و ضد افسردگی هست متاسفانه)

من دو سال آخره دبیرستان رو به معنای واقعی خراب کردم کسیکه نمره زیره 19 نداشت معدل پیش دانشگاهیش بزور به 11-12 رسید!

دو سال آخر خواستگارهایی اومدن که علنی شدن و فقط دوتاش بشدت منو درگیر کردن بقیه اشون رو پدر و مادرم یا سایر فامیل رد کردن (قبل از اون پدرو مادرم به هر دری میزدن که من نفهم و لطمه به درسم وارد نشه)

سال سوم پسر عموم بود من اصلا ازش خوشم نمیومد و گفتم نه مادرم خیلی اصرار کرد بچه ی خوبیه چون آشناس و میشناسیمش و موقعیتش خوبه ( بورس دبیری زبان خارجه ) من میگفتم نه حتی یبار گریه کردم جلو خانواده ام روش داد کشیدم حامد من ازت بدم میاد چرا از رو نمیری چرا هی پافشاری میکنی ؟ ( موقعیت پدرم و یکی از عموهام نسبت به 4 عمه ی دیگه ام و 2 عموی دیگه ام خیلی بهتره میشه گفت تو شهر و محل سکونتمون سرشناسیم و دقیقا بابام و عموم از همه لحاظ شرایطشون مشابه هست مثلا هر دو فرهنگی زن هاشون فرهنگی فقط ما بچه ها چن سال اختلاف سنی داریم باهم و من از بچه های همین عموم که مث ماست بزرگترم و این پسرعموم که اومده بود خواستگاریم بچه ی یه عموی دیگه امه)